به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 73
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh طلاق برای بار دوم بگیرم یا نگیرم ......

    سلام دوستان خوشحالم که جایی هست درددلمو بگم
    من به دلایلی از همسر اولم جدا شدم حاصل ازدواج ما یه دختر ناز که بنا به دلایلی با پدرش زندگی میکنه و من نتونستم نگرش دارم من بعد از دو سال تنهایی از طرف یکی از آشنایان پیشنهاد ازدواجی داشتم که ایشون مردی 40 ( من 30 ساله ساله )که دختر 14 ساله ای داشتن بعد از 4 ماه رفت و آمدو گفتگو تصمیم گرفتم با ایشان ازدواج کنم اوائل بد نبود ولی تقریبا بعد از یک ماه اختلاف ما شروع شد ایشون پیش من به دخترشون اهمیت میدادن ما فقط تو اتاف خواب اگه میومد بخوابه تنها بودیم هر چیزی از من یا خونوادم میدونست جلوی دخترش میگفت گاهی پیش دخترش دست رو من بلند میکرد پرخاشگری میکردمثلا دعوا میکردیم قهر میکرد من باید با هاش آشتی میکردم بعدش کم کم سرکوفتاش شروع شد تو عرضه نداشتی بچتو نگه داری تو به درد نمیخوری که طلاقت دادن تو لاغری تو زشتی تو سرراهی هستی و..... من تا مدتها دنبال این بودم که چرا شوهرم اختلافات کوچیکو انقدر گنده میکنه هر شب با هم بحثمون میشد و آخر من باید کتک میخوردم میرفتم تو اتاق تنهایی میخوابیدم مدتها این طور گذشت و رابطمون بهتر که نشد هیچ بدتر هم شد ایشون بیشتر شبا بیدار بود و تو پذیرایی دوست داشت تنها باشه و تا صبح تلویزیون هم روشن بود و بعضی موقعها هم ساعت یک شب به بهونه ی آشغال میرفت بیرون تا یه ساعت نمیومد خلاصه تو رفتاراش که بیشتر دقت کردم و با خانم سابقش تماس گرفتم و بهونه هم دستش ندادم تا اینکه یه شب دیدم به بهونه ی شستن لباس رفت حموم و بوی مواد از حموم میومد از حموم که اومد بیرون بهش گفتم انکار کرد فرداش به بهونه ی آشغال یه ساعت بیرون بود اومد باهاش دعوا کردم بحثمون گرفت گفت من که معتاد نیستم فقط گهگداری میکشم تفننی در صورتی که ایشون چندین ساله که آلودست قبولم نمیکنه و ریشه تمام بد اخلاقی ها و بد رفتاریهاشون تو اعتیادشون بوده و منو فریب داده
    حالا من تصمیم گرفتم که از ایشون جدا شم به دلیل اعتیادش سرکوفتایی که بهم زده پیش دخترش خردم کرده بهم دروغ گفته و فریبم داده و کتککاریاش و.....
    من با ایشون یک ساله که ازدواج کردم و بچه ای هم نداریم هیچ علاقه ای هم بهش ندارم یعنی داشتم ولی با رفتاراش ازش نفرت پیدا کردم میخوام زود ازش جدا شم چون میدونم که با ابشون آینده ای ندارم میخوام مهرمو ببخشم و زود جدا شم چون هیچی هم نداره که بهم بده و نمیده همسر سابقش 12 سال باهاش زندگی کرد نتونست باهاش بسازه و یه تومن مهریه هم بهش نداد میدونم ترک نمیکنه و اگه اگه ترک کنه همش باید مواظبش باشم من مرد اینطوری نمیخوام
    من 30 سالمه لیسانس دارم بیکارم پدر هم ندارم هیچ پس انداز یا پولی هم ندارم چون اون شوهرمم هم انقدر اذیتم کرد که مهریمو بهش بخشیدم ولی ایشون 40 سالشه و دیپلمه و شغلشم آزاده دخترشم با ما زندگی میکنه بخاطر دخترشم نخواست اگر هم قبلا آلوده بوده بذاره کنار میخوام با حرفاتون راهنماییم کنید تا تصمیم بهتری بگیرم

    نمیدونم چیکار کنم...................

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 92 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-06
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    575
    سطح
    11
    Points: 575, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 164 در 76 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام به نظر من تصميمتون درسته با زندگى كردن با اين آقا زندگيتون تباه ميشه و همين طور در آينده با دخترشون هم دچار مشكل ميشى با رفتارى كه جلوى اون با شما داره روى اونم تو روى شما باز ميشه شما با ليسانسى كه داريد ميتونيد دنبال يه شغل خوب براى خودتون باشيد و در آخر بازم ميكم زندگى با اين آقا هيچ منفعتى براتون نداره خودتون رو نجات بديد

  3. 2 کاربر از پست مفید هم صحبت تشکرکرده اند .

    کامران (پنجشنبه 02 خرداد 92), پینار (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    نمی تونی با دخترش و خانوادش تو یه جبهه قرار بگیری و کمکش کنی برای ترک ؟

  5. 2 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    tamanaye man (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92), پینار (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  6. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    وقتی می خواستی ازدواج کنی از همسر سابقش علت طلاق را نپرسیدی؟

  7. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    tamanaye man (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92), پینار (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و تشکر به دوستانی که صادقانه با من همدردی کردند و جوابمو دادن

    راستش خانواده ی این آقا انقدر به خوبی معروفن که گول همین خوب بودنشونو خوردم علت طلاق رو به خاطر جوون بودن خانم و سر کار نرفتن آقا گفتن انقدر خودشو خوب نشون داد که ما فکر نمیکردیم که ایشون معتاده یعنی من که تجربه ای نداشتم البته به ما گفتن که ایشون 10 سال پیش اعتیاد داشته ولی ترک کرده و الان پاکه حتی ازمایش هم که دادیم هیچی نشون نداد به خانمش زنگ نزدم چون این آقا میگفت خانم من زیاد مسایلو گنده میکرد یه جوری منو منصرف کرد تو این چند روزه خدا میدونه به من چی گذسته با هر کی حرف میزنم میگه ما میدونستیم که اون معتاده ما فکر میکردیم که تو با اون کنار اومدی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!یعنی خودش و خانوادش همه به من دروغ گفتن و بقیه هم فکر میکردن من میدونم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    انقدر خسته و ناراحتم که نمیتونم اون چی که بهم گذشته رو بنویسم از این زندگی که بیشترش خودم مقصرم و چوب اعتمادمو میخورم خسته شدم

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 04 بهمن 99 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    7,946
    سطح
    59
    Points: 7,946, Level: 59
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 38 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام پینار عزیز خودتو ناراحت نکن میدونم تو چه شرایطی هستی فقط خواستم بهت بگم دیگه به ادامه این زندگی فکر نکن معمولا با نگاهی به اطراف خودمون خیلی خوب متوجه می شیم آدمهای معتاد هیچ وقت ترک نمی کنند حتی اگر ترک هم بکنند دوباره بعد از چند سال شروع می کنند مگر در موارد خیلی استثنا.
    میدونم برات خیلی سخته که برای بار دوم به جدایی فکر کنی و تنها بمونی ولی این را بدون که زندگی با یک آدم معتاد و داشتن فرزندی در آینده که یک پدر معتاد دارد به مراتب سخت تر است.
    در هر صورت برات ارزوی موفقیت می کنم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید gol yas تشکرکرده است .

    پینار (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array
    چه جوری دخترشون 14 ساله است اما ایشون با خانم شون 12 سال زندگی کردن؟
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  12. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    پینار (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  13. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط del نمایش پست ها
    چه جوری دخترشون 14 ساله است اما ایشون با خانم شون 12 سال زندگی کردن؟
    دل عزیز، اگه شب نوشته بودی می گفتم خواب آلو بوده حواسش نبوده!

    مگه بچه بعد از طلاق پدر و مادر رشدش متوقف می شه :d

  14. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92), she (شنبه 04 خرداد 92), tamanaye man (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92), پینار (سه شنبه 24 اردیبهشت 92), حسين40 (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیز سلام

    من خودمم به این نتیجه رسیدم که این زندگی فایده ای نداره چون :

    اولا خانم قبلیه شوهرم 13 سال با ایشون تقاوت سنی داشت و خانم خوب و خانه داری بوده زیبا هم بوده خیلی هم تلاش کرده که زندگیشو حفظ کنه و من میدونم که خانمش شرایط خیلی بدتر از منو تحمل کرده این خانم که سواد زیادی هم نداشت با وجود یه بچه 12 ساله و 12 سال زندگی مشترک و سعی در درست کردن زندگی از ایشون بدون گرفتن مهریه و جهیزیه جدا میشه

    دوما به قول دوستان شوهر من الان41 سالشه اون دیگه الان باید برای زندگی دومش ارزش قائل میشد و اگر هم مشکلی داشت باید رفعش میکرد

    سوما چه امیدی به ترکش هست چون این آقا چند سال پیش هم اعتیاد داشته و میگفته ترک کردم ولی ترک نکرده بوده قرص متادون و حشیش رو جایگزین کرده بوده الان تو این سن ترک کنه سر هر مشکل کوچیکی میره میکشه یا پنهانی میکشه دیگه

    چهارما خانوادش به من میگن این ترک نمیکنه
    برو جدا شو دخترشم که عین خیالش نیست ماشاا....پدر و دختر مثل همن!!!!!!!!!!!

    پنجما تازه انقدر بد عنق و لجبازه که اصلا زیر بار نمیره میگه تفننی گاهی میزنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    نمیدونم مهرمو که 101 سکه هست اجرا بذارم یا ببخشم و زودتر از این لکه ی ننگ خلاص شم من تصمیمو گرفتم فقط نمیدونم اگه اجرا بذارم میاد دادگاه یا نه آه هم در بساط نداره که بهم بده ولی بخاطر کتکاریش تو پزشکی قانونی پرونده دارم والان تو جریان دادگاهه انقدر از نظر روحی خستم که نگو
    دوستان خوشحال میشم که نظرات شمارو بدونم
    ویرایش توسط پینار : سه شنبه 24 اردیبهشت 92 در ساعت 15:21

  16. کاربر روبرو از پست مفید پینار تشکرکرده است .

    barani (چهارشنبه 08 خرداد 92)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 92 [ 18:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    380
    سطح
    7
    Points: 380, Level: 7
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array


    البته دوستان عزیز
    این را هم بگم که طلاق برای من راحت و آسون نیست من درآمدی ندارم که بتونم خودمو بعد از طلاق تامین کنم ولی دنبال کارم پدرم رو هم تو 6 سالگی از دست دادم مادری دارم که اون هم مریض احواله حرف مردم برای منی که دوبار جدا شدم که دیگه هیچی .....................
    ولی نکته ی قابل توجه اینه که من به این زندگی سخت خیلی وابسته شدم مخصوصا به اتاقم انگار تو دنیا فقط همون چند متر جا برای منه نمیدونم این حالتم از چی ناشی میشه خودمم خیلی تعجب میکنم و نمیدونم علتش چیه
    که اینطوری شدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! ولی اینو میدونم که خیلی سختی کشیدم من زندگی رو خیلی دوست دارم ولی زندگی منو دوست نداره چندین بار کتکم زده تو جیبش حشیش پیدا کردم بهم توهین میکرد عکسای دونفرمونو پاره کرد حلقمونو فروخت بهم بی اعتنایی میکرد و.... ولی من به امید عوض شدنش تحمل کردم آدم اوایل ازدواج به خوشگذرونی و تفریح میپردازه اما به من با وجود دخترش و رفتارای عجیب و بدش خیلی سخت گذشت تا اینکه دیدم تو حموم میکشه دیگه تصمیم گرفتم جدا شم نمیدونم مهریمو چیکار کنم همه بهم میگن زود خودتو از دستش خلاص کن هر چه زودتر این کارو بکنی زودتر فراموش میکنی چیکار کنم

    ....................................خدایا میدونم حکمتی توشه ولی کمکم کن ........................................

    ویرایش توسط پینار : سه شنبه 24 اردیبهشت 92 در ساعت 17:11


 
صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.