به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آبان 92 [ 06:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    35
    سطح
    1
    Points: 35, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Gadid اختلاف من با همسرم و خانواده اش

    سلام,من تازه امروز ثبت نام کردم.آخه همین امشب با شوهرم دعوام شد.تورو به خدا بهم بگین با این شوهر و پدر شوهرم چیکار کنم.کلا از اول مجبوری با هم ازدواج کردیم.الان 2 ساله که با هم ازدواج کردیم.سال اول ازدواج که خیلی درگیری داشتیم و همش دعوا میکردیم.کلا آدم شوهرم یه اخلاقای خاصی دارن.یعنی اینکه خیلی رک و پروو هستند و همیشه از مردم طلب کارن و دوست دارن مردم بهشون کمک کنند.پدر شوهرم خیلی آدم تنبلیه و همیشه میگه امروز بخوریم,فردا خدا کریمه!:mad:دقیقا هم پسراش به خودش رفتند و دوست ندارن پیشرفت کنن .خانواده شوهرم خیلی مهمونی میرن,مخصوصا پدر شوهرم و از این که خودشونو یه جا دعوت کنن ابایی ندارن و خجالت نمیکشن.مشکل من اینه که من از مهمونی دادن بدم میاد.مخصوصا اینکه تازه همدیگر رو دیده باشیم.و با اینکه خانواده شوهرم از وضع مالی ما خبر دارن,باز هم خودشونو دعوت میکنن.:(این مسئله عذابم میده که,مامانم همیشه من و شوهرم رو درک میکنه و حتی برای مهمونی دادن سالی یکبار بهشون, تفره میره و میگه نمیخواد مهمونی بدی.شما الان دستتون تنگه!اما خانواده شوهرم اینو نمیفهمند . تو این وضعیت گرونی به فکر عیش و نوش خودشون هستن.شوهرم زیاد تو قیدو بند این کارا نیست ها!پدرش همش بهش زنگ میزنه که باید چیکار بکنه.و کی باید دعوتشون کنیم.یک مثال اینکه مادر شوهرم یک هفته هست که رفته پیش مادرش شهرستان.و میدونم که شوهر و پسر هاشو بدون غذا نمیذاره و براشون فریزر رو پر میکنه.اما پدر شوهرم دوست داره همه جا چتر بشه و بره بخوره.دیگه ازشون خسته شدم .خیلی دخالت میکنن و نمیذارن زندگیمون رو بکنیم.یکسال عقدمون عذابهایی کشیدم که نگو!باید چیکار کنم؟شوهرم همیشه طرفدار اوناست...

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم اینقدر ناراحت نباش
    درست می شه خب اوایلشه شاید می خوان با شما رفت و آمد بیشتری کنن تا جو گرمتری رو به وجود بیارن
    شما هم هفته ای یکبار به منزلشون برید و سعی کنید برا خودتون سخت نگیری واز زندگی لذت ببری
    خب الان تازه اول زندگیتونه و شما اگه بگی مامانت اینا زیاد میان همه می گن بیا عروسه اول زندگی داره پای خانواده شوهرشو از خونشون می بره ...
    می دونم زندگی سخته درآمد ها کمه اما از قدیم گفتن روزی مهمون تو آستینشه یا مهمون روزیشو با خودش می یاره
    احتمالا بقیه بچه هاشون مجردن ؟ درسته ؟ بقیه بچه ها که ازدواج می کنن شما یه کم راحت تر می شی

  3. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 19 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اگر مشکلت مسائل مالیش هست، این هفته که مادرشوهر نیست و به قول خودت همه چیز هم پخته گذاشته تو یخچال براشون، شما عصرها برید اونجا.
    هم غذا را گرم و آماده می کنی. سالاد درست می کنی. دور هم هستید و هم کمتر به شما فشار مالی می آد.

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    این اخلاق همسرت می گی همیشه از مردم طلبکار هستن رو می تونی به مرور زمان از بین ببری
    وقتی کسی به شما هدیه می ده تشکر کنید و بعدش چند بار جلوی همسرت بگو خیلی خوشحال شدم از هدیه فلانی
    یا همیشه وقتی کسی هدیه ای می ده جبران کنی و بگی که لطف کرده
    سعی کنی به مردم کمک کنی ر کمکی که از دستت بر می یاد و شیرینی این کمک رو همسرت هم درک کنه و بخواد سعی کنه به جای این که کمک بگیره کمک بکنه
    اما اینا رو از رفتار شما باید ببینه نه از دستورات و حرفها
    یا با مثال هایی از دیگران یه چیزای رو به یادش بیاری مثلا فلان دوستم خونه خریده اصلا فکرشو نمی کردم با حقوق کمشون با پس انداز کردن تونستن خونه بخرن بهش تبریک گفتم ... همین نه کش دارش کن نه بگو یاد بگیر نه بحث و دعوایی یه مثال کوچیک
    و اینو بدون همیشه زن خونه جمع می کنه شما سعی کن پس انداز داشته باشید

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آبان 92 [ 06:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    35
    سطح
    1
    Points: 35, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام,مرسی از همتون عزیزای دلم.خیلی کمکم کردین,خیلی آروم شدم.ولی من یه اخلاقی که دارم خیلی مردای پولدار رو جلو چشم شوهرم میارم و ازشون تعریف میکنم و یک اخلاق بد دیگه اینکه از مهمونی رفتن زیاد بدم نمیاد اما زیاد خوشم نمیاد مهمونی بدم .چون بعدش حسابی پادرد و کمر درد دارم .و میدونم این اخلاقام خیلی بده...باز هم ممنون که بعضی چیز ها رو یاد آوری کردین,ایشالا همتون خوشبخت باشین:)

  7. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم این که از مردهای دیگه پیش شوهرت تعریف می کنی تاثیرات خوبی روی شوهرت نداره و برعکس حتی ممکنه ازت سرد شه .. هرگز این کار رو نکن تو می تونی خیلی زیبا از آرزوهات بگی و منتظر باشی تا وقتی شرایطشو داشت این آرزوها رو برات براورده کنه ن با مقایسه که احساس تحقیر کنه بهش قدرت بده به عنوان مرد زندگیت فرصت اینو داشته باشه تا تو رو به آرزوهات برسونه

  8. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    mercedes62 (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), reyhan (شنبه 21 اردیبهشت 92), شیدا. (پنجشنبه 19 اردیبهشت 92)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آبان 92 [ 06:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    35
    سطح
    1
    Points: 35, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    آخه من چه جوری میتونم باهاشون خوب باشم وقتی اینهمه بدی دیدم.اولش که اومدن خاستگاری,گفتند که پسرمون هیچی نداره و بیکاره.و من و مامانم دیدیم که مهندسه و آینده داره .و حالا بماند,قبول کردم.البته بعد از یک ماه.برای عقد کنان جاریم زنگ زد خونمون که کی محضر بریم و آیا شما رزرو میکنیدفکر کنید؟؟از همون اولش میخواستن همه کار ها رو گردن ما بندازن و خودشون رو راحت کنن.مادرم هم به جاریم گفت که باید مادر داماد زنگ بزنه و هماهنگ کنه.خلاصه...آقا داماد اومد خونمون و بعد از زنگ زدن به صد تا جا یه جایی رو رزرو کرد.و به آقا داماد گفت که یه نفر باید منو ببره آرایشگاه.هیچی دیگه,یه آرایشگاه داغون بردنم و عقد هم کردیم .اونروز مادر شوهرم بجز فامیلای خودم به من فقط یه انگشتر زیر لفظی داد.همین...شبش شام خونه ما بودن و همه فامیلاشون رو هم گفته بودن.و چون ما عذادار بودیم و خالم تازه فوت کرده بود بهشون گفتیم ما یه عقد مختصر میگیریم...همین شد بلای جون من تا الان:(تا روز عروسی دعوا سر این بود که برای ما کم گذاشتین.در صورتی که عروسی رو زیر نظر موسسه ازدواج آسان گرفتن.یعنی عروسی آبروریزی,غذا کم اومد,باغ نداشتم,فیلمبرداری افتاح شد و فیلمبردار محرم نا ممحرم نمیشناخت,لباس عروسم دست دوم بود,دست گلم همش 5تا شاخه گل داشت,و از همه بدتر خواهر شوهرم به خاطر اینکه با جاریم قهر بود نیومد.:mad:تازه از همه بدتر به خاطر اینکه شوهرم تو این مدت اعصابش خورد بود,مادر شوهرم پاتختی نیومد و حسابی آبرو ریزی شد.شوهرم از من انتظار داشت براش کتو شلوار آنچنانی بخریم,وسائل دامادم از نوع گرونش باشه.و هر چی که تو دوران عقدمون براش خریدم ,به چشمم نمی اومد.و میدونم این حرفاش از کجا آب میخورد.شوهر من میرفت همه چیز رو تعریف میکرد و خانوادشمواونو پر میکردن,مخصوصا جاری هامتازه خونه هم رهنی بود و پولش رو هم با هزارتا حرف و نقل از باباش گرفت.اونم مدیون مامانم اینا هستم ,ولی براشون خیلی بد شد که رفتیم خونه مادر شوهرم اینا,و با هاشون بحث و جدال کردیم.آخه مامانم میگفت شما چرا پسرتون رو به امان خدا ول کردین.مگه شماها نبودین که اومدین خاستگاری!و اونا هم دو قورت و نیمشون باقی که چرا شما کمک دامادتون نمیکنید.حالا شما قضاوت کنید.اینا با این همه کار هایی که با من کردن,من یه هفته بعد عروسی باهاشون خوب باشم,و عین خیالمم نباشه؟؟؟؟من نمیتونم این کاراشون رو فاموش کنم.خیلی سعی کردم ولی نمیشهباید باهاشون چه رفتاری داشته باشم؟؟من شوهرمو دوست دارم ولی سر همین چیز ها,خیلی دعوا میکنیم.چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:confuse d:

  10. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خب عزیزم شما خودت می دونستی که بیکاره و خودت شرایط رو قبول کردی نباید انتظار معجزه داشته باشی که گرونترین عروسی رو بگیرن اونا در نهایت صداقت راستشو گفتن شما باید حواستو جمع می کردی و اگر دنبال عروسی آنچنانی بودی قبول نمی کردی
    شما خودت گفتی به امید این که آینده بهتری داشته باشه قبول کردی یعنی تو 5 سال آینده حداقل
    بعد هم فکر نمی کنم زیر لفظی انگشتر کم باشه عزیزم فکر نمی کنی یه کم پر توقعی به نظر من اینا همه لطفه وظیفه نیست
    اما پول رهن خونه رو هم دادن باز عوض تشکر می گی با هزار حرف و حدیث مهم اینه که دادن تموم تشکر کن و تموم
    دسته گل عروس باید چند شاخه باشه که نرمال باشه خیلی باکلاس و خوب بوده ببخشیدا حتما باید مثل ضایعا 100 شاخه گل و سنبل تو دستت می گرفتی ؟
    تو تهران که هزاران نفر موقع عروسی لباس کرایه می پوشن و واقعا هم خوشبختن من نمی دونم شما خوشبختی رو تو چی می بینی ؟؟؟
    پول زیاد؟؟؟ خب چرا موقعی که گفتند پسرمون بیکاره قبول کردی ؟ حتما ویژگی های خوب دیگه توش دیدی که مهمتر از مسائل مالیه
    یه لحظه استپ کن
    به همه اینا دوباره فکر کن هیچ کدوم موضوع حاد و وحشتناکی نیست نکنه می خوای با این خاطره ها 50 سال آینده زندگیتونو با ناراحتی بگذرونی ؟؟
    شاد باش خوشحال باش ...
    پس گذشت چی می شه فیلمبرداری نداشتی نهایت نهایت نهایتش اینه که 3 سال دیگه تو سالگرد ازدواجتون برید آتلیه و باغ دوباره فیلم بگیرید
    قدر همدیگرو بدونید از زندگیتون لذت ببرید
    ویرایش توسط zendegiye movafagh : شنبه 21 اردیبهشت 92 در ساعت 22:20

  11. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    mercedes62 (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), sara 65 (یکشنبه 22 اردیبهشت 92), آویژه (یکشنبه 22 اردیبهشت 92), شیدا. (سه شنبه 24 اردیبهشت 92)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 آبان 92 [ 06:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    35
    سطح
    1
    Points: 35, Level: 1
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    چی بگم؟؟:rolleyes:واقعا نمیدمنم چی بگم؟!!!درد من از اینه که داداش ها و بابای همسرم برای ازدواج پسرشون هیچ کمک مالی نکردند.و حالا خونشون که میریم,تیکه بارونم میکنند.مثلا حرف مهمونی که میشه داداشاش میگن,(بعضی ها یاد بگیرن)!بدبختیه من بلد نیستم با سیاست جوابشونو بدم.تازه کادوی عروسی, جاری هام به من 50 تومن دادن.حرص آور نیست؟؟در صورتی که عروسی دوستم هم زمان با من بود.و زن دایی جاری کوچیکم که میشد خواهر شوهر دوستم ,داداش ها و خواهر هاش بهشون کادوی عروسی400 الی500 تومن کمک کردن.من حرصم از این میگیره که پول دارن و کمک نمیکنن و تازه طلبکار هم هستند.جاری بزرگم هم باهاشون بده,اما بلده جواب بده و سر عروسی من حسابی شوهرمو پر میکرد,که اینا چیه برات آوردن,(منظورم کادوهاست)حالا من باهاشون کاری ندارم!!!مهمونی میرم مهمونی میدم.اما اخلاقم با اخلاق اونا جور در نمیاد و نمیتونم یه نفر رو تو جمع ضایع کنم و رک باشم.:confused:

  13. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    در اصل کادو دادن وظیفه نیست لطفه حالا یکی زیاد می ده یکی کم
    خب فوقش شما هم اگه خونه خریدن خواستی هدیه ای ببری زیاد نمی بری ... بار شما سبکتر می شه ... بذار بگن همه آدما یه وجدان دارن که وقتی طرف مقابلشون جوابشونو نمی ده و بحث نمی کنه وجدانشون درد می گیره ... شما احترامتو بذار ...
    مطمئن باش کمرنگ می شه این حرفا سعی کن حرص نخوری به مسائل دیگه فکر کن...
    به حرف اون جاریت هم اهمیت نده که می گه کم آوردن شما بگو لطف کردن و نذار ادامه پیدا کنه ...
    با هیچ کدوم از جاری هاتم درد دل نکن به هیچ عنوان
    سعی کن خودتو مشغول کنی یا با کلاس یا سر کار رفتن

  14. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    mercedes62 (دوشنبه 23 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.