به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 92 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    طوری خانواده با من رفتار می کنن که انگار من بچه سرراهیم

    سلام همینطور که میدونین مادرم عمرشونو دادن به شماوتنها امیدم بعد از خدا بابام بود واز اول هم ما جدا از بابام اینا زندگی میکردیم ضمنا هیچگونه دروغی بهش نگفتم از سال 80 هم سرکار میرفتم بصورت پاره وقت که وقتی بابام نیاز داشتن بهشون پس اندازمو میدادم تا اینکه به دلایلی سال 88 و89 بیکار بودم ولی بابام حتی یه ریال که ندادن هیچی هرجاهم نشسته بودن از من بد گفته بودن نمیدونم چرا طوری که الان به خاطر رفتار ایشون حتی شوهر خواهرم بهم توهین میکنن

    چند ماه پیش هم نامادریم با بچه هاش جایی رفته بودن صبح تا شب وبه بابام چیزی نگفته بودن منم از سرکار اومدم خسته وکوفته دیدم با اونا بحث میکنه منم رفتم توحیاط ببینم چه خبره بعد منو دید داغ دلش تازه شد گفت همه دردام یه طرف زهره هم یه طرف مسئله اینه که متاسفانه دخترمه ومن نمیتونم از خونه بیرونش کنم چون مردم برام حرف در میارن
    بابام خیلی به پول علاقه داره به من گفت بیا برو وام بگیر بده لازم دارم نرفتم ناراحت شد چون میدونن من میام کار اقساط وام هم ماهی 100 تومن بود میگفتن بیا برو بگیر بده به ما قبول نکردم خواهر بزرگمو فرستاد که من وام مشاغل بگیرم بدم به خواهرم گفتم اگه در ازای وام دوبرابر سفته میگیرم ازتون شوهرت هم باید امضا کنه یه قسطش عقب افتاد اجرا میزارم سفته هاتونو کلی تهمت ناموسی زدن که دوس پسر داری و...

    گاهی پیش میاد چند روز خرجی برای خونه بهم نمیده موقعی که بیکار بودم یادمه یه شب ماه رمضون حتی یه قطره روغن نداشتیم سحری درست کنم که مجبور شدم گوجه خوردم که اونشب یکی از آشناها فهمیده بود کلی تعجب کرده بود وبه بهانه ای یه مقدار پول داد که چیزی برای چند ماه بعد براش بخرم که رفتم همونو روغن خریدم طوری هم تو اجتماع هستم که کسی باورش نمیشه من چطور زندگی میکنم یا بابام برای خونه خودش همه چی میاره ولی ما گاهی پول نون نداریم

    اتاقی هم که من توش زندگی میکنم خیلی دغونه یعنی ممکنه با این بارون خراب شه رو سرم ولی بابام اصلا انگار نه انگار وقتی بارون میاد دائم ترس ولرز دارم که نکنه خراب شه راشتش من از مرگ نمیترسم از این میترسم خونه یه معمار که ماهیانه چند میلیون در آمدشه روسردخترش خراب شه چند وقت پیش خواهرم اومد گفت خونه راب شه روسرت بمیری اشکال نداره فوقش غصه اش 40روزه میترسم فلج شی یه عمر وبال گردنمون شی منم گفقتم خواهرمن آسایشگاه رو برای امثال من گذاشتن اینطوری شد منو ببرین اونجا که کلی هم بهش برخورد طوری خانواده با من رفتار می کنن که انگار من بچه سرراهیم خواهرم متاهله اگه بگه بابا ده میلیون میخوام فی الفور میده ولی اگه من بگم دوتومن بده کلی ناراحت میشه که چرا دوهزار ازش خواستم من حتی 50گرم طلا فروختم که بابام برای ماشینش کم داشت حالا میگن چکار کردی توقع داری گفتم طلاهام وپس اندازم چندسالمو دادم میگن اونا که حلبی کهنه بوده
    از ترس به تمام خاسگارام جواب منفی دادم حتی اجازه ندادم بیان خونه جدیدا یه نفر پیدا شده که همه جوره خوبه ومن مطمئنم خوشبختم میکنه ولی ازترس توهینای خانواده بهش رد دادم که هنوزکه هنوزه دست بردار نیست واقعا نمیدونم چه کنم

    سلام دیروز پرسیدین نظرم راجع به خاسگارم چیه

    راستش من بخاطر فرار از شرایط بالا میخوام ازدواج کنم چون دیگه نمیتونم عاشق بشم اونی که دوستش داشتم وعاشقش بودم دوسال پیش قبل ازدواج عمرشو داد به شما الان هم مهم نیست دیگه چی میشه
    ویرایش توسط فرشته مهربان : دوشنبه 23 اردیبهشت 92 در ساعت 01:54 دلیل: عنوان ونام پست

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام
    عنوانتون مبهمه!تو پست بعدی عنوان جدیدتونو بگید مدیران عوض کنن و آمار بازدید کننده از تایپیکتون بالا بره.rama61کیه؟؟
    الان شما با پدر زندگی میکنید یا تنهازندگی میکنی ؟چون تو یه قسمت گفتید پدرتون گفتن چون دخترید نمیتونن بیرونتون کنن و تو جای دیگه ای گفتید تنها هستید
    مشکل بررسی خواستگاره یا با نوع زندگی و اخلاق پدرتون مشکل دارید؟
    چند سالتونه؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید taraneh89 تشکرکرده است .

    yasbano (یکشنبه 15 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 92 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من توی حیاط پدرم وبا برادرم زندگی میکنم ته حیاط بابام دو اتاق کلنگی خرابه

    چون تو یه سایتی با برادرم عضویم اونجا نمیشد مطرح کنم مشکلمو راما 61 گفتن بیام اینجا عضو شم وبگم

    وایشون راهنمایی کنن راما مشاور اون سایتمون هستن
    من 32 سالمه
    وهردو چیز مشکلمه

    میترسم ازدواج کنم همینطور که بابام وخواهرم منو پیش همه خورد میکنن پیش همسر وخانواده شوهرم هم غرورمو بشکنن

    نمیخوام خانواده شوهرم فک کنن که خانواده ما مشکل دارن

    همینطور که الان طوری پیش اون وانمود کردم که خانواده حامی منن
    ویرایش توسط yasbano : یکشنبه 15 اردیبهشت 92 در ساعت 10:16

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    خواهر عزیزم من هم با مادرخونده زندگی میکنم وتحقیرها و توهین ها و...رو کاملا درک میکنم
    اگر خودت این تصمیمو گرفتی جدا زندگی کنید الان بگو اون اتاق مشکل داره و میخوای دوباره برگردی خونه تا وضعیت اتاق مشخص بشه و هر چی هم گفتن سر حرفت بایست و کوتاه نیا.سلامتی و امنیتت مهمه
    در مورد مادرخونده هم باید کاملا با سیاست رفتار کنی میدونم خیــــلی کار سختیه اما همدلی و تعامل مثله آب رو آتش میمونه و تاثیر گذاره.روبروشون قرار نگیر و حتی وقتی اون ها بادید دشمن باهات برخورد میکنن بازهم کنارشون قرار بگیرو در کنارش به کسی هم اجازه نده بهت توهین کنه یا ازت سوء استفاده بشه
    رفتارات باید باسیاست و جرات مندانه باشه
    این خودتی که اجازه میدی بهت توهین بشه .شوهر خواهرت و خواهرت و هر کس دیگه ای تحت هیچ شرایطی حق توهین به شما رو ندارن
    وقتی قاطعیت لازم رو نداشته باشی و برای خودت احترام قائل نباشی و عکس العمل درست نشون ندی نتیجه اش میشه انفعال و همین وضعیتی که به خودشون اجازه میدن بهت توهین کنن و حتی شما میترسی که آبروتو جلو خواستگار ببرن!!
    این تایپیک رو بخون:

    پست های آقای sciو خانم aniرا کامل بخون.اشکالات رفتاری خودتو دربیار و بنویس
    اعتماد به نفست رو بالا ببر.
    وقتی خودتو دوست نداشته باشی و برای خودت احترام قائل نباشی اولین نتیجه اش اینه که دیگران خیلی راحت بهت توهین میکنن و شما با پذیرش و خودخوری راه رو برای توهین بیشترشون باز میکنی!!
    حقوق فردیت رو باید بشناسی و اعتماد به نفست رو بالا ببری و رفتار جرات مندانه رو یاد بگیری
    با یه مدت تمرین و یاد گرفتن یه سری مهارت مشکلات حل میشه.مطمئن باش
    اون تایپیک روبه دقت بخون این مسائل رو توضیح داده
    موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    yasbano (یکشنبه 15 اردیبهشت 92), بی دل (یکشنبه 15 اردیبهشت 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 92 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من اصلا بهشون کاری نکردم طوری هم نیستم که فک کنن من باهاشون دشمنم ولی وقتی خونه نیستم اتاقمو میگردن لباس یاهدیه که کسی برام گرفته باشه خوششون بیاد برمیدارن

    خواهربزرگم خونه اش خونه ماست سال گذشته برای روز زن تابه پیرکس به من هدیه داده بودن وقتی از سرکار برگشتم دیدم مهمون داشتن همونو برداشته استفاده کرده یا پارچه برای عروسی داداشم خریده بودم اونو دوخته بود برای مهمونی پوشیده بود بدون اجازه
    شما میگین با این رفتاراشون چکار کنم؟
    خواهر تنی خودم اینکارو میکنه نامادری هم پررو میشه بدتر میکنه یامیرن مهمونی منو نمیبرن بعد هم خاله ام ناراحتت میشه که چرا من نرفتم میگه تومغروری نمیای یامارو دوست نداری نمیشه که یه دختر تنها پاشه بره روستا مهمونی بعد هم برم کلی خودشون تهمت میزنن

    میرم مراسم فاطمیه خاله تنی پیش زن بابا برداشته میگه تو برای ج ن د ه گری پا میشی میری یعنی این درسته کسی تو ایام فاطمیه بخاطر این کثافت کاریا بره بیرون

    حرم امام رضا میرم خواهرم میگه نکنه میخوای بری اکس پارتی منم گفتم من مثل بعضیا نیستم که غلطایی که میکنم بنام حرم تموم کنم
    توقع دارن من مامان ندارم برم دنبال کثافت کاری وخودفروشی و...

    خاله ام پیش نامادری میگه ایشالله که تورو با یه پسر بگیرن گندش در بیاد من خیالم راحت شه
    بنظر شما با این افراد میشه دوستی کرد

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    یاس بانو جان (چه اسم قشنگی )

    این حرفها رو که کی چی گفت و چیکار کرد و فعلا برای یک لحظه بگذار کنار.

    یه خورده بیشتر از خودت بگو. چند سالته؟ الان به چه کارهایی مشغولی؟ برنامه هات برای زندگیت بر اساس تواناییها و علاقمندیهای خودت چیه؟ از مثبت های خودت بگو. و همینطور از توقعات و انتظاراتت از زندگی و از خودت.
    و در آخر فکر میکنی برای حفظ حریم خصوصی ات و حفاظت از داشته هات، حفاظت از آرامش ات، حفاظت از عزت ات در نزد دیگران و بیشتر از همه در نزد خودت، و همینطور اعتماد بنفس ات چیکارها کردی و چه برنامه ای داری؟ کجاها به نظرت کوتاهی کردی؟

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد


  9. کاربر روبرو از پست مفید بی دل تشکرکرده است .

    yasbano (یکشنبه 15 اردیبهشت 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 92 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام لطف دارین شما

    من 32 سالمه

    تصمیم دارم عجولانه ازدواج نکنم انتخاب درست کنم انشالله که پشیمون نشم الان تو یه دفتر خدمات کامپیوتری کار میکنم از سال جدید تصمیم گرفتم استقلال مالی داشتم وکمی دروغ به خانواده بگم درباره حقوقم و... پس اندازی مخفیانه داشته باشم که اگه بابام جهاز درست نکرد خودم بتومنم انشالله کااری برای خودم بکنم

    قبلا هرکس میخواس بیاد خاسگاری بدون دلیل جواب منفی میدادم ولی الان میخام انشالله فک کنم بعد جواب درست بدم بهش

    من از اول کوتاهی کردم که اجازه دادم هرکس تو زندگیم دخالت کنه وحتی برای لباس پوشیدنو غیره هم دخالت کردن الان دارم خودم برای خودم تصمیم میگیرم واینکه اجازه نمیدم کسی دخالت کنه یکی دوبار که باهاشون بد برخورد کنم یاجواب سربالا بدم دیگه دخالت نمیکنن

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام عزیزم.
    برادرت از تو کوچیکتره یا بزرگتر ؟
    رفتار اون چطوره باهات ؟ رفتار خانواده با برادرت چطوره ؟
    فکر می کنی چرا خواهرت این رفتارا رو داره با تو ؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    yasbano (یکشنبه 15 اردیبهشت 92)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 92 [ 16:28]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    42
    سطح
    1
    Points: 42, Level: 1
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    5

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام برادرم از من کوچکتره

    درباره خواهرم باچند تا مشاور صحبت کردم وپرسیدم گفتن یه جورایی حسوده

    نسبت به هرکس که یه موفقیتی داره حسادت میکنه منم موفق نیستم ولی بیشتر از اون اجتماع بودم وراحت با قضایا کنار میام برای همین ناراحته

    هم اون هم شوهرش از این ناراحتن که چرا مثلا مامان دوستم رفته کربلا برای من سوغات آورده تا وقتی کسی هدیه ای بهم نده خوبه وقتی هدیه ای بگیرم دیوونه میشه منم جدیدا هرکس هرچی میده بهش نشون نمیدم

    یا میبینن دوستم اس عاشقانه فرستاده یا جک ناراحت میشه یافوری برمی داره زنگ میزنه بطرف که ببینه دختره یاپسر؟

    اگه ببینه من قرض دارم بدهکارم یا پول ندارم خوشحال میشه بااین که دخترم ومجردم دوست نداره لباس قشنگی بپوشم

    بایه مشاور صحبت کردم گفتن موفقیتاتو بهش نگو ومنم همینکارو دارم میکنم

    - - - Updated - - -

    ضمنا برادرم اعتیاد داره بخاطر عدم مدیریت بابام

  14. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    آره عزیزم. به نظر منم نباید موفقیت هات رو جلوش پررنگ کنی که باعث حسادتش بشه . اما مثلا در مورد ازدواج تو می خوای چطور برخورد کنی ؟ وقتی نامزد باشی ، مسلما توجه ها ناخودآگاه به تو جلب میشه ، هدیه بیشتری می گیری ، همسرت بهت توجه می کنه ، رفت و آمد بیشتری می کنی و .... بنابراین باید به فکر یه راه حل دیگه هم باشی . باید یه جورایی از در سازش باهاش بیای. ببین تو چه موضوعی با هم مشترک هستید ، کم کم از اون طریق وارد شو و خودت رو بهش نزدیک کن. با جلب احساسات خواهرانه ش شاید بهتر بتونی این وضعیت رو کنترل کنی . تا حالا چه تلاش هایی برای نزدیک تر شدن بهش داشتی ؟ خواهرت چند سال باهات اختلاف سنی داره ؟
    راستی نگفتی که برادرت رابطه ش با تو چطوره ؟ از تو چقدر حمایت می کنه ؟

  15. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    yasbano (دوشنبه 16 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.