سلام دوستای خوبم
من دوماهی هست که روشی رو پیش گرفتم که در عین سیاست بدون اینکه خودم رو کوچیک کنم با همسرم و خانوادش محبت امیز رفتار میکنم چون دوتا خواهرو برادر شوهرم از هیچ حسادت و برخورد بدی دریغ نکردن با اینکه همسر من همه جوره اون ها رو ساپورت مالی و عاطفی کرد ولی خوب دوتا خواهر شوهر و مادرشوهرم فقط به جاریم توجه نشون دادن و اونهم بدون اینکه خودش و شوهرش پولی خرج کنن و کاری کنن نهایت استفاده رو از اینها بردند من یک مدت سکوت معنی دار کردم و خواستم شوهرم بفهمه که کی این وسط بدجنسی کرده و زندگیمون رو تا مرز طلاق جلو برد
من از این دلگیرم که شوهرم اون موقع حق به من نمیداد و خواسته های اونها رو به من ترجیح میداد البته بگم الان هم کاملا مساوی برخورد میکنه کلا مادرو خواهرش اگه ببینن پسرشون داره برای زنش خرج میکنه ازش به یک نحوی پول میگیرن یا با برخورد بدی که با من دارند زهر چشم از داداششون میگیرن
حالا رابطه من و همسرم بهتر شده به نیازهای من هم توجه میکنه و دلش میخاد بچه دار بشیم ولی من خیلی ازش دلگیرم نمیتونم فراموش کنم که این سه سال فقط به اون ها بها میداد و من هیچ و یا یک دفعه سر بی احترامی اونها من ناراحت شدم جلوی اونها و من رو انداخت جلوی بابام
کمکم کنید چه جوری بازم عاشقش باشم ؟ البته الان هم تقریبا همه چیز مساوی هست از دست حانوادش نمیتونه بیشتر محبت کنه چون اونها ادم های بی ایرویی هستن که به هم خوردن زندگی برادرشون براشون مهم نیست
علاقه مندی ها (Bookmarks)