به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 خرداد 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-2-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اگر ما جدا شویم ، برادرم و خواهر شوهرم چه می شوند ؟

    با سلام
    من تازه عضو شدم و با خوندن مطالب آموزنده و خوب این سایت مشتاق برقراری ارتباط شدم.
    26 سالمه و همسرم 35 . 3 سال و نیمه که زندگی مشترک داریم. ضمنا خواهر شوهرمم زنداداشمه. به دلیل اختلاف نظرهایی که با هم داریم و تکرار بعضی مسائل از سمت همسرم ( دست بلند کردن، ربط دادن زندگی خواهرش به زندگیمون، بددلی، بی احترامی به خانوادم و ...) الان نزدیک به 2 ماهه که من خونه پدرم هستم البته تا به حال چندبار این مسائل پیش اومده بوده که با وساطت بزرگترها و کوتاه اومدن من به زندگی ادامه دادیم. این دفعه که بحث کردیم اون هم رو من دست بلند کرد و هم دسته کلیدمو ازم گرفت.
    در این مدت واسطه ها که هم از فامیل هردومون و هم از سمت اون بود خواستن که من دوباره گذشت کنم که ابتدا قبول نکردم اما در مراجعات بعدی به خاطر احترام به اونها و هم به خاطر حفظ زندگیم خواستم کوتاه بیام و درخواست فامیل اونو که بریم منزل ایشونو صحبت کنیم ( ابتدا من خواستم که در منزل پدرم صحبت بشه که اون بدلیل بی احترامی که به اونها کرده بود روش نشد و قبول نکرد) قبول کردم اما گفتم که من تنها نمیام و با واسطی که فامیل هردومون بود میام .
    اما اون گفته بود نه باید تنها بیاد . من هم قبول نکردم.
    از این وضعیت خسته شدم. اما نه امیدی به زندگی با اون دارم و از این سمت هم وقتی به این فکر میکنم که باهاش صحبت کنم که ازهم جدا بشیم یا اقدام قانونی بکنم باید نگران اون سمت قضیه که برادرم و خانومش که همین الانم با هم مشکل دارن و زندگیشون هیچ معلوم نیست باشم.
    منظورم اینه که اگه من حاضر بشم که توافقی جداشم معلوم نیست اونا چه نقشه ای واسه مهریه دخترشون بکشن.
    واقعا خستم کمکم کنید اما هر چه زودتر. ممنون
    ویرایش توسط فرشته مهربان : چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 در ساعت 03:33

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زندگی برادر شما و خواهر ایشون به خودشون مربوطه. من توصیه به سازش میکنم ولی اگه خواستید جدا شید اصلا لزومی نیست مهرتون را ببخشید.
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  3. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    salma82 (شنبه 21 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 خرداد 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-2-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کامروای عزیز منم همینو هر دفه به همسرم گفتم که زندگیه هر کسی به خودش مربوطه. اگه مشکای دارن می تونیم با راهنمایی هامون بهشون کمک کنیم ولی اون به ظاهر ادعا میکنه که ربط نمیده ولی من می بینم هر زمان اونا مشکل داشتن اونم به یه بهونه ای اوقات منو تلخ می کرده. وقتایی بوده که ما با هم قهر بودیم و هر وقت خواستیم راجع به حل مسائلمون صحبت کنیم بهم میگفته تو اول بگو اونا می خوان چیکار کنن یا اول باید مشکل اونا حل بشه بعد راجع به خودمون حرف می زنیم . خیلی غیر منطقیه و اصلا هم هیچ کدوم از اشتباهاتش و نمی پذیره. منم با اینکه از مسائل پیش اومده رنج میکشم و دوست ندارم بیشتر از این ادامه پیدا کنه ولی به خاطر اینکه اخلاقشو میشناسم که زندگی بقیه رو به زندگیمون ربط میده و اینکه می دونم از کرده ی خودشو از وضع پیش اومده ناراحته و پشیمون( گرچه که جور دیگه عنوان میکنه ) ولی به خاطر اینکه مامان و باباش ازش میخوان که کم نیاره ، دیگه امیدی به ادامه این زندگی ندارم.
    من تصمیم گرفتم که با خودش رودر رو صحبت کنم و بگم که دیگه نمیخوام ادامه بدم چون فایده ای درش نمی بینم ، اما دودلیم واسه اینه که میدونم میفته رو دنده لج و طلاقم نمی ده.
    به این دلیل طلاقم نمی ده که هم منو دوست داره و هم به خواست خودش و خانوادش میخواد از طریق من زندگی خواهرشو حفظ کنه.
    اینم بگم که من و برادرم به هیچ وجه اهل تلافی و این کارا نیستیم چون پدرم همیشه اینو بهمون یاد دادن ، ولی اونا چون میدونن دختر خودشون خیلی اخلاقای خوبی نداره و خوب زندگی نمیکنه و همین الانشم با داداشم قهره ، می خوان از طریق من زندگی اونو حفظ کنن.
    شما جای من بودی چیکار میکردی؟

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    salma82عزیزم ،من اگه جای تو بودم یه فرصت دوباره به هردوتامون میدادم آخه حیفه آدم یه زندگی رو که با هزار امید و آرزو شروعش کرده اینطوری خرابش کنه، ولی اول بگو عزیزم این دعوای آخرتون سر چی بود که به اینجاها کشیده شد(دست بلند کردنو ....)؟یعنی واسه چی دعواتون شد؟ خیالت هم راحت باشه اینجا اینقدر دوستای خوبی هستن که حتما کمکمت میکنن من خودم هم تازه چند روزه وارد این سایت شدم اما خیلی خوب کمکم میکنن دوستان

  6. 3 کاربر از پست مفید دریا72 تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 21 اردیبهشت 92), salma82 (شنبه 21 اردیبهشت 92), کامران (شنبه 21 اردیبهشت 92)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    سلام یه چند تا سوال؟
    شما زودتر ازدواح کردین یا برادرتون؟
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  8. کاربر روبرو از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده است .

    salma82 (شنبه 21 اردیبهشت 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 خرداد 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-2-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی دریا جون که آرومم می کنی. یک ماه قبل عید داداشم و خانومش با هم بحثی داشتن که داداشم بهش واسه رفتن به یه مجلسی اجازه نداده بود اما اون لجبازی کرد و با خواهرش رفت . بعد از دو روز که با ما برگشت داداشم بهش گفت بره همون جایی که بوده و این وسط همسر من بدون اینکه بپرسه موضوع چی بوده و منطقی با هردوشون صحبت کنه شروع به بی احترامی به خانوادم و جرو بحث کرد .
    من از اول تا آخر بهش می گفتم که نباید دخالت کنه اما اون اصلا گوش نداد. خلاصه با اومدن بزرگترا قضیه خاتمه پیدا کرد و من از اتفاقات پیش اومده ناراحت شدم و تا نزدیک عید باهاش صحبت نمی کردم اما همه کار خونه و ... رو انجام می دادم تا بهونه ای نداشته باشه. اما اون اصلا به روی خودش هم نیاورد که اشتباهشو بپذیره و جبران کنه .
    راستش یه دفه بعد سه هفته واسم یه شاخه گل خرید اما اینقدر مغروره که فکر می کرد چون اینکارو کرده منم نباید دیگه توقعی داشته باشم و باهاش آشتی کنم.
    تا اینکه روز سال تحویل واسه اینکه من به خانوادش زنگ نزدم آقا ناراحت شد و رو من دست بلند کردو گفت از این خونه برو و کلید منم گرفت منم چون واقعا امنیت نداشتم رفتم.
    فردای اون روز من پزشکی قانونی رفتم و شکایت کردم که اونم واسه شکایت اینکه بگه زن من خودش خونه رو ترک کرده دادگاه بود.
    بعد چند روز به شورای حل اختلاف رفتیم و من رضایت به برگشتن ندادم . بعد دادگاه بهم زنگ زد که من میرسونمت و من هم گفتم لازم نیست و برای کارت بانکی که دست من بود و تو شورا هم گفته بود بهش گفتم که وایسته تا بهش برگردونم که اون گفت نه باشه دست خودت و همدیگه رو می بینیم.
    اون پشیمونه و می دونه که داره زندگیش بهم می خوره ولی اینقدر مغروره که به خودش نمیاد و نمی تونه خودش واسه زندگیش تصمیم بگیره. اون و خانوادش دنبال اینن که کم نیارن . در ضمن به واسط گفته بودن که ما طلاق بده نیستیم.
    من دوهفته پیش رفتم دادگاه و رضایت دادم که پروندم دیگه پیگیری نشه چون میدونم که تو دادگاهم میزنه زیر همه چیو میگه من کاری نکردم. منم که دنبال دیه و ... نیستم فقط می خواستم اون یکم به خودش بیاد.

    - - - Updated - - -

    سلام جوانه جون .
    ما زودتر ازدواج کردیم.

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    خانمی بارها فرصت برای آشتی رو همسرت پیش آورد و شما توجه نکردی.
    فکر نمی کنی بهتره یه کمی دست از لجبازی برداری ؟

  11. 2 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    salma82 (شنبه 21 اردیبهشت 92), کامران (شنبه 21 اردیبهشت 92)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 خرداد 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-2-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون گلم که وقت گذاشتی.
    من اگه می خواستم لجبازی کنم با اینکه دلم نبود برگردم ولی به خاطر زندگیم به واسطه ها نه نمیگفتم و اون لجبازی کرد و خواست ادای داداش منو در بیاره و تازه اون واسه من شرط و شروط بذاره و پس نیفته.
    قبول دارم که اون می خواسته آشتی کنه اما کارایی که اون کرده چیزی نبوده که به این راحتی بشه ازش گذشت.
    الانم زندگیم واسم مهمه ولی وقتی به این فکر میکنم که اون زندگی دیگران واسش مهمتره و امیدی به تغییرش ندارم، میخوام که تموم بشه.

    - - - Updated - - -

    چرا هیچ کس راهنماییم نمی کنه.

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم شده تا بحال بشینین و در مورد این موضوع جدی با هم حرف بزنید که واقعا تصمیم بگیرید زندگی بقیه رو به خودتون ربط ندید؟ توچرا به خونوادش واسه عید زنگ نزدی(منظورم اینه که ازشون ناراحت یودی چه دلیلی داشتی که زنگ نزدی؟؟) همیشه زنگ نمیزنی یا فقط این بار اینکارو کردی؟

  14. 2 کاربر از پست مفید دریا72 تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 21 اردیبهشت 92), salma82 (شنبه 21 اردیبهشت 92)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 خرداد 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-2-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    90
    سطح
    1
    Points: 90, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    13

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دریای مهر
    شده بشینیم و راجع به این مسئله صحبت کنیم اما نه خیلی خوب وبا نتیجه.
    اینبارو زنگ نزدم و به خاطر این بود که بهش بفهمونم بی احترامی خوشایند نیست و اینکه اگه چیزی رو واسه خودت دوست داری ، واسه بقیه هم دوست داشته باش و اگه از چیزی یا کاری واسه خودت خوشت نمیاد واسه دیگران هم همینطوره.
    به نظرت اشتباه کردم؟


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ویژگی های یک همسر مناسب
    توسط azade1992 در انجمن معیارهای ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 14 فروردین 95, 23:50
  2. کی بچه دار شویم؟
    توسط ترگل1 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 مرداد 90, 11:36
  3. ویژگی های افراد خود شکوفا
    توسط ani در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 دی 88, 14:45
  4. مـلـکـا ذکـر تـو گـویـم
    توسط baran.68 در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 آذر 88, 15:25
  5. کی بچه‌دار شویم و کی نشویم؟
    توسط parnian1 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 آذر 88, 17:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.