به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array

    Icon100 مشکلات من (حس عشق و تنهایی)

    سلام من 22 ساله هستم حدود 2 سال هست که پدرم را از دست داده ام .پدرم مرد خوبی بود هم پدر خوبی برای ما بود هم شوهر خوبی برای مادرم. مراسم خاکسپاری پدرم که تموم شد و من موندم با خودم.توی سوم پدرم به خودم اومدم و تازه فهمیدم چقدر بی پدری سخته.20 روز از فوت پدرم میگذشت که فهمیدم دانشگاه قبول شدم اونم تو رشته ای که هیچ علاقه ای بهش نداشتم نمیخواستم برم اما با مخالفتهای شدید خانواده ام مواجه شدم به اجبار اونها ثبت نام کردم.با تمام بی علاقه گی رفتم دانشگاه تو همون روزهای اول دو تا دوست پیدا کردم که مثل خودم بودند یعنی تا اون موقع با هیچ پسری دوست نشده بودند.وقتی رفتم دانشگاه متوجه شدم دانشگاه با اون چیزی که من فکر میکردم خیلی فرق داره مخصوصا با دوستهایی که من پیدا کردم.همیشه فکر میکردم شاید تو دانشگاه با یه پسر خوب دوست بشم اما این جور نشد که هیچ ما 3 نفر تبدیل شدیم به اکیپ پسر گریز با هیچ پسری حرف نمیزدیم حتی به پسرهای هم ترمی خودمون سلام هم نمیدادیم.خلاصه باخودمون بودیم و خودمون. تا اینکه بعد از چند ترم گرایشهامون از هم جدا شد وخیلی کم همدیگه رو میدیدیم فقط گهگداری تو دانشگاه در حد یه ناهار خوردن یا چند دقیقه حرف زدن. من از وقتی که سر دروس اختصاصی گرایشم نشستم از همون روزهای اول متوجه یکی از پسرهای ترم بالایی شدم که خیلی از بقیه ی پسرها سر بود.انصافا پسر خوبی بود. اوایل به خودم میگفتم این حس فقط یه حس زورگذر تو عاشقش نشدی و از اینجور حرفها اما این واقعیت نداشت من عاشقش شده بودم.اما کسی رو نداشتم که بهم کمک کنه.تو این فواصل زمانی خیلی از دوستم دور شدم طوری که اونها بعضی وقتها حتی جواب اس ام اس من رو هم نمیدادند وقتی دلیل این رو جویا شدم فهمیدم که یکی از دوستهام با یه پسر دوست شده و دقیقا وقتی دعواش میشه میاد سراغ من تا تنها نباشه ولی وقتی من بهش احتیاج دارم پیداش نمیکنم.اون یکی هم که از نظر سیاست زنونه رتبه ی یک رو داره اگه فقط شک کنه که من عاشق م_ف شدم در عرض چند روز اون رو طور میزنه برای خودش.حالا فهمیدم این یکی هم با این همه ادعا با یه پسر دوست شده یا دقیق بگم دوست بوده!!!حالا من موندم و حس زیبای عشق...نمیدونم باید چیکار کنم یا از کی کمک بگیرم.خواهرهام که درگیر مشکلات خودشون هستند.مادرم هم هیچوقت بهم توجه نمیکنه.وقتی میام باهاش حرف بزنم میگه برو ظرفهارو بشور یا خونه رو جارو کن.انگار هنوز توی دنیای 30 سال پیش جا مونده که دختر فقط برای بشور و بپزه!!!
    مشکلاتم انقدر زیادن که گاهی خودم هم قاطی میکنم.کار درست و حسابی ندارم برای جور کردن شهریه ی دانشگام هر ترم به هزار در میزنم تا جور بشه.عاشق ادمی شدم که با 60 درصد قلبم مطمینم حتی برای یک لحظه هم به من فکر نمیکنه.دوستهایی دارم که هیچوقت نیستند.خانواده ای که بعضی اوقات با خودم میگم اگه برای چند روز غیب بشم حتی من رو یادشون نمیاد.و متاسفانه به احتمال زیاد دچار افسردگی هم شده ام.وجودم پر از حس تنهایی و ترس شده ترس از یاد رفتن ترس اینکه عشقم رو از دست بدم. نمیدونم ایا تا حالا دچار این حس شدین که اگه عشقتون رو از دست بدید میمیرید؟ من الان پر از این حسم.شدیدا به کسی احتیاج دارم که راهنماییم کنه و بهم راه نجات رو نشون بده. من عاشق (م_ف) شدم و با تموم وجودم دوسش دارم.خواهش میکنم کمکم کنید من از هر کسی به کمک محتاجترم!!!بهم بگید چه طوری میتونم مردی رو که دوست دارم بدست بیارم چطور اون رو متوجه خودم کنم؟ البته با توجه به این مورد که من تا حالا با هیچ پسری هم صحبت نشدم راهنمایی کنید. چطور مشکلاتم رو حل کنم ؟چطور با مادرم کنار بیام؟؟؟؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    سلام.دوست خوبم به نظر من شما بیشتر از اینکه عاشق باشین تنها هستین.
    این افکار و خیال پردازی ها خاص و اقتضای همون سن و ساله.هر چه قدر هم بیشتر بهش پر و بال بدی بیشتر از طرفت یه بت میسازی و بیشتر اذیت میشی.
    در مورد بدست اوردن که دخترا هزار و یک راه بلدن که اصلا و اصلا و اصلا توصیه نمی کنم که پیشقدم بشی.الان صرفا یه حس تنهایی داری که تو رو توی منگنه احساسی قرار داده که محبتی که از بقیه توقع ورزیدنشو به خودت داری توی وجود اون آقا جستجو کنی.اما فقط همین مشکلو داری الان.مطمئن باش قابل قیاس نیست با هزار و یک مشکل که در حین رابطه ممکنه برات به وجود بیاد.معمولا توی روابط مشکلات اگه پیش بیان(که احتمالش هم اصلا کم نیست) روح و روانتو چنان درگیر میکنه که ادم آرزو میکنه که کاش واردش نمیشدم.
    اگه اون آقا تمایل نشون دادن که یه بحث دیگه س.اما اگه خودت اقدام کنی که فرجام خوبی نداره.
    در مورد فراموش کردن عشق هم باید بگم که هیچکی از فراموش کردن نمرده.نمونه ش خود من.تو اگه عشقت زاییده ی تصویر فکریته من 2سال تموم حضورش کنارم بود،توی قلبم بود.ولی تموم شد و منم زنده مو دارم زندگی میکنم.اینا ساخته پرداخته ی تصوراتته:)
    هیچ کس توی دنیا جای مادرو نمیگیره.تا میتونی بهش نزدیک شو.اگه کاری میگه انجام بده و بعد قربون صدقه ش برو.اگه بخوای میشه بهترین دوستت.

  3. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 23:42]
    تاریخ عضویت
    1391-12-26
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    928
    سطح
    16
    Points: 928, Level: 16
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز سعی کن این احساسات و عواطف خیلی خوبی که داری به نحو خوبی ازش استفاده کنی..
    سعی کن این احساس عشقت رو گسترش بدی به ضمینه های دیگه مثلا به رشته درسیت و خوب کار پیدا بکنی و موفق بشی وفوق لیسانس بگیری و..
    اینطور که فهمیدم دختر ساده ایی هستی و بقول خودت تجربه ایی هم نداری اگر این فکری که الان تو ذهنت هستش رو خالی نکنی از ذهنت دچار احساس شکست و افسردگی میشی.. مواظب باش. شوخی هم نداره این مساله در ضمن پسرا دوست ندارن دخترا عاشقشون بشن اول بیشتر دوست دارن خودشون تب کنن و اگه کسی براشون تب بکنه بیشتر دنبال سواستفاده گری هستن...
    در ضمن سعی کن روابط عاطفیت رو با یکی از خواهرات بیشتر کنی و باهاش صمیمی باشی.

  4. 2 کاربر از پست مفید love_life تشکرکرده اند .

    legend (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92), کامران (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 92 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-21
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    68
    سطح
    1
    Points: 68, Level: 1
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با نظر دوستان موافقم..بهتره کاری کنی که کم کم طرف برات عادی بشه و هیچ احساسی بهش نداشته باشی...چون با این وضع تو اگه یه بار دیگه شکست بخوری گرون تموم میشه برات...از نظر روحی خیلی سخت میشه برات...
    ولی در مرحله اخر اخر اگه دیدی نمیتونی سعی کن یجورایی بهش نزدیک شی.من پسرم.از الان میگم.احساساتتو بهش نگو یا بروز نده.با نظر love life موافقم(پسرا دوست ندارن دخترا عاشقشون بشن اول بیشتر دوست دارن خودشون تب کنن و اگه کسی براشون تب بکنه بیشتر دنبال سواستفاده گری هستن...)
    پس سعی کن به بهانه ای حداقل سر صحبت رو باهاش باز کنی.بازم تاکید میکنم..به هیچ وجه احساستو بروز نده و بهش نگو..
    بازم میگم.بهتره کلا ولش کنی.چون ممکنه از نظر روحی برات گرون تموم شه..
    یا حق
    ویرایش توسط legend : چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 در ساعت 10:50

  6. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    هیچ کس توی دنیا جای مادرو نمیگیره.تا میتونی بهش نزدیک شو.اگه کاری میگه انجام بده و بعد قربون صدقه ش برو.اگه بخوای میشه بهترین دوستت.
    ای حرفت رو درک میکنم.اما مادر من هم باید کمی من رو درک کنه؟ انقدر که غصه ی خواهرزاده و برادرزاده هاشو میخوره به فکر من نیست!!!یک بار نشده بغلم کنه و ازم بپرسه چته؟انتظار زیادی از مادرم ندارم فقط اینکه بهک اهمیت بده و کنارم باشه.خودم از دهنش شنیدم که گفت بعد از ازدواج برادرت دیگه نگران این دنیام نیستم.این حرف سنگین نیست؟ دخترها تو این دوره و زمونه بیشتر به مادر احتیاج دارن یا پسرها؟؟؟
    خودم هم میدونم تنهام انقدر تنها هستم مجبور شدم بیام و تو اینترنت دنبال جواب سوالهام بگردم.ولی من واقعا عاشق هستم میدونم اون مثل یه ستاره تو اسمونه ومن هر چقدر دستم رو بلند کنم باز بهش نمیرسم.اما تنها چیزی که تو دنیا زنده نگهم داشته امیده امید به روزی که شاید من هم بتونم به خواستم برسم.
    تو دنیای من تا حالا به جز پدرم و برادرهام مرد دیگه ای وجود نداشته.الان احساس میکنم باید باید دنیام رو عوض کنم .شاید نظرم اشتباه باشه اما تا الان اینجوری بهم ثابت شده که دخترهای ساده گیر پسرهای هفت خط می افتن و پسرهای ساده گیر دخترهای هفت خط.قبل از اینکه حرفم رو بد بدونید کمی به دور و برتون نگاه کنید؟ تا الان تو خانواده ی من که اینجوری شده و من دوست ندارم گیر یه پسر هفت خط بی افتم

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 آذر 92 [ 17:04]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    427
    سطح
    8
    Points: 427, Level: 8
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم نگران نباش از این احساسها، واسه ما هم تو دوران لیسانس و حتی فوق لیسانس پیش اومده. درست تموم بشه فراموشش میکنی. فقط حواست باشه سوتی ندی. به دوستاش نگی یا واسطه نفرستی. که خیلی ضایع میشه. پسرا اصلا از اینکار خوششون نمیاد. اگه خوابگاهی هستی تنهاییتو با ورزش کردن و شرکت کردن در برنامه های که میذارن پر کن.

  8. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    میتونم چند تا سوال بپرسم شاید به نظرتون مسخره بیاد یا هر چی ولی من دلم میخواد جواب سوالهام رو بدونم. 1)چرا معیار پسرها برای ازدواج عوض شده؟
    2)چرا دخترها هم نمیتونن خیلی راحت مثل پسرها حسشون رو بگن؟(خودم عمری طرفدار سفت و محکم غرور خانمها برای ابراز عشق بودم)
    3)و واقعا معیار اقایون برای ازدواج چیه؟ ( قیافه . قد و هیکل . حیا و نجابت . اخلاق . طرز پوشش)خواهشا روراست جواب بدید و اصل صداقت رو رعایت کنید.

  9. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 تیر 92 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    215
    سطح
    4
    Points: 215, Level: 4
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم همه ی حرفاتو می فهمم مامانه منم به داداشه بزرگتر از من که ازدواج کرده و رفته خیلی توجه داره تا منی که تو اوج جوونیم هستم به محبت پدر مادر نیاز دارم . اختلاف سنی شون با من زیاده اصلا منو نمی فهمن اصلا حتی تو یه اهنگه ساده که من میذارم گوش کنیم .اونا تو دنیای خودشونن منم تو دنیای خودم .تا الانم خودم و خودم رو پام وایسادم 1000تومان از 17 به این ور از بابام نگرفتم. اینو یادت نره یه زن می تونه گاهی مرد باشه.به عنوان داداشت می گم کلا قانون زندگی اینه مرد پا پیش بذاره حتی شده فقط یه نگاه .اگه تو اول بگی مطمعن باش که اولش رد می کنه تا تو بیشتر منت بکشی و وفتی رامش شدی ازت سو استفاده می کنه چون میدونه عاشقی و ادم عاشف هر کاری می کنه . عاشق چی شدی انریکه که نیست؟ .شاید اینو شنیده باشی که مرد همیشه از چشم خر میشه .پس ظاهر خیلی خیلی مهمه .دوستاتو ول کن بچسب به دوستای جدید کسی که با تجربه اس منم از دوستام خیری ندیدم همشون منو به یه دختر می فروختن ولی حالا می دونم با کی رفاقت کنم.چشماتو واز کن با این کار خودتو سبک می کنی هیچ مردی خوشش نمی اد
    ویرایش توسط saeedmusic : پنجشنبه 02 خرداد 92 در ساعت 18:00


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.