سلام.
اوضاعم خوب نیست. انگار دیگه هیچ کنترلی روی خودم ندارم!
.
1. دارم از شوهرم متنفر میشم! ... از شوهرم متنفرم. منتظر یه فرصتی هستم تا جلوی دیگران ازش بد بگم! فاجعه است!
.
2. افسردگی گرفتم. احساس می کنم مرده ام و فقط دارم جسمم رو حرکت میدم. نمی تونم حتی بخندم!
.
3. به خودم نمی رسم. هیچ کاری برای خودم نمی کنم. باید برم دکتر ولی نمی رم...از خودم هم بدم میاد.
.
4. احساس بدبختی می کنم. شوهرم رو مقصر می دونم. احساس می کنم بهم ظلم شده.
.
5. سر کارم به مشکل خوردم. نمی تونم کار انجام بدم. صبح ها دیر میام سر کار ...
.
6. تمرکز ندارم. احساس بیهودگی می کنم.همش بغض دارم. هیچ چیزی خوشحالم نمی کنه.
.
شوهرم یه مدتیه که خیلی خوب شده. رفتارش خیلی خوب شده. کلن هیچ کار بدی نمی کنه. مهربون شده. دوهفته است حداقل جلوی من مثل قبل با پدرو مادرش تلفنی حرف نمی زنه. دائم راجع به اونا حرف نمی زنه. اوضاع کاریش داره خوب میشه. تو خونه کمک میده. هیچ کاری نمیکنه که بخوام ایرادی بگیرم.
.
چی کار کنم؟ من نمی تونم اینطوری ادامه بدم. من بریدم. داغونم. هر روز ولی میام خونه آشپزی می کنم و مراقبم که غذا خوب باشه. سعی می کنم جلوی شوهرم مرتب باشم. حالم خوب نیست. دلم نمی خواد دیگه زندگی کنم.
.
بعضی وقتها اونقدر به آدم فشار میاد که دیگه قدرت ایستادن نداره. هیچ تفریحی نداریم. هیچی. سه ساله. خسته ام. خسته ام. خسته ام.
.
دیگه نمی تونم. نمی دونم چرا شوهرم رفتارش خوب شده. ولی من آماده ام که اوضاع رو خراب کنم. از تعطیلات خرداد متنفرم. نمیخوام بریم پیش خانواده اش.
.
خدایا چی میشد بعد از سه سال بتونیم دو روز بریم مسافرت؟
.
از خونه مون بدم میاد. می خواستم مهمون دعوت کنم ولی نکردم... خدایا نمی تونم خودم رو بکشونم! انگار یه بار سنگینی روی دوشمه.
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)