به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 53
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 31 اردیبهشت 92 [ 17:50]
    تاریخ عضویت
    1392-2-28
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    83
    سطح
    1
    Points: 83, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشاوره در مورد ازدواج با توجه به رابطه قبلش

    با سلام
    خسته نباشید
    من حدود یکساله پیش با درخواست خواستگاری از طرف یکی از همکلاسی هایم در دوران دانشگاه مواجه شدم
    ایشون ورودی سال قبل دانشگاه بودند.
    پسری کاملا متشخص و مغرور مردانه که آرزوی هر دختری بود که این آقا باهاش همصحبت میشد و یا دوست باشند
    ایشون از همکلامی با دخترا هم گریزان بود بقول خودشون که الان دارم میشنوم بعنوان ضعیفه نگاه میکردن یعنی غرورشون اجازه نمیداده با دختری وارد رابطه بشوند و افکار بچه گانه و ظاهرنمایی دختران باعث آزار و این حس در ایشون میشده
    اما وقتی من رو در دانشگاه دیدن که با پسرها نه وارد بحث و جدل میشدم نه هم ماننند بقیه دختران خودنمایی میکردم چ از لحاظ آرایش چه عشوه و ناز در موقع صحبت کردن و هم چادری بودنم از من خوششون میاد
    البته مستقیم متوجه این موضوع نمیشن وقتی این علاقه از طرف یکی دیگگر از همکلاسی هاشون نسبت به من ابراز میشه متوجه میشن که من براشون مهمم و غمگین میشوندو .. تا اینکه شناخت به خودشون پیدا میکنند که عاشق من هستند
    باز هم از طرف ایشون بابت اینکه اون دوستشون ابراز علاقه کرده بوده هیچ واکنشی صورت نمیگیره
    و دوست ایشون با من بیشتر آشنا میشه و مساله رو با من درمیون میگذاره و ایشون متوجه میشوند
    بعد حدود دو سال از رابطه کاری که بین منو و اون اقا میگذره بدلیل شناختی که از هم پیدا میکنیم و متوجه عدم وجود هیچگونه نقطه مشترکی بین هم میشویم رابطه تمام میشود.
    تا اینکه سال پیش ایشون از من درخواست کردن بروم دانشگاه
    من هم بی خبر تر ازینکه ایشون به من علاقه دارند چون ذکر کردم پسری بودند که هیچ دختری باایشون نبود و بادختری همصحبت نمیشدند به درخواستشون عمل کردم و فکر میکردم برای جشنی بحث کنکوری چیزی باشه
    رفتمو ایشون بمن ابراز علاقه کردن با کلی من من کردن و خلاصه وقتی گفتند من هم هاج و واج شوکه شده بودم
    نمتونسم قبول کنم ایشون بمن علاقه داره
    خلاصه ایشون وقتی گفتند که اگر اجازه بدید که من پاپیش بزارم با خونواده ، من بخاطر موقعیتی که داشتیم (درحال ساختن خونه بودیم و جایی برای پذیرش مهمان نداشتیم در بنایی) ازینکه همون موقع بیان قبول نکردم و گفتم حدود دوماه دیگه
    خلاصه موقع برگشت و خوردن نهار با شناختی که ازیشون داشتم که ایشون وخونوادشون کاملا مذهبی بودن و اخلاقی که دیده بودم باهم کمی بیرون بودیم و قدم زدیم خیالم از هرزه نبودن ایشون راحت بود
    تااینکه از من خواستن تو اون جاده قشنگ دستم رو بهشون بدم من قبول نکردم گفتم گناهه و ماهنوزمحرم نیسیم
    ایشون بادلایلی که آوردن من متقاعدکردن و دست هم رو گرفتیم و بهمین منوال گذاشت.
    این مابین اتفاقاتی افتاد تا خونوادشون حساس شدند روی من و راضی به خواستگاری اومدن نشدن
    زجرمیکشیدیم تا اینکه راضیشون کردیم
    اما هنوز هم به خاطر اختلاف فقط طبقاتی اونم از دید ظاهری که داریم و دلایلی که مامانشون میارن قبول نکردن هنوز برای ازدواج و این وسط ما دو نفر که تشنه هم هستیم داریم ضربه میبینیم
    البته بگم تو این مدت یکسال با متقاعد شدنم هم از لحاظ شرعی هم منطقی با ایشون رابطه داشتیم چون هردو تشنه هم بودیم و هستیم هنوز و ماهستیم که داریم ضرر میکنیم
    ایشون هم کاملا آدم منطقی هستن همچین آدمی نبودن که تواین مدت دعواهای بدی که باهم داشتیم از گذشته من بگن یا هم توی سر من بزنن که تو اومدی جلو و... بااینکه دعواهایی در حد جدایی چندروزه بوده ولی بخاطر علاقه ای که داشتیم برگشتیم
    مقصر بیشترشون هم من بودم بابت کارای ندونم کاری که داشتم و نمیدونسم چطورباید برخورد کنم که دیشب از سایت شما خوندم و متوجه همه اشتباهاتم شدم و میخام جبران کنم براشون
    اونقدر آقا و متین بودن که وقتی کسی پشت سر من حرف زد بمن سرکوفت نزدن و ازم خاستن که بهشون احترام بزارم و هرچی اتفاق قبلا افتاده و احیانانا باکسی بودم را بهشون بگم و پنهون نکنم اینجوری حس میکنن ارزشو احترام براشون قائلم
    من هم گفتم براشون شاید همون موقع صحبت کمی ناراحت شدن و فقط گفتن بی بندوباریه از نظر من ولی بعدش نه به روی من آوردن نه سرکوفت شنیدم نه هیچ
    درضمن خودشون هم برام تعریف کردن که در دوران داشنگاه یکی از دخترها که منم میشناختم و دیدم به ایشون اصرارمیکردن و نامه مینوشتن و ... و ایشون ازهرراهی وارد شدن تاایشون رو منصرف کنن از دلبستگی بخودشون و اینکار رو هم کردن
    از دوستان دانشگاهشونم درموردشون پرسیدم همه تاییدش کردن و گفتن آدم مذهبی هستن و چطوربگم آدم خونواده دار و آبرومندی هستن
    حال سوال من اینه با توجه به مطالبی ک از جاهای دیگه خوندم درمورد روابط قبل ازدواج آیا ازدواج ماهم کاردرستی نیس؟باتوجه به خصوصیات و اخلاقیات ایشون که تعریف کردم
    من واقعا دوستشون دارم ایشون هم همینطور چون تنها دختری هستم که به من دل بستن و با توجه به اون مدت دانشگاه که حدود3.5 سال گذشت و ایشون پا پیش نذاشته بودن تا به شناخت درستی درمورد احساسشون نسبت بمن برسند فکر میکنم این حس از رو هوا و هوس نبوده
    ممنون میشم راهنماییم کنید

    - - - Updated - - -

    درضمن بگم اختلافات شدیدی بین مما پیش اومد این اواخر که ایشون گفتن مثل اینکه ما بهم نمیخوریم و اختلاف شدیدی داریم و... و چندبار خخاستن تموم کنیم چون نمیتونیم خوشبخت شیمو خوب نیس بابتش خونواده هارو به زور راضی کنیم ولی بعدش خودمون مشکل داشته باشیم
    تااینکه دیشب کارگاهای آموزشیتونو خوندم متوجه اشتباهات خودم شدم و دیدم ایشون کم تقصیر بودن و اشتباه از طرف من بود.
    باهاشون در میون گذاشتم و ایشون بابت علاقه ای که بمن دارند قبول کردن و منتظر هستن تاببینن رفتار من چگونه میشه و میتونم درست کنم خودم رو یا نه
    شنیدم از کسی که ایشون چقدر بمن علاقه دارند و دوستم دارند.
    باهم بیرون زیاد رفتیم و خوش هم بودیم حتی با پسر دایی و خاله ایشون و دوست من بیرون رفتیم و من رو معرفی کردن به آنها ولی خونوادشون بخاطر ازدواج ناکامی که برادر بزرگترشون داشتن و از روی علاقه بوده مخالف با ما هستن هرچند که میدونن ایشون انتخابشون از روی هوا و هوس نبوده و من دختری مث عروس اولشون نیستم هم از لحاظ خونواده من با خونواده عروس قبلیشون که خود نامزدم برای من میگه
    خیلی دوست داشتم همون اول با خونوادم یعنی مامانم در جریان بزارم و خود نامزدم موافق بودن ولی باتوجه به شناختی که داشتم ازشون جرات نکردم بگم
    خلاصه اینکه رابطمون پیچیده شد
    ناگفته نماند وقتی 3بار اومدن خاستگاری خونواده من تایید کردن خونواده خوبیهستن و پسری لایق
    پدرم هم قبلا با پدرشون آشنا دراومدند و پدرم گفتن خونواده درستی هستن و یا هم این اواخر پسر رو دیده بودن که با پدرشون کار میکردن
    ازخصوصیات اخلاقیشون برای خونوادم گفتم مجاب شدن که پسر خوبیه

  2. کاربر روبرو از پست مفید ITGirl تشکرکرده است .

    ژپتو (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مرداد 93 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    1,326
    سطح
    20
    Points: 1,326, Level: 20
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 65 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.من چندتا موضوع رو نفهمیدم. رابطه قبلی با کی و در چه حدی؟ بعدش رابطتتون با این آقا تو این 1 سال در چه حدی؟ بعدش شما جفتتون مذهبی و چادری همون لحظه اول دست همو گرفتین چون جاده قشنگ بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی اگه خیلی جاده قشنگتر بود کار دیگه هم میکردین؟ ببخشید اینو میگم اما همون لحظه اول ؟؟؟؟؟؟؟این چه شکل مذهبی بودنه؟؟؟؟والا ماها که اینقدرا هم مذهبی نیستم لحظه اول که هیچ تا الانم ازین کارا نکردیم چه برسه به شما مذهبیون...........قصدم آدمای مذهبی نیست منظورم شمایین که میگین مذهبی هستین.بد برداشت نشه
    میشه از سن و تحصیل و شغل و ..........بگین؟

  4. 5 کاربر از پست مفید ahmad3930 تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), saraamini (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), tamanaye man (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), ژپتو (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), هلیا66 (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 31 اردیبهشت 92 [ 17:50]
    تاریخ عضویت
    1392-2-28
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    83
    سطح
    1
    Points: 83, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ahmad3930 نمایش پست ها
    سلام.من چندتا موضوع رو نفهمیدم. رابطه قبلی با کی و در چه حدی؟ بعدش رابطتتون با این آقا تو این 1 سال در چه حدی؟ بعدش شما جفتتون مذهبی و چادری همون لحظه اول دست همو گرفتین چون جاده قشنگ بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی اگه خیلی جاده قشنگتر بود کار دیگه هم میکردین؟ ببخشید اینو میگم اما همون لحظه اول ؟؟؟؟؟؟؟این چه شکل مذهبی بودنه؟؟؟؟والا ماها که اینقدرا هم مذهبی نیستم لحظه اول که هیچ تا الانم ازین کارا نکردیم چه برسه به شما مذهبیون...........قصدم آدمای مذهبی نیست منظورم شمایین که میگین مذهبی هستین.بد برداشت نشه
    میشه از سن و تحصیل و شغل و ..........بگین؟
    رابطه قبلی رابطه ای کاری بوده نه بیشتر که بخاد به دست زدن و اینا کشیده بشه
    رابطه با این آقا در حد خیلی زنو شوهری بوده
    نه چون جاده قشنگ بود نه بخاطر اینکه دوست داشتن بعدشم باهم صحبت کردیم که متقاعد کنیم همو با صیغه وعقد کردن اتفاق خاصی نمیفته خدا خودش همه چیو داره میبینه مهم راضی بودن دوشخص باری ازدواج از ته دل هست نه باری چیز دیگه ای
    بپذیرن همو و متعهد باشند بهم

    من چادری بودم دوران دانشگاه بعدش نبودم ایشون ازم خواستن چادری باشم
    سنمون 25 ساله و کارشناسیمونو گرفتیم
    شغل من هیچ ایشون فعلاپیش پدرشون که تعمیرگاه ماشین بزرگ دارن کارمیکنن تا تکلیف ارشدشون مشخص بشه و شغل مناسبی و راه بندازنن
    فکرنمیکنم این مساله مذهبی بودن و دست هم گرفتن خیلی مهم باشه که شما اینطور گفتین درموردش

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مرداد 93 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    1,326
    سطح
    20
    Points: 1,326, Level: 20
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 65 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    والا من نفهمیدم چی شد.شما عین زن و شوهر رابطه داشتین چون دلاتون با هم بود از اون طرف پسر خیلی مذهبی. اینا به خودتون مربوطه ولی الان بعد رابطه زن و شوهری یادش افتاده نمیخادتون؟واقعا منظورتون از رابطه زن و شوهری رابطه جنسی کامله یا فقط محبت و این حرفا؟اگ جنسی باشه که نمی دونم چی بگم بعد جدایی واقعا می تونین ازدواج موفقی داشته باشین؟شما تنها 1 راه دارین اونم ازدواج با همین اقای مذهبی البته از دید من

    - - - Updated - - -

    ضمنا با صیغه و عقد مهمترین اتفاق میفته و اون تعهده که تو رابطه شماها نیست پس نگو اتفاقی نمی افته .اگه الان عقد یا حتی صیغه بودین جدایی به این سادگیا نبود که خیلی ساده بشه حرف از جدایی زد. خداییش بد میگم بگو؟

  7. 7 کاربر از پست مفید ahmad3930 تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), ITGirl (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), saraamini (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), tamanaye man (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), tati (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), ویدا@ (پنجشنبه 02 خرداد 92), هلیا66 (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 31 اردیبهشت 92 [ 17:50]
    تاریخ عضویت
    1392-2-28
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    83
    سطح
    1
    Points: 83, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هیچوقت نکفته نمیخواد
    فقط میگه مشکلاتمون باهم زیاده که دیدم مشکل از من بود
    من محبتم زیاده ولی خوب بحث زیاد میکنم
    این اواخر بخاطرمشکلات قهرمیکردم همش ناراحت میشدم
    که دیدم اینا بدترین کارهاست

    - - - Updated - - -

    صیغه محرمیت هستیم
    تعهدمون هم نسبت بهم زیاده حداقلش از طرف ایشون

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    خیلی از مسائل رو خواستین گنگ بگین. تا وقتی ماجرا به طور کامل برای ما روشن نباشه ، کسی نمی تونه درست راهنماییتون کنه . مثل اینکه شما سرما خورده باشید ، ولی علائم رو درست به پزشکتون نگید. مسلما تشخیص اون پزشک اشتباه خواهد بود. من یه قسمت هایی که گنگ بود رو جدا کردم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    این مابین اتفاقاتی افتاد تا خونوادشون حساس شدند روی من و راضی به خواستگاری اومدن نشدن
    چه اتفاقاتی افتاد ؟ شما چه مدت با هم دوست بودین ؟ آیا این اتفاقات قبل از اون دو ماهی افتاد که شما گفته بودین بیان خواستگاری ؟ یا بعد از اون ؟ آیا بعد از دو ماه اومدن خواستگاری ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    البته بگم تو این مدت یکسال با متقاعد شدنم هم از لحاظ شرعی هم منطقی با ایشون رابطه داشتیم
    رابطه از لحاظ شرعی و منطقی یعنی چی ؟؟ اینو اصلا متوجه نشدم. منظورتون رابطه جنسیه ؟ اگر بله در چه حدی ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    همچین آدمی نبودن که تواین مدت دعواهای بدی که باهم داشتیم از گذشته من بگن یا هم توی سر من بزنن که تو اومدی جلو و...
    گذشته شما چه نکاتی توش بوده ؟ علت دعواهاتون چی بوده ؟ مگر خودشون پیشنهاد ندادن ؟ پس چرا بگن تو اومدی جلو و ... چیزی هست که بیان نکردین ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    نمیدونسم چطورباید برخورد کنم که دیشب از سایت شما خوندم و متوجه همه اشتباهاتم شدم و میخام جبران کنم براشون
    چه اشتباهاتی داشتین ؟ کدوم قسمت از سایت رو خوندین که متوجه شدین اشتباهاتی داشتین ؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    اونقدر آقا و متین بودن که وقتی کسی پشت سر من حرف زد بمن سرکوفت نزدن و ازم خاستن که بهشون احترام بزارم و هرچی اتفاق قبلا افتاده و احیانانا باکسی بودم را بهشون بگم و پنهون نکنم اینجوری حس میکنن ارزشو احترام براشون قائلم
    من هم گفتم براشون شاید همون موقع صحبت کمی ناراحت شدن و فقط گفتن بی بندوباریه از نظر من ولی بعدش نه به روی من آوردن نه سرکوفت شنیدم نه هیچ
    خواستین خیلی گنگ بگذرین. گفتین رابطه کاری ؟ آیا رابطه کاری سرکوفت کردن داشته ؟ در مورد اون دو سالی که با اون آقا بودین توضیح بدین . رابطه شما چطور بوده ؟ این مسئله خیلی مهمه. این دو نفر با هم دوست بودن. اگر اشتباهی در رابطه قبلی وجود داشته مسلما روی امروز شما تاثیر داره .

    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    خونواده من با خونواده عروس قبلیشون که خود نامزدم برای من میگه
    خیلی دوست داشتم همون اول با خونوادم یعنی مامانم در جریان بزارم و خود نامزدم موافق بودن ولی باتوجه به شناختی که داشتم ازشون جرات نکردم بگم
    شما هنوز نامزد نیستین !!!!! ایشون خواستگار هستن .
    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    رابطه قبلی رابطه ای کاری بوده نه بیشتر که بخاد به دست زدن و اینا کشیده بشه
    رابطه با این آقا در حد خیلی زنو شوهری بوده
    بخاد دست بزنه ؟ منظورتون دست گرفتنه یا چیز دیگه ؟ در مورد گذشته تون با اون آقا حتما توضیح بدید. بالا هم گفتم .
    در حد خیلی زن و شوهری یعنی چی ؟ الان شما باکره هستین یا خیر ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ITGirl نمایش پست ها
    بعدشم باهم صحبت کردیم که متقاعد کنیم همو با صیغه وعقد کردن اتفاق خاصی نمیفته خدا خودش همه چیو داره میبینه مهم راضی بودن دوشخص باری ازدواج از ته دل هست نه باری چیز دیگه ای
    با صیغه و عقد اتفاق خاصی نمی افته ؟ !!! چون خدا همه چی رو می بینه ؟
    باورهای هر دوی شما در این ماجرا شبیه همه ؟

    - - - Updated - - -

    الان دیدم گفتین صیغه محرمیت داشتین.
    پس چرا اولش گفتین با صیغه و اینا اتفاقی نمی افته ؟
    ببین خانمی ما که اینجا قاضی نیستیم که بگیم کارت درست بوده یا غلط . اما با دادن اطلاعات غلط خودتون مشاوره غلط می گیرید . واضح و راست بگید همه چی رو.
    دختر باکره نیاز به اجازه پدر داره برای صیغه . آیا پدرتون موافق بودن ؟
    ویرایش توسط asemani : یکشنبه 29 اردیبهشت 92 در ساعت 12:50

  10. 6 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    ITGirl (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), sara 65 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), tamanaye man (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), tati (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), ویدا@ (پنجشنبه 02 خرداد 92), هلیا66 (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 31 اردیبهشت 92 [ 17:50]
    تاریخ عضویت
    1392-2-28
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    83
    سطح
    1
    Points: 83, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باکره هستم
    صیغه به اصرار من بود
    خیر ایشون اطلاعای ندارن فقط برای اینکه خودمون راحت باشیم انجام دادیم
    رابطه جسنی داشتیم بله اما نه در حد دخول فقط معاشقه
    رابطه قبلی من با آقای قبلی در حد این بود کارهای دانشگاه رو انجام میدادم ایشون کمک میکردن همین باهم صحبت میکرئم پشت تل اما بیرون نمیرفتیم
    تلفن هم صحبت میکردم بیشترراجع به کاربود
    ازشون خوشم نیومد چون رفتاربچه گانه داشتن
    دقیقا بعد دوامه نشد بیان خاستگاری ولی اومدند سه بار
    چون رفته بودیم برای کارای فارغ التحصیلی به دانشگاه و من یک عکسم اضافه بود دادم دست ایشون گم نشه ایشون دستشون بود و برده بودند خونه مادرشون از جیب شلوارشون پیدا کره بود ئ برای همین دوست نداشتن مثل تجربه تلخ پسر قبلیشون بشه
    چرت خودشون پیشنهاد ازدواج دادن با توجه به حرفایی که زده میشه رابطه قبل برای این پرسیدم
    اشتباهاتم مثل همون قهرکردن ناراحت شدن گریه کردن و بحث کردن زیاد بود
    اون رابطه که میگم سرکوفت نشنیدم منظور این بود که بهم اعتماد داشتن و فک نمیکردن من با ایشون رابطه جنسی داشتم
    بارو من شبیه ایشون نبود و نیست و ایشون بخاطر من قبول کردن و خودشون هم زجر میکشند اعتقاداتشون بیشتر از منه

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 خرداد 92 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-07
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 257 در 108 پست

    Rep Power
    25
    Array
    به نظرم شما که میبینین تفاهم دارین و خانواده هاتونم به هم میخورن و عقایدتون مثل همه با هم ازدواج کنین خوبه
    رابطه هم با هم داشتین در حد زن و شوهری بعدش براتون سخت میشه اگه ازدواج نکنین
    دوتاتونم به هم میخورین
    ازدواج کنین خوبه

  13. کاربر روبرو از پست مفید ژپتو تشکرکرده است .

    ITGirl (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 تیر 99 [ 18:51]
    تاریخ عضویت
    1391-9-02
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    7,727
    سطح
    58
    Points: 7,727, Level: 58
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 100 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تا جایی که من خوندم شما همش گفتین که اگه مشکلی بینتون هست تقصیر شما بوده و ایشون مشکلی ندارن. اگه واقعا مشکلی نداره خوب چرا دودلی که باهاش ازدواج کنی؟

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 31 اردیبهشت 92 [ 17:50]
    تاریخ عضویت
    1392-2-28
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    83
    سطح
    1
    Points: 83, Level: 1
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دودل بودن من فقط سر اینه که همه نوشتن روابط قبل ازدواج درست نیسو بی اعتمادی و .. میاره
    بیشتر مشکلات بخاطر من بود چون سیاست نداشتم حرفمو بزنم چیزی بخام یا موقعیتی که باید درکش میکردم درک نمیکردم
    همیشه هم میگفت منو درک کن چیز زیادی نمیخام اما من فقط بحث میکردم
    یک موردش فقط برای چادری شدنمبود که دوست نداشتم چادری بشم


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 خرداد 91, 22:27
  2. توجه توجه، سریعا صندوق پیامهای خصوصی خود را تخلیه فرمایید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 تیر 90, 16:22
  3. توجه توجه :نكات بسیار مهم در رویكرد جدید تالار همدردی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 88, 22:57
  4. تجربه نيست ولي نظريه است ( توجه ، توجه ، توجه )
    توسط honarmand در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 اسفند 86, 18:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.