به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array

    Tavajoh روزهاي نحس داره برمي گرده،ديگه حوصله جر و بحث ندارم

    سلام
    من پرنده غريب،دختري كه هنوز ١٩ سالش نشده.
    ١ماه و نيمه كه ازدواج كردم.داستان دوران عقدم مفصله كه ديگه دوست ندارم تكرارش كنم.
    شوهرم ٢٣ سالشه و پسر خالمه .ميشه گفت سنتي ازدواج كرديم چون قبلا همديگرو نديده بوديم
    من تو دوران عقد با شوهرم مشكل داشتم و اون رو اصلا دوست نداشتم....
    همش با هم جر وبحث مي كرديم و به نتيجه نمي رسيم.بيشتر مشكلاتمون از اينه كه اون برونگراست و من درون گرا.اونم مي خواد به زور برونگرام كنه
    اين روزا باز هم رفتارمون مثل دوران عقد شده...باز هم كلي باهم لج مي كنيم.
    مثلا امروز،
    دارم ميرم پشت بوم به خواهرش مي گه كه با من بره منم مي گم لازم نيست چون مي بينم خواهرش حوصله نداره...ولي اون هم چنان لج مي كنه
    يا اين كه دوستش دعوتمون كرده من فكر كردم تنها ميريم فهميدم خالم اينا ميان خوشحال شدم.گفتم خدا رو شكر چون اگر تنها بودم حوصلم سر ميرفت...اونم زود عصبي. واسه چي بايد حوصلت سر بره اين چه حرفيه..منم گفتم خوب اولين باره ميرم پيششون هم سن و سالم هم كه نيستند.زنش دو تا بچه داره..نه خير به اين نمي گن حوصله نداشتن به اين مي گن مسخره بازي...بگو خجالت مي كشم نه حوصلم سرميره.گفتم من بيشتر خودمو ميشناسم يا تو؟
    خلاصه داره اوضاعم مثل قل مي شه و من زندگي اين جوري نمي خوام
    تازه اين دوران خوشيه....خدا رحم كنه
    كمكم مي كنيد افسار زندگيم رو بگيرم
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  2. 3 کاربر از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 05 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 05 خرداد 92), باران بهاری11 (شنبه 04 خرداد 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    30
    Array
    عزيزم فكر ميكنم اوضاتون يكم خرابه اگه زندگيتو دوست داري حضوري برو پيش مشاور
    چون مهر و محبت بايد تو زندگيتون جريان داشته باشه كه فكر نكنم اينجا كسي دستور العملشو داشته باشه يكم سخته

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 اردیبهشت 95 [ 21:42]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    3,890
    سطح
    39
    Points: 3,890, Level: 39
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,697

    تشکرشده 825 در 209 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام پرنده جانم
    اول اینکه چه راهکارهایی رو تا بحال انجام دادی؟
    دوم واقعا دوس داری زندگیت سرشار از آرامش بشه؟واقعا؟چقدمیخای؟چقدتلا ش میکنی؟


    عزیزم دنیای دید همسرت با دنیای دید تو فرق داره..پس حرفاشو به دل نگیر..دل تو اونقد بزرگ کن ک با هیچ زهری تلخ نشه..همسرت دوست داره بدتو نمیخاد..آروم باش عزیزم بخاطر خودتم شده آرامشتو حفظ کن..

    چقد مطالعه روانشناسی ازدواج داشتی؟سخنرانی خانواده موفق دکترفرهنگ رو گوش دادی؟اگ نه لطف کن زحمتشو بکش..

    اهدافت غیر این خواستت چیه؟چقد با اهداف همسرت همخونی داره..

    شادباشی عزیزم

  5. 6 کاربر از پست مفید باران بهاری11 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 22 خرداد 92), leyla.M90 (یکشنبه 05 خرداد 92), reihane_b (دوشنبه 06 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 05 خرداد 92), پرنده غريب (یکشنبه 05 خرداد 92), مسافر زمان (یکشنبه 05 خرداد 92)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,491
    سطح
    73
    Points: 12,491, Level: 73
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 359
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,006

    تشکرشده 2,381 در 431 پست

    Rep Power
    61
    Array
    سلام
    بازم رفتی تو حس و حال غر زدن که!
    پرنده جان مشکل برونگرایی و درونگراییتون نیست مشکل اینه که هر اتفاقی رو بزرگ میکنی ووسعت بهش میدی!
    میدونم این رفتار برات سخت بوده و اذیت شدی ولی این خودتی که مسائلو بزرگ و پر اهمیت می کنی
    مثلا شوهرت بهت میگه چرا گفتی خوب شد مادرمینا هم میان !به جای این همه مرثیه سرایی میتونی به این فکر کنی که شوهرت دوست داره خودش و تو دیگه مستقل تر بشین و مهمونی تنها برید ورفتاراتون مثله زوج های پخته بشه و..
    یه استپ به مرثیه سرایی هات بده,واقعا زندگی رو داری برای خودت تلخ میکنیا
    فاصله ی یه مشکل تا مشکل بعدی تو همش مینالی که آی شوهرمو دوست ندارم و زندگیمو دوست ندارم و اینو نمیخوام و...اینا باعث میشه خودت اذیت میشی و عذاب میکشی و ناراحت میشی و قشنگی زندگی رو نمیبینی و روز به روز زندگی رو به کام خودت تلخ تر میکنی
    این دو تا لینکو بخون:



    اولین راه برای اینکه از زندگیت راضی بشی اینه که رو خودت و کنترل احساس و مرثیه سرایی هات کار کنی
    اعتراضت به عملکرد و رفتارهای شوهرت هم باید باسیاست تر باشه .اینم لینکش:


  7. 10 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 22 خرداد 92), leyla.M90 (یکشنبه 05 خرداد 92), mohammad6599 (دوشنبه 07 مرداد 92), reihane_b (دوشنبه 06 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 05 خرداد 92), پرنده غريب (یکشنبه 05 خرداد 92), مسافر زمان (یکشنبه 05 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 12 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 05 خرداد 92), شیدا. (یکشنبه 05 خرداد 92)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باران بهاری11 نمایش پست ها
    سلام پرنده جانم
    اول اینکه چه راهکارهایی رو تا بحال انجام دادی؟
    دوم واقعا دوس داری زندگیت سرشار از آرامش بشه؟واقعا؟چقدمیخای؟چقدتلا ش میکنی؟




    عزیزم دنیای دید همسرت با دنیای دید تو فرق داره..پس حرفاشو به دل نگیر..دل تو اونقد بزرگ کن ک با هیچ زهری تلخ نشه..همسرت دوست داره بدتو نمیخاد..آروم باش عزیزم بخاطر خودتم شده آرامشتو حفظ کن..


    چقد مطالعه روانشناسی ازدواج داشتی؟سخنرانی خانواده موفق دکترفرهنگ رو گوش دادی؟اگ نه لطف کن زحمتشو بکش..


    اهدافت غیر این خواستت چیه؟چقد با اهداف همسرت همخونی داره..


    شادباشی عزیزم
    سلام باران جونم


    من از موقعي كه اومدم اينجا،يعني سه ماهه دارم تلاش مي كنم.بغلش مي كنم و مي بوسمش چون تو همين جا يك هم چين چيزي گفته بودند.درحاليكه قبلا اصلا بغلش نمي كردم و اگر اون من رو بغل مي كرد مسخره مي دونستم چون عاري از احساس بودم.ولي مشكل اينجاست كه ما هيچ چيز مشترك نداريم كه باعث بشه جذب هم بشيم.چيزي كه براي اون جذابه براي من نيست و برعكس.
    مثلا يك برنامه تلوزيوني ميذاره به اون زبون مسخرشون.حالا فكر كن من همينطوريشم چيزي از زبونشون حالي نميشه و از طرف ديگه برنامش براي من مسخرست ولي اون چنان ميره تو عمق برنامه كه اصلا منو فراموش مي كنه.اين هم به خاطر عدم علاقه اون به منه چون اگر براش مهم بودم برنامه انگليسي ميذاشت كه حداقل مشترك با هم ديگه ببينيم.
    ترانه جان ،عزيزم
    ميدونم دارم مي نالم ولي اخه ٣ماهه اينجام.هدفم هم اين بود كه بتونم علاقه مند بشم ولي نميشه .هر كاري كردم نميشه....
    اين مثال هايي كه زدم خواستم بگكه اوضاع ما داره مثل قبل ميشه مگر نه اين چيزا برام مهم نيست.من مي نالم چون دارم مي بينم به جاي نتيجه مثبت دارم نتيجه منفي مي گيرم.من منفعل نيستم.اتفاقا بهش گفتم كه امروز خيلي اذيتم كرد..
    ببين دو شب پيش جي شد.رفته بود باقطار خواهرش رو بياره پيشمون.زنگ زد گفت فلان جام.منم توقع داشتم نيم ساعت ديگه برسه...ساعت ٩:٣٠زنگ زد تا ساعت ١١ شب نرسيده بود.گوشيم با اينترنت زنگ ميزدم جواب نمي داد.با اين كه حالم خيلي بد بود ولي ريلكس زنگ زدم خالم اونم بهش زنگ زد جواب نداد.منم داشتم اين كيك فنجوني رو درست مي كردم و اين فنجون ها صدا ترسناك ميداد.ساعت١١:٣٠رسيدند دارند ميخندند و انگار نه انگار.اقا گوشيش خاموش شده يكي خودشو انداخته تو ريل قطار ،دير شده.حتى يك ببخشد نگرانتون كردم حالا ناراحت نشو،هيچي....
    از اين ور من داشتم از ترس ميمردم كه اينا كجان خبري ازشون نيست. اون نشسته خودش و خواهرش و اصلا نمي گه شايد كسي نگران باشه و به اين و اون مي خندند.
    ديگه از مسخره بازي خسته شدم.دلم جديت مي خواد...
    دلم مي خواد بفهمه كه دوستش ندارم بلكه با ديد بازتر به مشكل نگاه كنه.
    من به عنوان يك ادم درونگرا نمي تونم به راحتي وارد جامعه شم و با مردم ارتباط برقرار كنم.ولي اون داره هلم ميده و من از اين حالت بدم مي ياد.
    دلم مي خواد حداقل يك مدت برم پيش خواهرم حتي كسي منو پيش خواهرم نمي بره.ايا قبوله من بچه خواهرمو به جز نيم ساعت تو بيمارستان ،بعد از يك ماه و نيم ببينم؟؟؟؟من حتى بچه رو بغلش نكردم..
    بهم ميگه من مثل شوهر خواهرمم نمي تونم ببينم اون بيشتر از من بلده.نميگه من ٥سال ازش كوچيكترم معلومه مثلش فكر نمي كنم.
    من روحم ديگه خستست.من به راحتي عاشق مي شم ولي اين اون شخص نبود ولي من ديگه راه برگشتي ندارم.با شوهرم كه به جايي نميرسم حداقل شايد يك چيزاي ديگه خوشحالم كنه
    خدايا كمكم كن
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!
    ویرایش توسط پرنده غريب : یکشنبه 05 خرداد 92 در ساعت 03:11

  9. 2 کاربر از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده اند .

    rozaneh (یکشنبه 05 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 05 خرداد 92)

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    پرنده جان،

    همش مثالهای عمومی زندگی را می زنی.
    اینهایی که می گی اسمش مشکل نیست. تو همه زندگیها به یه شکلی هست.

    اگه دوستش نداری واسه یک ساعت دیر کردنش چرا نگران شده بودی؟
    دوستش داری، منتها زمان می بره تا خودت را با خانواده جدید و فضای جدید و ... وفق بدی.
    به جای غر زدن به خودت فرصت بده.

  11. 12 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 22 خرداد 92), leyla.M90 (یکشنبه 05 خرداد 92), mah naz (شنبه 29 تیر 92), mohammad6599 (دوشنبه 07 مرداد 92), reihane_b (دوشنبه 06 خرداد 92), rozaneh (یکشنبه 05 خرداد 92), taraneh89 (یکشنبه 05 خرداد 92), پرنده غريب (یکشنبه 05 خرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 12 خرداد 92), مسافر زمان (یکشنبه 05 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 12 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 05 خرداد 92)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 خرداد 92 [ 17:20]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    173
    سطح
    3
    Points: 173, Level: 3
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم من تاپیک های قبل شما رو نخوندم و نمیدونم مشکلات اصلی شما چی هست.
    منم فکر می کنم فرد برون گرا با فرد درون گرا. نمی تونه مشکل ساز بشه.
    به نظر من تنها حرف همسر شما اینه که در ارتباط اجتماعی مستقل و متکی به نفس خودتون نیستید, همین.

    من انواع و اقسام دوستانی دارم, که درونگرا هستند .ولی باید در ماه هر طور شده ,ببینمشون. چون از بودن با اونها , یه لذت دیگه ای رو تجربه می کنم. من مشکل رو اعتمادبنفس شما میدونم عزیزم. روی توانایی هاتون کار کنید
    مهم نیست شما جمع و دست بگیرید یا شروع کننده ی حرف باشید.
    مهم اینکه وقتی میشنوی خوب حرف بزنی یا خوب شنیده باشی.
    مهم اینکه وقتی اطرافیان بفهمن , شما دارید به جمعشون اضافه میشید. همراهید نه سربار برای خوش گذشتن!
    خصلت دوستای درونگرای من که دوست داشتنیشون می کنه: مهربانی هست
    شما برای تنهایی های همسرتون می تونید بهترین و صمیمی ترین دوست و برای جمع باعث افتخار همسرتون باشید .

  13. 3 کاربر از پست مفید leyla.M90 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 22 خرداد 92), پرنده غريب (دوشنبه 06 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 12 خرداد 92)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام پرنده غریب عزیز.

    خوب من یکم رک حرف میزنم ولی میدونم درک میکنی. دختر خوب تو سن خیلی پایینی ازدواج کردی نمی خوام غلط بودنشو بگم می خوام بگم حالا دیگه ازدواج کردی به هر دلیلی هم بوده الان شما یه خونه زندگی واسه خودت داری. این چیزهایی که گفتی حتی از مشکلات روزانه من و همسرم هم کمتر و پایین تره و به نظرم اصلاً مشکل تلقی نمیشه . یعنی مشکل حادی تو زندگی زناشویی حساب نمیشه. چرا اینقدر دائ داری درون گرا و برون گرا بودنت رو پررنگ میکنی؟ اصلاً مطمئنی درون گرایی؟ من سالها فکر میکردم درون گرام اما تازگیا فهمیدم برونگرا هم هستم پس یعنی آدمی بسته به محیط و شرایط میتونه هر دوی اینها باشه. حالا تو محیطی که توش هستی رو دوست نداری و واسه همین رویه درون گرایی در مقابل پیش گرفتی. ول کن این افکار رو.
    مشکلاتی که گفتی به مرور حل میشه بله زمان میخواد زمان! هنوز یک ماه و نیمه ازدواج کردی عجله نداشته باش. هی به خودت نگو همسرمو دوست ندارم سنتی ازدواج کردم و ... هر جوری هم که پیش آمده حالا دیگه پیش آمده و ازدواج کردی. تو حرفات متوجه یه چیزی شدم انگار اونجا زمان رو خیلی درنظر میگیری منظورم گذر روزهاست تایم رو بدجوری حساب میکنی معمولاً وقتی آدمها همچین کاری میکنند که دوست دارند شرایط جاری شون زودتر تمام بشه و زمان براشون سخت میگذره اما این شرایط واسه تو تمام نمیشه تازه شروع شده اینو قبول کن باهاش کنار بیاو سعی کن کم کم بهش به دید مثبت نگاه کنی. حالا تو اونجایی و اونجا خانواده داری انتخاب کردی و داری زندگی میکنی پس دائم به خودت نهیب انتخاب اشتباه رو نزن. صبور باش به خدا توکل کن مشکلات اینطوری که ذکر کردی تو هر خانواده ای هست .
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  15. 4 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 05 خرداد 92), پرنده غريب (یکشنبه 05 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 12 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 05 خرداد 92)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,491
    سطح
    73
    Points: 12,491, Level: 73
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 359
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,006

    تشکرشده 2,381 در 431 پست

    Rep Power
    61
    Array
    سلام
    من تو پستم چیزی ندیدم که معنیش این باشه که تو منفعلی!نوشتم رفتارات باید دقت توش باشه
    تو همین مثال هایی که زدی میتونستی به جای اعتراض یا خود خوری حرفتو تو یه موقعیت مناسب تر به همسرت بزنی و نتیجه بگیری!
    سه تا نکته ی مهمه که آقای sciتو اون تایپیک خیلی خوب یاد دادن 1- همدلی 2- موقعیت شناسی 3-لحن و شرایط و آداب صحبت با همسر
    من الان میتونم طبق اون تایپیک بگم کجاها رو میتونستی بهتر برخورد کنی و نکردی ولی نمیگم تا خودت بری اون تایپیک رو دقیق بخونی و اشکالات رو دربیاری و لیست کنی:)
    حتی در مورد دیدن خواهرت هم رفتار همسرت یه جورایی لج بازیه و وقتی تو هم لجبازی کنی چیزی حل نمیشه و فقط هردوتون ناراضی تر میشید پس خودت رفتار و عکس العمل درست رو شروع کن تا به نتیجه ی دلخواهت برسی
    نیازی نیست خودتو مجبور کنی که عاشق همسرت بشی ,تو فقط باید تلاش کنی یه کم خودتو تغییر بدی ,همین
    برای این تغییر هم باید:
    1- مرثیه سرایی نکنی وبا مشکلات گذشته یا مشکلات احتمالی آینده زندگی الانتو خراب نکنی ,انقدر اتفاقات نا خوشایند رو تو ذهنت پررنگ نکنی
    2-موقعیت و سبک و لحن گفتگو با همسرتو تغییر بدی طبق اون تایپیک
    در ضمن این مشکلات تو زندگی اکثر زوج ها هست پس فکر نکن شما شرایطتون منحصر به فرده
    لینک هایی که برات گذاشتم رو حتما بخون

  17. 6 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    rozaneh (یکشنبه 05 خرداد 92), پرنده غريب (یکشنبه 05 خرداد 92), مسافر زمان (یکشنبه 05 خرداد 92), بی دل (یکشنبه 12 خرداد 92), باران بهاری11 (یکشنبه 05 خرداد 92), شیدا. (دوشنبه 06 خرداد 92)

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    بايد بگم واقعا ممنواز همگي
    اولا اين كه با يد بگم من ميدونم كه سنم براي ازدواج كم بود ولي شرايط اينطوري پيش رفت....
    و ثانيا
    من كاملا مي دونم اين چيزهايي كه گفتم مشكلات كوچك و ناچيزي ان كه در زندگي هر كسي پيش مي ياد...
    ولي من دارم مي گم كه منشا اين جر و بحث كاملا مسخره و بيهوده عدم دوست داشتن دو طرفه هستش.
    Leyla m 90 دقيقا فهميدن كه شوهرم چي مي خواد.اون مستقل بودنم رو مي خواد اما با يك روش غلط .با مسخره كردن شخصيت فعلي من
    و اما ترانه جان
    مرثيه احساسي نمي دونستم چيه ولي اونيكه تو تاپيك قبليم گذاشتي رو خوندم همشونو و كاملا با من مطابقت داره...
    اما موقعيت ها....شب من و خواهر شوهر كوچيكم رو تختمون خوابيدين و شوهرم رو مبل چون بايد صبح زود بلند مي شد.وقتي خواهرش خوابيد....من رفتم پيشش و سفت بغلش كردم...نذاشتم تكون بخوره...كه خندش گرفته بود...بعد از كني سكوت بينمون ،بهش گفتم امروز منو خيلي ناراحت كردي.... و رفتم كه تو فكر بمونه،البته نه با عصبانيت بلكه با ملايمت.مشكل اينجاست مه حتى ناز منو خريدار نيست.وقتي ناز كنم مسخره مي كنه و توقع رمانتيك بودن داره...
    ايا اشتباهه كه بگم مثلا علاقه بين ما كمه و يا چيزي شبيه به اين؟
    من تنها چيزي كه تو ازدواج مي خواستم عشق بود...البته تنها چيز نه،ولي از مهم ترين ها بود كه اگه پيش نياد نصف زندگيم پوچ ميشه
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  19. 3 کاربر از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده اند .

    rozaneh (دوشنبه 06 خرداد 92), باران بهاری11 (دوشنبه 06 خرداد 92), شیدا. (دوشنبه 06 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. وصلت با آشنا
    توسط moein321 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 فروردین 92, 08:22
  3. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  4. اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين
    توسط sstanha در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 اسفند 87, 00:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.