سلام دوستان .
اتفاق بدی داره می افته . کار از مشاور گذشته.
دو هفته مهلت خواستم, تا بگم توی زندگیم می مونم یا میرم!!:(
خلاصه بگم. من به همسرم اعتماد ندارم , ولی کنترلش نکردم ,که ببینم ,خیانت کرده به من یا نه؟!
اما تعهد هم ازش ندیدم.(چت و وب و کنجکاوی بیش از حد به خانم ها و نگاه هایی که مدام یکی و دنبال می کنه و ...)
اختلاف فکری مذهبی داریم. می خواهد آزادتر باشه , ولی من محدود.
الانم کارش جوریه که باید بره خارج از ایران و حتی شهر های داخلی دیگه.
به این ترتیب , در زندگی عادی مشکل داشتم , و الان این شرایط وضعیت رو بدترش کرد.
گفت: می تونم قسم بخورم که کار بدی نمی کنم و بهت وفادارم. نمی خواهی هم یه فکر جدی کن , کار دیگه ای نمی تونم کنم.
من چی کار کنم؟؟؟ هر بار قسم خورده شکوندش! خودشم سوتی داده ,که یه کاری می کرده پنهونی.
ببخشید اگه بد نوشتم. تو رو خدا متذکر این نشید, در همین حد می تونم روان بنویسم که قابل فهم باشه...
علاقه مندی ها (Bookmarks)