سلام
پسری هستم 20 ساله حدود 1 سال پیش از یکی همکلاسیام خوشم اومد تا اینکه بعد یه مدت جرات پیدا کردم و به ایشون گفتم ایشون هم تا شنیدن گفتن این علاقتون اشتباهه وقتی از ایشون دلیل خواستم گفتن نمیتونم بگم فقط همینقدر بدونین که بهتره فراموش کنین این علاقتونو من به ایشون فهموندم که قصدم ازدواجه ولی ایشون بازم حرفه خودشونو میزدن از ایشون پرسیدم که نامزد دارن گفتن هنوز نه ولی خواستگاری دارن که مراحل جدیو طی کرده من هم به همین خاطر از ایشون عذرخواهی کردم و قول دادم که فراموش کنم
یکی 2 هفته بعد که یه اس درسی به ایشون داده بودم گفتن که نمیتونن خواستمو اجرا کنن چون با نامزدشون مسافرت رفتن وقتی فهمیدم نامزد کردن حسابی شکه شدم سعی کردم دیگه ارتباطمو در حد یه همکلاسی حفظ کنم
بعد نامزدیشون متوجه شدم که اوضاعه روحی مناسبی ندارن وقتی از ایشون سوال کردم و پاپیچشون شدم متوجه شدم ازدواجشون به اجبار خونواده بوده و الان هیچ علاقه ای به نامزدشون ندارن یه مدت هواشونو داشتم و سعی میکردم کمکشون کنم یه بار که ازشون پرسیدم نکنه کسی تو زندگیتون هست که نمیتونین نامزدتونو دوست داشته باشین که ایشونم گفتن بله و اونجا فهمیدم که منظور ایشون بنده هستم از اینکه علاقم یه طرفه نبوده خیلی خوشحال شدم ولی از اینکه نمیتونستیم بهم فک کنیم ناراحت
ایشون گفتن که قراره نامزدیشونو بهم بزنن که بعدها متوجه شدم نامزدیه ساده ای نداشتن و یه جشن مفصل هم واسشون گرفته شده ولی چون گفتن که قراره نامزدیشونو بهم بزنن ارتباطمو با ایشون قطع نکردم حالا بماند که این ارتباط چه ضررای جبران ناپذیری به من و ایشون زد از جمله اینکه خانواده ایشون و عده زیادی از همکلاسیا متوجه شدن و وجه خوبی نداشت و خونوادشون هم به خاطر این موضوع ایشونو به شدت محدود کرده بودن و حتی عامل بهم خوردن نامزدیو هم این ارتباط میدونستن
از این موضوع 9 ماه میگذره تو این 9 ماه علاقمون شدت پیدا کرده دوری واسه جفتمون به شدت سخت شده و فکر جدا شدن از ایشون هم دیوونم میکنه از ایشون خواستم تا زمانی که تکلیف نامزدیشون مشخص بشه باهم بمونیم چون از لحاظ عاطفی به شدت به ایشون نیاز دارم ناگفته نمونه که ایشون چندین بار از من خواستن که کات کنیم تا تکلیفشون مشخص بشه ولی هربار با خواهش من از تصمیمشون برگشتن
سوال من این آیا این درخواست من از ایشون کار اشتباهیه؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)