سلام
من قبلا تاپیکی زده بودم که مشکلات خودم و زنم رو نوشتم.
من با اینکه زنم رو ندیده قبول کردم و ازدواج کرد و حتی دو سال ازم بزرگتره اما تا مدتی قبل دیوانه وار دوستش داشتم.
از موقعی که بعد از عقد رفتیم ازدواج کردیم و سر خونمون رفتیم گیر ها و اخلاق همسرم من رو از این رو به اون رو کرد.
منی که هیچ وقت چیزهای بزرگ هم برام مهم نبود الان از کوچکترین موارد نمیگذرم.
یعنی زنم منو وارد دنیای زنانه کرد و باعث شد مثل یه زن به همه چی گیر بدم ( البته منظورم اخلاق خودش هست به خانوم های دیگه توهین نشه). اینکه به همه بی تفاوت باشم . اینکه و ....
مدتی قبل حدود یکسال پیش به مدت 4 ماه با یه زن متاهل رابطه دور یعنی فقط اس ام اس و تلفنی داشتم و اون هم به خاطر مشکلات اون دوره بود که اون موضوع رو ترک کردم همون موقع.
الان مدتیه که واقعا درگیر این اخلاق های زنم شدم.
یه جورایی منی که عاشقش بودم الان برام مهم نیست که پیشم باشه یا نه
قهرمون تا 7 روز هم طول میکشه
اگه دردی هم داشته باشه برام مهم نیست
یه جورایی سرد شدم ازش
اینها باعث شده برای اینکه خودمو اروم کنم و به اصلاح از زندگی لذت ببرم مثل یک سال پیش به سمت یه زن دیگه برم برای اینکه یکم اروم بشم ( اون زن هم از چیزی که فکر میکنید نزدیک تر هستش ، زن داداشه همسرم!! )
اون هم حالا هر مشکلی که داره با من هستش الان یک ماهی میشه.
من زنمو دوست داشتم اما مهرش دیگه از دلم رفته
بارها بهش گفته بودم سعی کنه زندگیمون رو به خاطر مسائل کوچیک خراب نکنه اما اون میگفت اخرش خراب بشه!
تو خونوادشون که چند برادر و خواهر هستند همه تند مزاج هستند و یه چیزی رو میخوان با زور بگیرند و یا با زور بفهمونند.
در حالی که تو خانواده ما برعکس بودیم و هستیم.
بارها گفتم باید مثل یه زن لطیف باشه و با عشوه و ناز کردن من رو به سمت خودش بکشونه نه با قهر و دعوا اما میگفت من بلد نیستم ناز کنم!
همیشه میگه تو این کارها رو بکن من یاد بگیرم!
خسته شدم
نمیدونم چیکار باید بکنم و الان دارم چیکار میکنم
میدونم راهی که در پیش گرفتم ( دوستی با زن داداشه زنم ) عواقب خوبی نداره.
اما میخوام اروم بشم
میخوام یکی حرف های منو بفهمه
میخوام یکی درکم کنه
نمیدونم بعضی اوقات میگم برم یک هفته پیدام نشه بلکه شاید یه کم منو درک کنه.
شماها بگین چیکار کنم
نگید برو پیش مشاور که زنم نمیاد از نظر اون من مشکل دارم و باید خودم برم!
علاقه مندی ها (Bookmarks)