نوشته اصلی توسط
فری69
با سلام
دختری 23 ساله وسال آخر کارشناسی ام.یه خواهر دارم 2 سال کوچیکتره و اونم دانشجو. وضع مالی خوبی داریم ،با پدر و مادرم زندگی خیلی خوب و ارومی داریم.از ترم یک که وارد دانشگا شدم با یکی از پسرای کلاسمون رابطه راحت تری نسبت به بقیه داشتم،آخرای ترم 2 بهم ابراز علاقه کرد، ولی من چون توی خونواده ای بودم که روابط دوستی پسر و دختر و قبول نمی کردن، بهش گفتم نمی تونم بیشتر از حد همکلاسی باهات باشم، به علاوه از وابستگی و عشق بی سرانجام می ترسم. اونم گفت من واسه ازدواج تورو میخوام، ولی الان شرایط ازدواج ندارم. نمی خواستم یه رابطه بی سرانجام داشته باشم، چون خودمو می شناختم که چه قد احساسی ام. ولی بعد از چن وقت دیدم منم دوسش دارم وازش خوشم اومده.پسر خیلی خوبیه،از یه خونواده تحصیل کرده و با فرهنگ. 3تا برادرن برادر بزرگش امسال تیر عروسیشه ویه برادرم داره 2 سال کوچیکتر. از نظر مالی از ما بهترن. هر روز این 4 سال با هم بودیم، یه رابطه سالم و هدف دار؛ طی این 4 سال مشکلی با هم پیدا نکردیم، از همه لحاظ با هم تفاهم داشتیم وهمدیگه رو درک می کردیم. تا اینکه امسال عید موضوع رو با خونوادش در میون گذاشت، خونوادش هم گفتن فعلا آمادگی نداریم که واسه توام زن بگیریم، حداقل تا چن ماه بعد از عروسی برادرت. منم عجله ای ندارم، من که 4 سال واسه با اون بودن صبر کردم و خیلی از خواستگارامو رد کردم، این چن ماهم روش؛ موندن با کسی که دوسش دارم کسی که مشکلی باهاش ندارم وکسی که 4 سال از بهترین روزای زندگیمو باهاش گذروندم ارزشش خیلی بالاتر از ایناس.ولی الان 1ماهه که واسم یه خواستگار اومده که موقعیتش خیلی خیلی خوبه و خونوادم خیلی موافقن که باهاش ازدواج کنم .نمی خوام رو حرف خونوادم حرفی بزنم، نمی خوام عشقمو از دس بدم؛ از طرفی هم میگم اگه خونوادش راضی نشن چی؟ نمی خوام این خواستگارمم از دس بدم، از شانس بدم هم خواستگارم خیلی عجله دارن . .می دونم اگه خونواده پسر هم راضی شن وبیان خونوادم ازش خوششون میاد چون پسر خیلی خوبیه.به خونوادش چی بگه زودتر بیان؟بین عقل واحساس گیر کردم.لطفا راهنماییم کنین.اگه میشه زود زود...
علاقه مندی ها (Bookmarks)