سلام..
عنوان تایپیکم درست بود...آره دارم دیونه میشمدیونه........مثل همه ی عاشقاااااااااااااا.............. مشکل بزرگی پیداکردم.....همه توی خونه به جزپدرم قضیمون روفهمیدن...منم هرسوالی ازم کردند، راستشوگفتم.....یعنی داداشم ومامانم ازقضیه کامل باخبرند....الان بدجوری منو آزارمیدن...تاحدی که دیگه به اینترنت خیلی کم دسترسی دارم....اینگار زندانیم کردند.....هی میگن باید جداشی....ای خدا مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟من عاشقشم...دوستش دارم.....تمام زندگیمه.........نمیتونم ازش جداشم.....ازدیشب تاحالا کلی گریه کردم.....گریه دست سرم برنمیداره..........لحظه به لحظه بیشتربه مرگ نزدیک میشم....هرلحظه دوست دارم خودکشی کنم.....که فکرکنم آخر هم باید دست به این کاربزنم..........الان نمیدونم چی درسته چی غلط....ولی میدونم من اونو خیلی دوست دارم ونمیتونم ازش جداشم.....درخواست برادر ومادرم غیرمنطقیه..........یعنی عشق وعاشقی گناهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)