به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array

    Icon88888 کم شدن علاقه ی همسرم

    با سلام به همه ی دوستان

    خدا رو شکر می کنم که چنین امکانی برای همه ی ما فراهمه که با مطرح کردن مشکلاتمون و به کارگیری راهکارهای دوستانه زندگی رو بهتر کنیم ...

    هفت ماه و نیمه که عقد کردیم اما من دیر به همسرم وابسته شدم و دیر نسبت بهش ابراز علاقه کردم چون در نظر من مطلوب ِ کامل نبود و دوستش نداشتم...مدرک و دانشگاهش از من کم تر بود (همین الان هم وقتی دوستام ازدواج می کنند و همسرشون مدرکش از دانشگاه معتبره کلی غصه می خورم که چرا من خواستگارای دیگمو رد کردم ؟ :( یا حتی چهره اش رو دوست نداشتم ... ) اما بخاطر عشق و علاقه ای که به من داشت، به خاطر ایمان و اخلاقش بهش بله گفتم ... ااما این موارد واقعا روی دیر علاقه مند شدن من تاثیر داشت ...

    همسر من قبل از عقد و حتی 2-3 ماه بعد از عقد نسبت به من شور و عشق و حرارت زیادی داشت، در چشمانش محبت موج می زد، منتظر این بود که من رو ببینه و لحظه شماری می کرد، پیامک های عاشقانه می فرستاد، مدام ازم تعریف می کرد و ...


    اما چند ماهی هست که اصلا اون علاقه رو به من نداره، آتش عشقش خیلی کم شده :(( امشب باهاش صحبت کردم که می دونم دیگه من رو اون قدر دوست نداری فقط بهم بگو که چکار کنم که دوباره مثل قبل بشی
    اما بهم می گه اشتباه فکر می کنم .... و می گه اگر اخلاقتو خوب کنی و بداخلاق نباشی عالی میشه
    (بداخلاقی من هم یعنی هر اعتراضی که به شرایط می کنم، یا هر تقاضا و خواسته ای که ازش می کنم و اون موافق نیست و بعد من از این که اون موافق نیست ابراز ناراحتی می کنم)

    من خیلی مغرور بودم، خیلی ... هرگز نشده بحث کنیم و من برم جلو، همیشه اون می اومد وقتی هم که من نمی پذیرم؛ متاسفانه خودشو می زنه ... :((
    من همیشه حرف از جدایی می زدم اما الان دیگه 3 هفته اس که روی خودم کار کردم که دیگه در این باره حرف نمی زنم ...

    شاید باورتون نشه اما وقتی با بغض و اشک بهش می گم که به خدا منم دوستت دارم باورش نمی شه و روزایی رو یاد آوری می کنه که من بهش ابراز علاقه کردم و فرداش باهاش بداخلاقی رو داشتم ...
    دیگه دوست داشتنه من رو باور نداره :((

    به نظر شما چکار کنم ؟

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تو واقعا دوسش نداشتی(نداری) که این رفتارا رو باهش کردی و اونم اینو فهمیده! با خودت حداقل روراست باش
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  3. 2 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    leyla.M90 (چهارشنبه 01 خرداد 92), تهمتن (چهارشنبه 01 خرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    فکر نمی کنم این طور باشه ایشون فقط کامل ِ کامل نبود و من آدم ایده آل گرایی هستم متاسفانه ...

    می دونم که ابدا نباید به جدایی فکر کنم چون به هیچ وجه قبول نمی کنه ...

    اما زندگیم هم عالی نخواهد بود به دلیل رفتار ها و برخوردهای این مدتم ...

    راهکار ؟

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 تیر 93 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    939
    سطح
    16
    Points: 939, Level: 16
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    212

    تشکرشده 188 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همسر شما مرد صبوری بوده. طبیعیه با حرفهایی که زدید تازه واکنش ملایمی هم داشته. هر کسی باشه از اینکه به همسرش که مغروره و بهش بی توجه ابراز علاقه کنه و جواب نبینه سرد می شه. اون می دونه که اگر هم زباناً بگید بهش علاقه دارید ولی در واقعیت اینطور نیست. به هر حال ایشون هم آی کیو نرمال یا شاید بالاتر از نرمال دارند و متوجه مسائل می شن. برای عوض کردن داستان پروسه ی طولانی ای رو در پیش دارید. یعنی ماجرا باید عوض بشه. ماهها یا شاید هم سالها بهش بدون توقع محبت کنید و اگر توجه هم نکرد به شما همچنان ادامه بدید و این شما باشید که نازش رو می کشه. شاید بتونه باور کنه که این علاقه که دم ازش می زنید واقعاً وجود داره و شما عوض شدید. اگرچه مرور اون خاطرات تلخ اول زندگی تا آخر عمر آزارش خواهد داد. غیر از این و به رویه ی گذشته عمل کنید چیزی جز جدایی سرانجام ازدواجتون نخواهد بود. برام خنده داره که انقدر براتون مدرک مهمه. که چی حالا شوهرتون به جای فوق لیسانس، لیسانس داشته باشه چی قراره عوض بشه. انقدر خودتون رو درگیر این ظواهر الکی نکنید. یا روزی که اومد خواستگاری ردش می کردید و حالا که قبولش کردید در قبالش مسئولید. اون یک انسانه و حق داره با ازدواج به عشق و آرامش برسه. اگر این رو ازش دریغ کنید هم این دنیا هم اون دنیا مسئولید.

  6. 4 کاربر از پست مفید تهمتن تشکرکرده اند .

    leyla.M90 (چهارشنبه 01 خرداد 92), کامران (چهارشنبه 01 خرداد 92), تسنیم (چهارشنبه 01 خرداد 92), صاعد (چهارشنبه 01 خرداد 92)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 خرداد 92 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-07
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 257 در 108 پست

    Rep Power
    25
    Array
    همون کارایی رو که اون میکرده همون محبت ها و همون پیامای عاشقانه رو که به شما میداده و شما تحویلش نمیگرفتی حالا شما باید تکرار کنی تا برگرده طرفت و باید صبور باشی کارات نتیجه بده
    کم هم غر بزن سرش :دی

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    دوستان به خدا من اون قدری هم که شما فکر کردین نبودم :(

    منم پیامک عاشقانه می زدم، می زنم ، اما دیر عمل کردم
    بخدا تو ذوقش نزدم ، اما خب مغرور بودم مخصوصا موقع بحث هامون

    باور کنید تو مراسم خواستگاری شاید ایشون خودش نیم ساعت در حال صحبت در این مورد بود که من می دونم مدرکم پایینه و من بودم که همیشه ی همیشه بهش گفتم که مهم نیست و عوضش رزومه ات عالیه ، به رخ نکشیدم :( فقط گفتم روم تاثیر منفی می ذاره نگفتم که بهش می گم ...


    از طرفی وقتی بهش محبت می کنم احساس می کنم ازم زده میشه، ببخشید اما احساس آویزون بودن می کنم و خیلی از خودم بدم میاد
    واقعا دچار وسواس فکر ی شدم :(

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 خرداد 92 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-07
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 257 در 108 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دلپذیراد نمایش پست ها
    دوستان به خدا من اون قدری هم که شما فکر کردین نبودم :(

    منم پیامک عاشقانه می زدم، می زنم ، اما دیر عمل کردم
    بخدا تو ذوقش نزدم ، اما خب مغرور بودم مخصوصا موقع بحث هامون

    باور کنید تو مراسم خواستگاری شاید ایشون خودش نیم ساعت در حال صحبت در این مورد بود که من می دونم مدرکم پایینه و من بودم که همیشه ی همیشه بهش گفتم که مهم نیست و عوضش رزومه ات عالیه ، به رخ نکشیدم :( فقط گفتم روم تاثیر منفی می ذاره نگفتم که بهش می گم ...


    از طرفی وقتی بهش محبت می کنم احساس می کنم ازم زده میشه، ببخشید اما احساس آویزون بودن می کنم و خیلی از خودم بدم میاد
    واقعا دچار وسواس فکر ی شدم :(
    به شما هم توصیه میکنم سمینار خانواده موفق دکتر فرهنگ رو دانلود کنین هم خودتون گوش بدین هم بدیم همسرتون گوش کنن
    کلا کار من شده توصیه این سمینار تو این چند روز
    چون واقعا عالیه و همه چیو کامل توضیح میده توش که زن و شهورا باید چیکار کنن

  10. 2 کاربر از پست مفید ژپتو تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 01 خرداد 92), omid65 (پنجشنبه 02 خرداد 92)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ژپتو جان ممنونم ازت

    یعنی اوضاع زندگی مشترک ِ من این قدر داغونه و من خبر نداشتم ؟

    چون آقای تهمتن گفته بودن سرانجام ما حتما جداییه :(

    به خدا فقط من بد نبودم، تو همین سایت چند تا تاپیک دیگه هم دارم، همسرم هم به خاطر حساسیت هاش و مسائل مالی من رو خیلی رنجونده ... فقط این من نبودم که اونو اذیت کنم به خدا منم اذیت شدم و میشم ...

    خواهشا راهنماییم کنید ...

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 خرداد 92 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-07
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 257 در 108 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دلپذیراد نمایش پست ها
    ژپتو جان ممنونم ازت

    یعنی اوضاع زندگی مشترک ِ من این قدر داغونه و من خبر نداشتم ؟

    چون آقای تهمتن گفته بودن سرانجام ما حتما جداییه :(

    به خدا فقط من بد نبودم، تو همین سایت چند تا تاپیک دیگه هم دارم، همسرم هم به خاطر حساسیت هاش و مسائل مالی من رو خیلی رنجونده ... فقط این من نبودم که اونو اذیت کنم به خدا منم اذیت شدم و میشم ...

    خواهشا راهنماییم کنید ...
    آقای تهمتن همچین چیزی نگفتن
    گفتن اگه رویه گذشته رو تکرار کنین که باعث شده این شرایط به وجود بیاد (هم خودتون هم همسرتون)
    خدارو شکر شما که رویه قبل رو اصلاح کردین و باید همسرتونم کمک کنین که دوباره مثل سابق بشه رفتاراش
    زمان میبره ولی کاملا شدنیه
    اینقدر هم جدایی جدایی رو برا خودتون تکرار نکنین و اصلا بهش فکر نکنین .تازگیا مد شده تا جرو بحث کوچیک میشه یا یکم مشکل به وجود میاد زود میگن جدایی متاسفانه و جدایی و طلاق چیزیه که عرش خدارو به لرزه در میاره
    به فکر اصلاح باشین
    به مهر و محبت و عشق فکر کنین در زندگی تا واقعا بهش برسین
    ادم به هر چی فکر کنه بهش میرسه
    این طرز فکر شماست که زندگیتونو تشکیل میده
    وقتایی که میتونین بشینین با همسرتون حرف بزنین و به ایشون هم فرصت بدین باهاتون حرف بزنه
    حرفای دلتونو بزنین و درد دل کنین
    به هم محبت کنین
    شاید زمان بر باشه ولی شدنیه
    باید حوصله داشته باشین
    ولی اگر زندگی عاشقانه ای میخاین که هر دوتون لذت ببرین از این زندگی باید این کارارو بکنین

  13. 4 کاربر از پست مفید ژپتو تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 01 خرداد 92), leyla.M90 (چهارشنبه 01 خرداد 92), تهمتن (چهارشنبه 01 خرداد 92), تسنیم (چهارشنبه 01 خرداد 92)

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    موضوعی نیست که شما داری به جدایی فکر میکنی بهش بگو اشتباه کردی و میخوای گذشته و رفتار زشتت و جبران بکنی بهش بگو تو با محبتتات کاری کردی که من واقعا عاشقانه دوستت دارم و کنار تو بودن واز انتخاب تو افتخار بکنم و بهش محبت بکن و احساس آویزون بودن نکن اگه به شوهرت محبت نکنی به کی میخوای بکنی دوست پسرت نیست که بگی آویزونش شدم

  15. کاربر روبرو از پست مفید nosh nosh تشکرکرده است .

    تهمتن (چهارشنبه 01 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.