به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    24
    Array

    Thumbsdown با شوهرم دعوا کردم چون هر کاری که به خاطرش انجام میدم فکر میکنه وظیفمه

    [size=5]سلام من یکسال و نیم هست عقد هستم و تو این مدت واقعا دارم تلاش میکنم که به بهترین شکل با شوهرم رفتار کنم[ ولی الن که به عقب نگاه میکنم میبینم اون داره همه فداکاریها و کمکی که واسه حل مشکلاتش میکنم در حد یه وظیفه میبینه بابت اون کارا ازم تشکر نمیکنه وقتی خلاف اون چیزی باشم که قبلا بودم میگه تو منو درک نمیکنی انگار رابطمون شده فقط یه تلاش یک طرفه فقط از طرف من واسه بهبودش امروز باهاش دعوا کردم بهش گفتم که چقد خودخواه شده و فقط به خودش و مشکلات خودش فکر میکنه بهش گفتم یه مدت نمیخوام ببینمت که تو این مدت فکر کنی ببینی من چی بهت گفتم به نظر شما باید چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید/size]

  2. کاربر روبرو از پست مفید هلیا66 تشکرکرده است .

    ژپتو (یکشنبه 05 خرداد 92)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    24
    Array
    :confused:راهنمایی please

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 خرداد 92 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-07
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 257 در 108 پست

    Rep Power
    25
    Array
    خوب شما چند سالتونه؟
    همسرتون چندسالشه؟
    چند وقته ازدواج کردین؟
    شرایطتون چطوره؟ شما براش چه کارهایی کردین که میگین قدرتونو نمیدونه؟کارش چیه؟هر کی بخاد کمک کنه باید اینارو بدونه دیگه

  5. کاربر روبرو از پست مفید ژپتو تشکرکرده است .

    هلیا66 (یکشنبه 05 خرداد 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    24
    Array
    من 25 سالمه شوهرم 27 سال یکسال ونیمه عقد کردیم تابستونم عروسی میکنیم مثلا مامانش چند وقت پیش بیمارستان بود من همش بیمارستان بودم مواظب مامانش چون خودش دانشگاه داشت من یه صبح تا شب بیمارستان مونده بودم ازم یه تشکر نکرد بعدشم که خودش اومد بیمارستان گفت خودت برو خونه دیگه گفتم باید منو برسونی گفت من نمیتونم در حالی که همون موقع باباشم بود که مواظب مامانش باشه فرداش مامانم واسشون غذا درست کرد گفتم بیا ببر غذا رو گفت. اگر آرایشگرم بود که بیام اصلاح کنم میام غذا رو میگیرم اگه نبود با تاکسی تلفنی بفرست از قرار آرایشگرش که بهش زنگ زده بود نبودش و گفت من نمیام امنم خواستم جلو خونوادم آبرو داری کنم الکی گفتم میادش ولی یواشکی با تاکسی تلفنی فرستادم من واسه روز پدر گل خریدم رفتم خونشون و اونو به پدرش دادم ولی اون واسه پدر من هیچکاری نکرد تو سکسمونم فقط جوری رفتار میکنه که خودش راحتره و زیاد به نظرات من گوش نمیکنه باور کنید همیشه سعی کردم از طریق مطالعه مهارتای روانشناسی رو یاد بگیرم تو زندگیم پیاده کردم ولی انگار هیچ تاثیری کارای من رو شوهرم نمیذاره و برعکس پرروتر میشه و کارای منو فقط یه وظیفه میدونه وگرنه میگه تو درکم نمیکنی ولی من هیچی از طرف خودش نمیبینم که دلم به اون کاراش خوش باشه

  7. کاربر روبرو از پست مفید هلیا66 تشکرکرده است .

    maryam240 (یکشنبه 10 اسفند 93)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    آیا موارد ناراحتی تون و انتقاداتتون رو تا الان به ایشون گفتید ؟
    اگر گفتید عکس العمل ایشون و باز خوردش چی بوده ؟
    ویرایش توسط بابک 1369 : یکشنبه 05 خرداد 92 در ساعت 23:59 دلیل: غلط املایی

  9. کاربر روبرو از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده است .

    هلیا66 (دوشنبه 06 خرداد 92)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام هلیای عزیز

    این رفتاراش میتونه دو حالت داشته باشه

    1) یا اینکه ایشون اون جور که باید شما رو دوست ندارند!
    2) یا اینکه حقیقتاً شخصیت و رفتارشون اینطوریه و اینجوری بار اومدن

    من به شخصه فکر میکنم مورد دوم باشه . اما از طرفی فکر میکنم شما هم خیلی دوست دارید برای هر کاری که انجام میدید ازتون تشکر بشه اینو از نوشته هاتون میشه فهمید. ببینید توی زندگی مشترک ، تشکر و سپاس مثل یک پل میمونه که زن و شوهر رو بهم نزدیکتر میکنه اگه این تشکر از حد نیاز و نرمالش کمتر باشه سردی روابط و دلزدگی رو بوجود میاره و اگه زیاد هم انتظار تشکر داشته باشیم این خودمونیم که اذیت میشیم چون گاهاً بعضی از آدمهای امروزه اون قدر فکرشون درگیره یا اون قدر خودخواهی بهشون غلبه کرده که نمی تونن و نمی خوان که تشکر و سپاس به جا بیارن. پس بهتره با شناخت این رفتار همسرتون ازش انتظار تشکر نداشته باشین. معذرت میخوام که مورد 1 رو نوشتم و شاید هم کاملاً اشتباه باشه اما چیزی بود که حس کردم . لطفاً بیشتر از رفتارای ایشون بگید.
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    24
    Array
    آره سعی کردم. با خوشرویی و محبت بهش گوشزد کنم اونم سعی کرده دنبال یه توجیه بگرده که منو منصرف کنه مثلا همین که نیومد غذا رو بگیره گفتم عزیزم با ناکسی تلفنی نمیشه سعی کن خودت بیای و بگیری بهونه آورد که من صبح تا حالا درست نخوابیدم ساعت 2 باید دانشگاه باشم. ولی ببینید واسه اصلاح که میخواست بره خوابش نمیومد مشکلی هم نداشت و اونموقع هم که من بهش گفتم ساعت 11 بود و تا اونموقع که میخواست بره خیلی وقت داش فاصله خونشونم تا خونه ما 20 دقیقه است یا از بیمارستان که منو نرسوند خونه گفتم منو نمیرسونی گفت مامانم تو این وضعیته تو چطور از من انتظار داری بیام برسونمت بدون اینکه حتی تشکر کنه بابت اون مدت که من بیمارستان بودم واسه سکسمونم بارها بهش تذکر دادم ولی میگه اینجوری شهوتم بیشتر میشه و همیشه کارشو تکرار میکنه. و توی این مساله هم خیلی خوب بهش تذکر دادم که کارت خیلی خوبه فقط این کارت منو اذیت میکنه ولی کو گوش شنوا واقعا نمیدونم باید دیگه چطوری رفتار کنم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط roozaneh نمایش پست ها
    سلام هلیای عزیز

    این رفتاراش میتونه دو حالت داشته باشه

    1) یا اینکه ایشون اون جور که باید شما رو دوست ندارند!
    2) یا اینکه حقیقتاً شخصیت و رفتارشون اینطوریه و اینجوری بار اومدن


    من به شخصه فکر میکنم مورد دوم باشه . اما از طرفی فکر میکنم شما هم خیلی دوست دارید برای هر کاری که انجام میدید ازتون تشکر بشه اینو از نوشته هاتون میشه فهمید. ببینید توی زندگی مشترک ، تشکر و سپاس مثل یک پل میمونه که زن و شوهر رو بهم نزدیکتر میکنه اگه این تشکر از حد نیاز و نرمالش کمتر باشه سردی روابط و دلزدگی رو بوجود میاره و اگه زیاد هم انتظار تشکر داشته باشیم این خودمونیم که اذیت میشیم چون گاهاً بعضی از آدمهای امروزه اون قدر فکرشون درگیره یا اون قدر خودخواهی بهشون غلبه کرده که نمی تونن و نمی خوان که تشکر و سپاس به جا بیارن. پس بهتره با شناخت این رفتار همسرتون ازش انتظار تشکر نداشته باشین. معذرت میخوام که مورد 1 رو نوشتم و شاید هم کاملاً اشتباه باشه اما چیزی بود که حس کردم . لطفاً بیشتر از رفتارای ایشون بگید.
    مرسی روزنه جان به خاطر نظرت شوهرم بعد از دو سال که عاشقم بود با هم ازدواج کردیم بار اول هم که اومد خواستگاریم جواب رد دادم چون زیاد اونموقع به ازدواج فکر نمیکردم حتی کلی اومد پیش بابا مامانم با التماس که من عاشقشم تا اینکه بعد از 6 ماه بعد دوباره اومدن منم. تتحت تاثیر حرفای بابام که این پسره خیلی نجیبه خانوادشو میشناسیم استاد دانشگاس شاید موقعیت ازین بهتر دیگه پیدا نشه منم باهاش ازدواج کروم وایل زیاد دعوامون میشد ولی من سعی کردم با مطالعه رابطمونو بهتر کنم که تا حدودی نتیجه بخش بود ولی این باعث شده توقعش زیادی شه کلا خانوادش خیلی دوسم دارن یا حتی داداشش که بزرگتره و متاهله اصلا مثل خودش نیس احساس میکنم حالا که بدستم آورده دیگه خیالش راحت شده دیگه هیچ تلاشی نمیخواد واسه رابطمون بکنه اینم بگم زمانی که باهم خوبیم زیاد زنگ میزنه همیشه منو تو جریان کاراش و تصمیمایی که میخواد بگیره قرار میده ولی خیلی به فکر راحتی و آسایش خودشه و فکر میکنه منم باید در خدمت مشکلاتش و راحتی اون باشم و به این فکر نمیکنه که باید نیازهای منم برطرف کنه یا مثلا یه بار با خواهرم و شوهر خواهرم رفته بودیم بیرون یهو گفت من دیگه نمیتونم بمونم چون اگه ظهرم بمونیم تنظیم خوابم بهم میخوره بهش گفتم یه امروزی رو به خاطر من تحمل کن زیر بار نرفت جلو بقیه به نظر یکم خجالتیه خیلی پسر آرومی به نظر میاد هر چند که تو مباحثم شرکت میکنه همین رفتارش باعث میشه اگر قبلا که دعوامون میشد به مامانم میگفتم اینجوریه باورش نمیشد بهم بگید چطوری باید باهاش رفتار کنم که متوجه کاراش بشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط roozaneh نمایش پست ها
    سلام هلیای عزیز

    این رفتاراش میتونه دو حالت داشته باشه

    1) یا اینکه ایشون اون جور که باید شما رو دوست ندارند!
    2) یا اینکه حقیقتاً شخصیت و رفتارشون اینطوریه و اینجوری بار اومدن


    من به شخصه فکر میکنم مورد دوم باشه . اما از طرفی فکر میکنم شما هم خیلی دوست دارید برای هر کاری که انجام میدید ازتون تشکر بشه اینو از نوشته هاتون میشه فهمید. ببینید توی زندگی مشترک ، تشکر و سپاس مثل یک پل میمونه که زن و شوهر رو بهم نزدیکتر میکنه اگه این تشکر از حد نیاز و نرمالش کمتر باشه سردی روابط و دلزدگی رو بوجود میاره و اگه زیاد هم انتظار تشکر داشته باشیم این خودمونیم که اذیت میشیم چون گاهاً بعضی از آدمهای امروزه اون قدر فکرشون درگیره یا اون قدر خودخواهی بهشون غلبه کرده که نمی تونن و نمی خوان که تشکر و سپاس به جا بیارن. پس بهتره با شناخت این رفتار همسرتون ازش انتظار تشکر نداشته باشین. معذرت میخوام که مورد 1 رو نوشتم و شاید هم کاملاً اشتباه باشه اما چیزی بود که حس کردم . لطفاً بیشتر از رفتارای ایشون بگید.
    مرسی روزنه جان به خاطر نظرت شوهرم بعد از دو سال که عاشقم بود با هم ازدواج کردیم بار اول هم که اومد خواستگاریم جواب رد دادم چون زیاد اونموقع به ازدواج فکر نمیکردم حتی کلی اومد پیش بابا مامانم با التماس که من عاشقشم تا اینکه بعد از 6 ماه بعد دوباره اومدن منم. تتحت تاثیر حرفای بابام که این پسره خیلی نجیبه خانوادشو میشناسیم استاد دانشگاس شاید موقعیت ازین بهتر دیگه پیدا نشه منم باهاش ازدواج کروم وایل زیاد دعوامون میشد ولی من سعی کردم با مطالعه رابطمونو بهتر کنم که تا حدودی نتیجه بخش بود ولی این باعث شده توقعش زیادی شه کلا خانوادش خیلی دوسم دارن یا حتی داداشش که بزرگتره و متاهله اصلا مثل خودش نیس احساس میکنم حالا که بدستم آورده دیگه خیالش راحت شده دیگه هیچ تلاشی نمیخواد واسه رابطمون بکنه اینم بگم زمانی که باهم خوبیم زیاد زنگ میزنه همیشه منو تو جریان کاراش و تصمیمایی که میخواد بگیره قرار میده ولی خیلی به فکر راحتی و آسایش خودشه و فکر میکنه منم باید در خدمت مشکلاتش و راحتی اون باشم و به این فکر نمیکنه که باید نیازهای منم برطرف کنه یا مثلا یه بار با خواهرم و شوهر خواهرم رفته بودیم بیرون یهو گفت من دیگه نمیتونم بمونم چون اگه ظهرم بمونیم تنظیم خوابم بهم میخوره بهش گفتم یه امروزی رو به خاطر من تحمل کن زیر بار نرفت جلو بقیه به نظر یکم خجالتیه خیلی پسر آرومی به نظر میاد هر چند که تو مباحثم شرکت میکنه همین رفتارش باعث میشه اگر قبلا که دعوامون میشد به مامانم میگفتم اینجوریه باورش نمیشد بهم بگید چطوری باید باهاش رفتار کنم که متوجه کاراش بشه

    - - - Updated - - -

    من انتظار ندارم مستقیما ازم تشکر کنه ولی انتظار دارم با کارای دیگه هرچند کوچیک به من بفهمونه که قدر کارامو میدونه نه اینکه نسبت به کارام خودشو بی تفاوت نشون بده

  12. کاربر روبرو از پست مفید هلیا66 تشکرکرده است .

    maryam240 (یکشنبه 10 اسفند 93)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    24
    Array
    میشه یکی راهنماییم کنه......!!
    واقعا بهش نیاز دارم please

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 تیر 92 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    230
    سطح
    4
    Points: 230, Level: 4
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 47 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب با سرد رفتار کردنتون بهش بفهمونید که ازت همیشه انتظار نداشته باشه و بدونه شما هم آدمین و نیاز به توجه دارین. یکم مثل خودش رفتار کن تا متوجه شه و ازت سوال بپرسه. نمیگم لجبازی کن اما خیلی آروم و منطقی رفتار کن مثل خودش بعد یه مدت میگه چرا دیگه مثل قبل نیستی.
    اون وقت بهش توضیح بده که چرا...

  15. کاربر روبرو از پست مفید ballerian65 تشکرکرده است .

    هلیا66 (سه شنبه 07 خرداد 92)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    24
    Array
    شما نظرتون چیه یعنی الان که قهرم 4 روزم گذشته بذارم خودش برگرده چون قبلا چندین بار که با هم قهر کردیم مشاور بهم گفت خودت پیش قدم شو به نظرم همین کارم باعث شده همیشه خودشو حق به جانب بدونه و منو مقصر بدونه و این باعث شده به این فکر نکنه که شاید ایراد از خودش باشه


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.