معجزه

[saman sanaye]

با سلام خدمت دوستان.من مدتی قبل تو یه تاپیک به اسمه کمک از شما دوستان کمک خواستم.کارهای لازم رو که از پست های شما عزیزان نتیجه گیری کردم رو انجان دادم.شماره خانمی که دوستش داشتم رو به مادرم دادم وازش خواستم که با دختره حرف بزنه.مادرم چندبار زنگ زده بود ولی خانم مورد نظر یا همون دختر رویای ما جواب نداده بود.5شنبه بعد امتحان می خواستم باهاش حرف بزنم و دلیل جواب ندادنش رو تصمیم خودم رو بهش بگم.
به یکی از دوستای مورد اعتمادم تو دانشگاه گفتم اگه دیدیش به من یه زنگ بزن.داشتیم با ماشین دوستم حول و اطراف دانشگاه دور میزدیم که دوستم بهم زنگ زد و ما برگشتیم دانشگاه.
همین که من از ماشین پیاده شدم وداشتم حرفامو آماده میکردم که چی بگم یه دفعه یه زنبور لبم رو بدجور نیش زد.به قران راس میگم.
من نتونستم برم باهاش حرف بزنم چون لبم بدجور میسوخت و الانم که الانه به دلیل بادکردن شدیدش نمیتونم اصلا حرف بزنم.
به نظر شما این یک معجزه یا نشانست که من بیخیالش شم یا طور دیگست؟؟؟ممنون میشم کمکم کنین:confused::confused::confused:

[snopy]

باسلام
ادامه تحصیل و کسب علم راهی است برای عاقل شدن و استفاده از قدرت استنتاج و دوری گزیدن از خرافات و ماورای طبیعت.

[ahuman]

نمی دونم قضیه تون چیه ولی برو دنبالش ک بعدا پشیمون می شی ک دیگه دیره و از دستت رفته
زنبورو ولش کن عشق تو بچسب

[ژپتو]

ینی واقعا خوش شانسیا

[faghat-KHODA]

سلام

مهمترین ملاک در شناخت خرافات از حقایق ،عقل است

فقط خدا

[saman sanaye]

snopyجون شما عاقل و من چسبیده به خرافات.فکر نمیکنم تو تحصیل علم بیشتر از من باشی.ولی من به این اعتقاد دارم که خدا بعضی از اتفاقاتو تو مسیر راهمون قرار میده تا ما درست تصمیم بگیریم.معذرت میخواما ولی این حرفت بهم برخورد.
فقط خدا یعنی به نظرت این کارم خرافه گریه؟راستش شاید از اینکه میترسیدم باهاش حرف بزنم اینطورفکر کردم.ولی بی شوخی تا حالا اینطور اتفاقی سر خودتون اومده؟
راستش یه بار من پول حروم خوردم.15 یا16 سال بیشتر نداشتم.اولین وآخرین بارم بود ولی وقتی داشتم اون پولرو خرج میکردم درست بعد چند دقیقه یه تصادف بدی کردم که نگو ونپرس.
بدون گواهینامه و3تا ماشین بهم خوردیم
بنظرت اینم خرافست؟

[snopy]

باسلام و احترام؛
متاسفم اصلاً و ابداً قصدم بی احترامی نبود. مطمئناً شما خیلی عاقل تر و تحصیل کرده تر از من هستید.
فقط یادآوری می کنم:
در اصول علمی استثنا وجود ندارد و از یک تجربه نمی توان قانون ساخت.
در اکثر افراد خیلی از رفتارها و نتیجه گیری ها بر می گردد به اعتقادات و باورها که الزالماً با واقعیت تطبیق ندارد.

[saraamini]

آقا سامان من حرفتونو قبول دارم گاهی خداوند با یه اتفاق ساده به آدم تلنگر میزنه و آدمو مجبور میکنه یه بار دیگه درست بودن کارش رو بررسی کنه
من فکر میکنم این فکر به این خاطر براتون به وجود اومده که خودتونم در درستی کاری که میخواهید انجام بدید تردید دارید
اما بنشینید یک بار دیگه بین خودتون و خدای خودتون فکر کنید
آیا واقعا قصدتون ازدواجه؟
آیا واقعا میتونید اون خانم رو خوشبخت کنید؟
آیا این خانم واقعا خصوصیات لازم برای همسری شما رو داره؟
از نظر فرهنگی اعتقادی خونوادگی مالی تناسب دارین؟
یا فقط چون تا قبل ایشون هر کسی رو میخواستید به دست می آوردید و به ایشون هر چی اصرار کردین جواب رد دادن براتون جذاب شدن؟
نکنه خدای نکرده پا پیش بذارید اون خانم رو هم به خودتون علاقمند کنید وابسته بشید اما چند سال دیگه ببینید نمیتونید با هم ازدواج کنید
این اتفاقو بهونه ای برای تامل مجدد تلقی کنید

[sahars]

snopyمن به این اعتقاد دارم که خدا بعضی از اتفاقاتو تو مسیر راهمون قرار میده تا ما درست تصمیم بگیریم

کاملا موافقم ...:)

[sara 65]

یه وقتایی ما چشممون رو روی یه حقیقت محض میبندیم به جاش دنبال حقیقت توی یه جای دیگه میگردیم. میتونی بر اساس اعتقادها و باور خودت این قضیه رو هرجوری تفسیر کنی و هیچکس هم نمیتونه بهت بگه این خرافاته یا معجزه. اما موضوع اینه که حقیقت خیلی ساده تر و واضح تر قبلا جلوی چشمت بوده و تو نخواستی ببینیش! حقیقت اینه که چندبار مستقیما بدون هیچ شک و ابهام و خرافات یا معجزه ای اون دختر خانوم بهت جواب منفی داده!! یکم روی این قضیه بیشتر از نیش زنبور تامل کن....