سلام به همه دوستان همدردی
من امروز ثبت نام کردم ولی از قبل با این محیط آشنا بودم و امروز اومدم تا شما دوستان کمکم کنید مشکلم را حل کنم.
4 سال است که ازدواج کردم و طی این مدت با مشکلات زیادی مواجه بودم که یا با آنها کنار اومدم و یا مبارزه کردم اما در حل مشکل قدیمی و البته عمیقی که اخیرا تمام روح و روان مرا تسخیر کرده کاملا قاصرم و اون توقعات زیادی ست که همسرم از من داره. شوهرم انتظار داره که من ذهنش روبخونم و خواسته هاش رو اجرا کنم.بدون اینکه خودش اونو مطرح کنه و درنهایت اگه یک بار بازگو کرد دیگه هرگز فراموش نشه.در غیر این صورت عواقب سختی داره مثل داد و بیداد ودر نهایت قهر سرسختانه که با عذر خواهی من و پذیرفتن اشتباهم اشتی میکنه. انتظار داره من خودم بدونم الان باید چه کار کنم چه کار نکنم.از حرفای من و خانواده ام خیلی زود ناراحت میشه و چنان اونها روتعریف می کنه که من هم باورم میشه که اشتباه کردم و همه این رفتارها رو به این ختم می کنه که تو : احترام منو حفظ نکردی . کمکم کنید دیگه نمی دونم چه طوری رفتار کنم که به شوهرم به اعتقاد خودش بی احترامی نکنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)