به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آبان 92 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    601
    سطح
    12
    Points: 601, Level: 12
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    New 2 کمک! شوهرم خانه را ترک کرده

    دوستان سلام.من و شوهرم چهار ساله که ازدواج کردیم.ازدواجمون با عشق زیادی شروع شد ولی به دلیل مشکلات مالی خیلی زود کارمون به قهر و دعوا کشیده شد.ما تو دوره فوق لیسانس دانشگاه با هم آشنا شدیم.با اصرار زیاد خانواده هامون راضی شدن قبل از سربازی عقد کنیم.شوهرم جنوبیه و متاسفانه درباره اختلاف فرهنگی و خانوداگی که با هم داریم هیچ صحبتی نکرده بود.همسرم پسر بزرگ خانواده است و مسئولیت مالی پدر مادر و خواهر و برادر کوچکترش با اونه.وقتی از سربازی برگشت با وام گرفتن و پس اندازی که من با کار کردنم داشتم ازدواج کردیم.اولین اختلافها از اینجا شروع شد که با اینکه شوهرم کار پر درآمدی داشت ما نمی تونستیم برای خرید ماشین یا خونه پس انداز کنیم چون همه اضافه درامدمون رو صرف خانوادش میکرد.یک سال بعد از عروسیمون همسرم دکتری قبول شد به شهر جدیدی رفتیم و به خاطر درس کارشو رها کرد.سال اول همه هزینه ها با من بود.به سختی کار پیدا کردم و چون درآمدمون کم بود خیلی اذیت شدیم و دعواهامون زیاد شد.متاسفانه باز هم باید به خانواده اش کمک مالی میکردیم.سال بعد شوهرم هیئت علمی دانشگاه شد و یه کار پاره وقت هم پیدا کرد و دوباره وضعمون خوب شد ولی باز هم از پس انداز خبری نبود.تو این چهار سال فقط یک ماشین خریدیم !
    خواهر شوهرم دانشجوی دانشگاه آزاده و برادرش دبیرستانیه.مادر شوهرم خونه داره و پدرشوهرم مثلا کشاورزه ولی کار نمیکنه چون پسرش خرجشو میده! :mad:
    تا حالا چند بار مشاوره رفتیم ولی نتیجه ای نگرفتیم .مشاور میگه این حقیقت زندگی شوهرته و اگه میخوای باهاش بمونی باید قبولش کنی.این اختلافهای مالی تیشه به ریشه عشق ما زده و هر روز از هم دورتر میشیم. شوهرم میگه من با این مشکلات نمیتونم خوشبختت کنم و اگه میخوای توافقی جدا بشیم ولی من نمیتونم چون دوستش دارم.خانواده اش مشکلات زیادی دارند و شوهرم همه فکر و حواسش به اونهاست و به من بی توجهی میکنه.من دلم میخواد بچه دار بشیم ولی همسرم مخالفه و میگه من خیلی گرفتارم و تا درسم تموم نشه نمی تونم.مدتیه سر کار نمیرم و تصمیم گرفتم برای کنکور دکتری درس بخونم.از کار کردن خسته شدم چون هیچ پیشرفت مالی نداریم و کسی هم قدردان زحمتهام نیست.میخوام یه مدت فقط به فکر خودم باشم
    دو روز پیش با هم دعوای بدی داشتیم من کلی ازش انتقاد کردم از بی توجهیش گلایه کردم و سرزنشش کردم. گفتم تو بدون من به هیچ جا نمیرسیدی و... اون هم خونه رو ترک کرد و رفت شهرشون داشتم دیوونه میشدم ! با اینکه همه دردسرهامون از طرف خانوادشه منو به خاطر اونها ول کرد!
    بعد از رفتنش مامان و بابام اومدن پیشم و با شوهرم تماس گرفتن.حالا قراره که برگرده ولی نمیدونم وقتی اومد خونه چه جوری رفتار کنم؟ از طرفی به خاطر بی محبتیش دلخورم و از طرف دیگه دلم میخواد رابطمون خوب بشه. خواهش میکنم کمکم کنید تا زندگیمو نجات بدم.
    نمیدونم چیکار کنم تا به من و خواسته هام توجه کنه؟

    - - - Updated - - -

    کسی نیست؟ من کمک لازم دارم


    - - - Updated - - -

    خیلی وقته همسرم برام هدیه نخریده حتی روز زن تا دیر وقت به بهانه کار بیرون بود وقتی اومد خونه و دید ناراحتم گفت بیا بریم برات گل و هرچی دوست داری بخرم منم لج کردم و گفتم چیزی نمیخوام ولی دوست داشتم با گل به خونه بیاد

    - - - Updated - - -

    در مقابل به خانوادش اهمیت زیادی میده از اینجا برای خواهرش کتاب پست میکنه که اون تو زحمت دنبال کتاب گشتن نیفته. خواهرش به بهانه های مختلف هر روز زنگ میزنه و با شوهرم به قول خودش درد دل میکنه .من اصلا درک نمیکنم اینکه امروز با دوستش قهر کرده یا میخواد فلان کلاس ثبت نام کنه چه ربطی به برادرش داره؟ یه جورایی اینقدر گرفتارش کردن که وقتی برای با من بودن نداره

    - - - Updated - - -

    متاسفانه شوهرم فکر میکنه همین که من درآمد شخصی دارم و بیماری یا مشکل خانوادگی ندارم یعنی اینکه به توجه و محبت شوهر هم نیازی ندارم.وقتی میگم چرا به من بی توجهی میگه آخه تو که مشکلی نداری! در واقع یه جورایی چون از بابت من خیالش راحته همه انرژیشو صرف خانواده پدریش میکنه.

    - - - Updated - - -

    خواهش میکنم راهنمایی ام کنید. من واقعا میخوام زندگیمو از نو بسازم ولی نمیدونم چه جوری؟

    - - - Updated - - -

    تا حالا کلی کتاب روانشناسی خوندم تو همشون میگن مردها باید حس کنن قدرت دست اونهاست و انها مدیر زندگین ،نباید از مردها انتقاد کرد،نباید سرزنششون کرد و...
    آخه وقتی شوهرم برای زندگی مشترکمون هیچ قدمی برنمیداره چه جوری انتقاد نکنم؟:confused:
    اگه به فکر این زندگی بود برای بچه دار شدن برنامه داشت .

    - - - Updated - - -


  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام قاصدک جان

    خوب میتونم درک کنم شرایط آسونی نداری

    خانواده ای که از نظر مالی توان نداره نباید دخترش رو دانشگاه آزاد بذاره و اصولا مخارجش رو باید به حداقل برسونه و اگه اونا این کارو میکردن الان شما این حس رو نداشتی!

    اونا در چه حد به شما وابسته اند؟ مثلا اجاره نشین هم هستند یا نه فقط مخارج ماهانه خوراک و پوشاک اینا گردن شماست

    نمیشه برای داشتن درامد برای اونها برنامه ریخت؟ مثلا زمینهاشونو بفروشن جایی سرمایه گذاری کنن یا اصلا زمینها رو اجاره بدن!

    البته نمیشه از یه پیرمرد انتظار کار داشت و نمیشه هم از همسرت بخوای بی مسئولیت باشه یه لحظه خودتو جای اون بذار ببین فقر خانوادش رو میتونه تحمل کنه!

    ولی اگه میتونی برای داشتن درآمد برای اونها برنامه بریز و پیشنهاد بده به همسرت البته نه الان که اوضاع با دعوا و بحث همراهه در شرایط آرامش یا مثلا زمینها رو بفروشن خرج دختر داشگاه آزادی شون رو حداقل خودشون بدن

    مهم تر از همه سعی کن قسمت هر چیزی رو جدا کنی تو اینترنت بگرد خودرو یا خانه های شرایطی شرایط وامهای مختلف و ... رو پیدا کن و سعی کن همسرت رو جوگیر کنی که به این چیزا فکر کنه بهش بگو سهم خودمون از درآمدمون باید معلوم باشه وگرنه در آینده ما هم باید چشممون به دست بچه مون باشه که بهمون کمک کنه

    از نظر سر کار رفتن هم به نظرم فعلا سر کار نرو (البته اگه موقعیت کاری منحصر به فردی نیست و از دست دادنش زیاد اهمیت نداره) چون از نظر روحی مطمئنا بهت فشار بیاد احساس کنی که شما داری کار میکنی تا ایشون بتونه هزینه دانشگاه آزاد خواهرشو بده پس برای راحت شدن خیالت و بهتر شدن روحیه ات فعلا تا مدتی سر کار نرو

    ولی همه اینا که من نوشتم مال بعد از آشتی کردن هستش فعلا انرژیت رو ، رو آشتی بذار

    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  3. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), قاصدکی در باد (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم
    شرایطتو درک می کنم اما نباید سر شوهرت منت بذاری این خیلی اشتباهه حداقل اگه مشکل منو بخونی متوجه میشی هشت ماه به خاطر یه منت گذاشتن زندگیم به هم ریخت
    وقتی برگشت آروم باش بذار اون شروع کنه به حرف زدن
    بهش حق بده نمی تونه خانوادش رو رها کنه از طرفی زمستون رد می شه روسیاهی برا ذغال می مونه بلاخرع دیر یا زود خواهر برادراش هم بزرگ می شن و می رن سر خونه زندگیشون و تنها خاطره این روزها می مونه سعی کن خاطره خوبی بسازی
    در ثانی شوهرت احساس مسئولیت خوبی داره همین که تو این شرایط سخت درسش رو ول نکرد و ادامه داد و به خانوادش هم کمک می کنه باید قدر مهربونیش رو بدونی . در کنارش باشی بهش آرامش بدی
    بیشترین کسی که از این وضع ناراضی و ناراحته شوهرته چون تو دلش احساس بدی جلو تو داره تو دلش خجالت می کشه و می گه اگه پول داشتم تحقیر نمی شدم

    - - - Updated - - -

    من تقریبا شرایط مشابه شما داشتم شاید خدا شما رو وسیله قرار داده تا به یه عده کمک شه
    مطمئن باش خیر و برکت زندگیتون چند برابر می شه و یه لحظه خودت رو جای شوهرت بذار اگر پدری داشتی که کار نمی کرد و خواهر و برادرات تو خونه به تو نیاز داشتن از شوهرت انتظار همراهی و همدلی نداشتی ؟؟؟

    - - - Updated - - -

    من فکر می کنم سرکار بری زندگیتونو با هم بسازید خیلی بهتره بلاخره یه روز وضع مالی همسرت خوب می شه نذار اون روز بگه تو تو شرایط سخت درکم نکردی

    - - - Updated - - -

    به نظرم بقیه تاپیک هاتو حذف کن و یکیو دنبال کن قبل از اینکه مدیران سایت حذفشون کنن چون خلاف مقرراته

  5. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    tamanaye man (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92), قاصدکی در باد (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آبان 92 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    601
    سطح
    12
    Points: 601, Level: 12
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان من چه جوری اون تاپیکهای قبلیمو پاک کنم؟

    - - - Updated - - -

    از راهنمایی هاتون متشکرم راستش دعوای اصلی من و شوهرم سر مسائل مالیه.
    من خیلی دوست دارم بچه دار بشیم ولی شوهرم به خاطر مشکلات مالی همش مخالفت میکنه.از طرفی برنامه مشخصی هم برای بهبود اوضاع نداره.متاسفانه هزینه های زندگی خانواده شوهرم زیاده و ما چیزی برای پس اندازمون باقی نمیمونه.مادر شوهرم بیماری فشارخون بالا و دیابت داره و پدر شوهرم معتاده برای همین اهل کار نیست. اینها رو قبل از ازدواج نمیدونستم.شوهرم میگه فکر میکرده باباش ترک میکنه و به این وضع نمیفته.تا حالا دوبار ترکش داده ولی باز هم برگشته.
    واقعیت اینه که دردسرهای خانوادش توان مارو گرفته.من هم دیگه خسته شدم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط asemani نمایش پست ها
    بهتره فقط یه تاپیک رو دنبال کنی. فکر کنم تقریبا سه تا تاپیک زده باشی !!! این خلاف قوانین اینجاست
    عزیزم متاسفانه من تازه عضو شدم و کار با انجمنو بلد نیستم برای همین سه تا پست تکراری زدم ممنون میشم راهنمایی کنید اونارو پاک کنم

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خواهر گرامی، همانطور که مشاور گفته اند این وضعیت جزئی از زندگی همسر شما است. همسر شما قبل از اینکه با شما تشکیل خانواده دهد متعلق به خانواده خود بوده، نباید انتظار داشته باشید آن ها را فراموش کند، به شما حق می دهم نگران پیشرفت زندگی خود باشید، اما باید این را بپذیر چون همسرتان را دوست دارید، شما بیش از حد روی این مسئله مانور داده اید و به نوعی به این وضعیت حساسیت دارید!
    دعواهای متداوم و ایجاد فشار روانی برای همسرتان و به تبع آن برای خودتان مشکلی از شما حل نمی کند

    بنابراین صبور باشید و لطفا" ایشان را درک کنید، و مطمئن باشید ایشان هم چون شما را به عنوان یک تکیه گاه می داند و یک دوست در مسیر زندگی، بدین خاطر است که گاهی محبت را از شما دریغ می کند، فراهم کردن یک جو آرام مسئولیت شما است، اگر با دعوا کردن به نتیجه رسیده بودید تا الان ثمر داده بود، اما متأسفانه پافشاری شما اوضاع را بدتر می کند

    سطح توقعتان را زندگی فعلی کم کنید، اجازه دهید با گذر زمان به هر آنچه که میخواهید برسید

    رسیدن به این خواسته در گرو تلاش هر دوی شماست، خوشبختانه شما هم در حد و توانتان اقدام کرده اید، پس بهتر است این را هم بدانید که اگر هر دوی شما مسئول یک زندگی خوب و آرام هستید پس لزومی ندارد درآمد خود را به نوعی به رخ بکشید، هر چند که شاید از فرط عصبانیت چنین کاری کرده باشید.

    بهر حال صبور باشید، و محبت را در زندگی بیشتر کنید؛شک نکنید همسرتان نیز این محبت را از شما دریغ نخواهد کرد.
    وقتی که می بیند خانه برای او جز دعوا و فشار روانی چیز دیگری ندارد، خود را از آن دور کرده

    یک زندگی هر چقدر هم که پیشرفت طرفین در آن خودنمائی کند؛ مادامی که میدان جنگ باشد، باید منتظر گریز هم باشید، همسرتان از شما انتظار دارد در حالی که فشارهای زندگی را به دوش می کشد در کنار او باشید و مایه دلگرمی او باشید، دلگرمی کلامی و محبت بسیار مؤثر تر از کمک مالی است.
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  8. 6 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), del (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92), tamanaye man (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92), قاصدکی در باد (سه شنبه 24 اردیبهشت 92), مدیرهمدردی (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آبان 92 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    601
    سطح
    12
    Points: 601, Level: 12
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط keyvan نمایش پست ها

    سطح توقعتان را زندگی فعلی کم کنید، اجازه دهید با گذر زمان به هر آنچه که میخواهید برسید

    بهر حال صبور باشید، و محبت را در زندگی بیشتر کنید؛شک نکنید همسرتان نیز این محبت را از شما دریغ نخواهد کرد.
    وقتی که می بیند خانه برای او جز دعوا و فشار روانی چیز دیگری ندارد، خود را از آن دور کرده

    یک زندگی هر چقدر هم که پیشرفت طرفین در آن خودنمائی کند؛ مادامی که میدان جنگ باشد، باید منتظر گریز هم باشید، همسرتان از شما انتظار دارد در حالی که فشارهای زندگی را به دوش می کشد در کنار او باشید و مایه دلگرمی او باشید، دلگرمی کلامی و محبت بسیار مؤثر تر از کمک مالی است.
    ممنون از این همه راهنمایی مفیدتون.قبول دارم که باید صبور باشم ولی میترسم گذر زمان مشکلات را بدتر کند. چه طور میتونم شوهرم را برای بچه دار شدن ترغیب کنم؟ شاید با بچه دار شدن حس مسئولیتش نسبت به زندگی شخصیمون بیشتر بشه. پیشنهاد میکنید وقتی از قهر برگشت چه طور برخورد کنم که هم حرمتم حفظ بشه و هم بهش بفهمونم از انتقادهای زیادم پشیمونم؟

  10. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در وضعیت فعلی از دیدگاه بنده گذشته از آنکه بچه دار شدن کار مناسبی نیست، حتی این تفکر هم که باعث می شود او حس مسئولیتش بیشتر شود صحیح نیست، ایشان حس مسئولیت دارند، اما چون به خانواده اش کمک می کند و کم تر برای خانواده فعلی خود هزینه می کند از دید شما یعنی بی مسئولیتی!

    اجازه دهید با میل باطنی و در شرایطی که بتواند تمامی مسئولیت های فرزند را قبول کند، به فکر بچه دار شدن باشید، بچه وقت میخواهد ،هزینه میخواهد، ایشان هم در این شرایط نه وقت دارند و نه می توانند به فکر هزینه ای دیگر باشند.


    در خصوص بازگشت ایشان نیز

    انتقاد ها را کنار بگذارید؛ سعی کنید در اندک وقتی که در کنار هم هستید، از مسائل مالی و مشکلات هیچ حرفی به میان نیاورید ، بیشتر در مورد خودتان و اتقاقات خوب صحبت کنید؛ خانه را هر چقدر آرامتر باشد نتیجه بهتری خواهد داشت، سعی کنید از کنار هم بودن لذت ببرید. محبت کلامی را به کار ببرید، و به اصطلاح نق زدن موقوف!

    به مسائل کاری و مسئولیت هایش اهمیت دهید. خانم محترم باور کنید توان به بار کشیدن این همه مسئولیت کار هر کسی نیست.

    موفق باشید
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  11. 6 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 25 اردیبهشت 92), mercedes62 (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), tamanaye man (پنجشنبه 26 اردیبهشت 92), یکی مثل شما (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), قاصدکی در باد (سه شنبه 24 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آبان 92 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    601
    سطح
    12
    Points: 601, Level: 12
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 74 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همدردی و راهنمایی مفیدتون.وقتی برگشت سعی میکنم پیشنهادهای شمارو عملی کنم.ایشالا که جواب بده.:o ولی باور کنید گاهی اوقات صبر آدم لبریز میشه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید قاصدکی در باد تشکرکرده است .

    keyvan (دوشنبه 23 اردیبهشت 92)

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سعی کن به خودت مسلط باشی و صبر داشته باشی مطمئن باش اگه خدا نمی هواست شما رو وسیله قرار نمی داد برای کمک به کسی
    همیشه خودت رو جای همسرت بذار و ببین اون وقت چه توقعی از همسرت داشتی ؟؟
    موفق باشی

  15. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    قاصدکی در باد (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 دی 93 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-10
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    1,414
    سطح
    21
    Points: 1,414, Level: 21
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 35 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکر کن اگه خانواده خودتم بود این حرفا رو میزدی؟ یا میخواستی همسرت اشون حمایت کنه؟ حالا اونا که خانواده خود شوهرتن پس باید به فکرشون باشه

  17. 2 کاربر از پست مفید darya4 تشکرکرده اند .

    قاصدکی در باد (سه شنبه 24 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.