سلام
چند ماه پیش اومدم اینجا مشکلم رو مطرح کردم اینجا و از راهنمایی های دوستان استفاده کردم.
چه جوری بهش بگم عاشقش شدم؟
گفتم که از یکی از دوستان خواهرم خوشم اومده و تو یه سایتی پیداش کردم و میخوام از این طریق باهاش ارتباط برقرار کنم.شرایطم رو گفتم و اینکه چطور این رابطه رو پیش ببرم.
دوستان هم راهنمایی کردن که از طریق خواهرت پا پیش بزار.
منم بی خیال سایت و اینا شدم و دقیقا همین کار رو کردم.
به خواهرم گفتم و برخلاف تصورم که فکر میکردم شاید کمکم نکنه خیلی تو این راه کمکم کرد.
راهنمایی کرد دلداری داد نظر داد.
ولی راستش هنوز بعد 5 ماه هیچ اتفاقی نیوفتاده.
خواهرم چند باری تلاش کرد که یه قرار مشترکی چیزی بزاره،نه برای آشنایی و فقط برای تفریح و اینا.
چون من طبیعت گردی میکنم و هفته ای 1 روز میرم کوه و طبیعت و اینجور جاها و میدونم که اون هم خوشش میاد و عاشق این کاراست.
ولی راستش اون یکم خجالتی تر از این حرفهاست که بیاد.خواهرم چند باری بهش گفته بود که مثلا میخوایم بریم فلان جا تو هم بیا.
اینم بگم ایشون ازدواج سنتی رو دوس نداره،یعنی میخواد حتما قبلش خودش به شناخت کافی برسه.و اینکه دوس نداره پسری که میخواد باهاش باشه کسی رو جلو بفرسته و میخواد پسر زبون داشته باشه و خودش حرفش رو بزنه.
حالا من با این مشکل مواجهم که چه جوری باید با ایشون ارتباط برقرار کنم؟
البته تو این چند ماه برخلاف اون موقع ایشون به یه شناخت اولیه از من رسیده ولی واقعا هیچ راهی به ذهنم نمیرسه که چطور بهش ابراز علاقه کنم؟
خواهرم میگه من دیگه نمیدونم باید برات چی کار کنم؟اگه مستقیم بگم خوشش نمیاد،اگه بخوام قرار بزارم خجالتیه و نمیاد.
ولی از یه طرف دیگه میگه تو اگه صبر کنی شاید اتفاقی بیوفته و توکل کن به خدا.ولی آخه مگه 5-6 ماه کم زمانیه که من درگیر این موضوع بودم؟مگه کلا چند سال جوونی میکنم که یه نیم سال این موضوع اذیتم کرده؟
الان من 2 راه پیش رو دارم:
1-همینجوری صبر کنم تا بلکه فرجی بشه!!
2-خودم برم مستقیم بهش بگم که نه در شان من هست و نه ایشون.
چون ما به جز یک بار اونم در حد چند ثانیه بیشتر همدیگه رو ندیدیم و من حتی به جز اینترنت و یه شبکه اجتماعی که با هم دوست هستیم تو اون راه ارتباطی دیگه ای ندارم!
خواهرم میگه تو پسر ساده و بی عرضه ای هستی،میگه باید یه بهونه پیدا کنی و باهاش حرف بزنی ولی واقعا نمیدونم به چه بهونه ای!!
بعد 22 سال زندگی که تا حالا از هیچ دختری خوشم نیومده و هیچ وقت نخواستم با دختری باشم از یکی خوشم اومده.واقعا نمیدونم اگه از دستش بدم دوباره کسی هست که اکثر شرایطی که من برای همسر آینده ام میخوام داشته باشه؟
میترسم اگه از دستش بدم هیچ وقت مورد به این خوبی سر راهم سبز نشه.
اگه بخوام صبر کنم ممکنه یکی دیگه بیاد و از دستش بدم و اگه مستقیم بگم مطمئنا میگه تو که تا حالا من رو هم ندیدی چطوری یهو اومدی ابراز علاقه میکنی؟!!
واقعا نمیدونم باید چی کار کنم.این موضوع خیلی اذیتم میکنه و هیچ راهی به ذهنم نمیرسه.
همش با خودم میگم توکل به خدا،ولی وقتی هیچ کاری برای رسیدن بهش نمیتونم بکنم توکل کجا جا میگیره؟خدا میگه از تو حرکت.وقتی حرکتی نمیتونم بکنم چی؟
ببخشید اگه خیلی طولانی شد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)