به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اسفند 97 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1391-6-05
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    5,616
    سطح
    48
    Points: 5,616, Level: 48
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    144

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    راه و روش درست پیشقدم شدن برای آشتی با شوهر چیه!؟

    سلاممن 26 سالمه و همسرم 32 سالشونه.یک سال و نیمه ازدواج کردیم.شوهرم خیلی مهربونه ولی آستانه تحملش پایینه و نسبت به اتفاقات تحریک پذیری بالایی داره..و اگر فشار شرایط روش باشه استرس میگیره و دست و پاشو گم میکنهگاهی با هم جرو بحث کوچیکی پیدا میکنیم و با هم سرسنگین میشیم..اوایل در اینجور مواقع من قهر میکردم و اصلا حرف نمیزدم یا از خونه میزدم بیرون..ولی به هیچ وجه به خانوادم و خانوادش بروز نمیدادم چون دوس ندارم آبروی شوهرم که آبروی منه پیش کسی ریخته بشه..تا جاییکه ایشون پیش خانوادم از من عزیزتره و تو صحبتها بیشتر طرف او رو میگیرن تا من.منم خوشحالم که اینقدر عزیزه براشون.ولی الان متوجه شدم قهر حرکت خوبی نیست و به مرور برای طرف عادت میشه و دیگه به سمتت نمیاد..الان اگه بحثی پیش بیاد من باهاش سرسنگین میشم و برخلاف گذشته که قهر مطلق بود به کارای خونه میرسم آشپزی میکنم حتی به خودم میرسم و حتی به خانوادش تماس میگیرم و احوالی ازشون میپرسم.همیشه سعی کردم مشکلمونو خودمون حل کنیم دیگران چه گناهی کردن بار زندگی مارو به دوش بکشن..راستش شوهرم خیلی باهام راحته فقط حرفاشو به من میزنه چون تو خانوادش زیاد صمیمی نیس و دوست انچنان صمیمی نداره حرف دلشو بهشون بزنهشوهرم درونگراس..بیشتر اوقات کم حرفه..احساساتشو به سختی و شاید به ندرت بروز میده..این منو اذیت میکنه..مثلا وقتی کل روزمو وقت گذاشتم واسه ارایشگاه و جذابیت ظاهری و پخت و پز و نظافت.گاهی هیچی نمیگه انگار چیزی ندیده گاهیم به لبخند یا عبارت کوتاه که شبیه هرچیزی هست غیر از تحسین و خسته نباشید میگه.مگر اینکه اونقد خودمو لوس کنم و بگم ببین این غذا رو واسه تو درست کردم این کارو بخاطر تو انجام دادم تا به چشمش بیاد و یه تشکر آبکی کنه میدونم آدم نباید دنبال تایید باشه و کار خودشو انجام بده..اما آیا جز این نیست که ماازدواج میکنیم کامل بشیم چه از نظر روحی چه جسمانی و چه اخلاقی! پس باید نکاتی رو به هم یاداوری کنیم تا بیشتر یاد بگیریم و رعایت کنیم..تشکر هم یکی از همین مواردهیک مورد دیگه هم اینه نمیدونم اسمشو بذارم منطق بیش از حد یا بیخیالی..مثلا وقتی من سرسنگینم باهاش پیشقدم نمیشه برای رفع دلخوری..فکر میکنه اگه طرفم بیاد من اذیت میشم یا نمیخام نزدیکم بشه یا حرفی باهام بزنه...بخاطر همین خیلی ازم دور میشه ..میبینم با نگاه نگران بهم خیره میشه تا ببینه واقعا هدفم چیه بلخره میرم طرفش یا نه..منم هربار خودم پیشقدم شدم ولی اینبار نمیخام من جلو برم ببینم واقعا تلاشی میکنه یا نه..حس میکنم براش عادت شده احساس میکنم بیشتر از دلبستگی بهش وابسته شدم..واسم سخته تو چشاش نگاه نکنم یا لمسش نکنم یا موقع خواب تو آغوشش نرم ..ولی امشب با خودم عهد کردم جدا تو یه اتاق دیگه بخابم تا از وابستگیم کم بشه و به دور از احساسات فکر کنیم و راجبه بحثمون قضاوت کنیم..بنظرتون کارم درسته یا نه؟؟
    ویرایش توسط ava48 : پنجشنبه 12 اردیبهشت 92 در ساعت 01:36

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    من همه متنت را نخوندم. چون تو هم نوشتی و سخته خوندنش. بینشون اینتر می زدی بهتر بود.

    متن را ساعت 2 نوشتی و الان هم که حدود سه است. اما خواستم بگم که من بارها و همه جا دیدم که می گن جدا کردن محل خواب اصلا کار درستی نیست.

    می تونی توی تختت بخوابی اما با همسرت تماسی نداشته باشی. اگر قهری و برات سخته.
    ولی جدا کردن اتاق خواب آشتی را سخت می کنه و عوارض دیگه اش را من نمی دونم.

    اینطوری اگه همسرت بخواد باهات آشتی کنه راحت تره. شاید توی خواب و بیداری رودربایستی هم کمتر باشه.
    اما اگه یه اتاق دیگه باشی مطمئن باش مسیر را طولانی و کار را سخت می کنی.

    بدو برو سرجات بخواب ;)

    - - - Updated - - -

    ساعت همدردی درسته؟ الان باید ساعت سه باشه.

    - - - Updated - - -

    وقتی آف هستم، ساعت را درست نشون می ده. (3 صبح )
    وقتی آن می شم یک ساعت می بره عقب!! (2 صبح )

    یعنی چی؟!!!!!!!
    از کرامات این تالار هر چی بگم کم گفتم !!

    - - - Updated - - -

    اگر می خواهید پست تان را ویرایش کنید و چون زمان زیادی گذشته اجازه نمی ده یا مثلا چون آف شدید امکان ویرایش از دست رفته، یک راه داره:

    البته اگر بعد از شما کسی پستی نزده باشه، می تونید یک خط الکی بنویسید و ارسال کنید. پست شما update می شه و بعد می تونید راحت ویرایش کنید.
    کاش یک تاپیک باز کنیم، ترفندهای همدردی!
    کشفیاتمون را بنویسیم.

  3. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ava48 (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92), tamanaye man (یکشنبه 15 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اسفند 97 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1391-6-05
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    5,616
    سطح
    48
    Points: 5,616, Level: 48
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    144

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ava48 نمایش پست ها
    سلام

    من 26 سالمه و همسرم 32 سالشونه.یک سال و نیمه ازدواج کردیم.

    شوهرم خیلی مهربونه ولی آستانه تحملش پایینه و نسبت به اتفاقات تحریک پذیری بالایی داره..و اگر فشار شرایط روش باشه استرس میگیره و دست و پاشو گم میکنه
    گاهی با هم جرو بحث کوچیکی پیدا میکنیم و با هم سرسنگین میشیم..

    اوایل در اینجور مواقع من قهر میکردم و اصلا حرف نمیزدم یا از خونه میزدم بیرون..

    ولی به هیچ وجه به خانوادم و خانوادش بروز نمیدادم چون دوس ندارم آبروی شوهرم که آبروی منه پیش کسی ریخته بشه..تا جاییکه ایشون پیش خانوادم از من عزیزتره و تو صحبتها بیشتر طرف او رو میگیرن تا من.منم خوشحالم که اینقدر عزیزه براشون.

    ولی الان متوجه شدم قهر حرکت خوبی نیست و به مرور برای طرف عادت میشه و دیگه به سمتت نمیاد..

    الان اگه بحثی پیش بیاد من باهاش سرسنگین میشم و برخلاف گذشته که قهر مطلق بود به کارای خونه میرسم آشپزی میکنم حتی به خودم میرسم و حتی با خانوادش تماس میگیرم و احوالی ازشون میپرسم.

    همیشه سعی کردم مشکلمونو خودمون حل کنیم دیگران چه گناهی کردن بار زندگی مارو به دوش بکشن..

    راستش شوهرم خیلی باهام راحته فقط حرفاشو به من میزنه چون تو خانوادش زیاد صمیمی نیس و دوست انچنان صمیمی نداره حرف دلشو بهشون بزنه
    شوهرم درونگراس..بیشتر اوقات کم حرفه..احساساتشو به سختی و شاید به ندرت بروز میده..این منو اذیت میکنه..مثلا وقتی کل روزمو وقت گذاشتم واسه ارایشگاه و جذابیت ظاهری و پخت و پز و نظافت.گاهی هیچی نمیگه انگار چیزی ندیده گاهیم به لبخند یا عبارت کوتاه که شبیه هرچیزی هست غیر از تحسین و خسته نباشید میگه.

    مگر اینکه اونقد خودمو لوس کنم و بگم ببین این غذا رو واسه تو درست کردم این کارو بخاطر تو انجام دادم تا به چشمش بیاد و یه تشکر آبکی کنه

    میدونم آدم نباید دنبال تایید باشه و کار خودشو انجام بده..اما آیا جز این نیست که ماازدواج میکنیم کامل بشیم چه از نظر روحی چه جسمانی و چه اخلاقی!
    پس باید نکاتی رو به هم یاداوری کنیم تا بیشتر یاد بگیریم و رعایت کنیم..تشکر هم یکی از همین موارده

    یک مورد دیگه هم اینه نمیدونم اسمشو بذارم منطق بیش از حد یا بیخیالی..مثلا وقتی من سرسنگینم باهاش پیشقدم نمیشه برای رفع دلخوری..
    فکر میکنه اگه طرفم بیاد من اذیت میشم یا نمیخام نزدیکم بشه یا حرفی باهام بزنه...بخاطر همین خیلی ازم دور میشه ..
    میبینم با نگاه نگران بهم خیره میشه تا ببینه واقعا هدفم چیه بلخره میرم طرفش یا نه..
    منم هربار خودم پیشقدم شدم ولی اینبار نمیخام من جلو برم ببینم واقعا تلاشی میکنه یا نه..

    حس میکنم براش عادت شده

    احساس میکنم بیشتر از دلبستگی بهش وابسته شدم..

    واسم سخته تو چشاش نگاه نکنم یا لمسش نکنم یا موقع خواب تو آغوشش نرم ..

    ولی امشب با خودم عهد کردم جدا تو یه اتاق دیگه بخابم تا از وابستگیم کم بشه و به دور از احساسات فکر کنیم و راجبه بحثمون قضاوت کنیم..بنظرتون کارم درسته یا نه؟؟




    فکنم اینطوری بهتر شد. البته من دیشب همین فکر شیدا جونو کردم که جدا کردن جای خواب مشکلات رو بیشتر میکنه و وضعو خرابتر واسه همین رفتم سر جام خابیدم..ولی او خواب خواب بود و حرفی زده نشد..صبحم حتی برا نماز که اینقد روش حساسه بیدارم نکرد.بعدم رفت سرکارش

    میخام چند روز برم سفر..با مامانم..شاید کمی تنهایی و دور بودنمون ازین عادت و روز مرگی نجاتمون بده..احساس میکنم واسه هم تکراری شدیم

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 اردیبهشت 95 [ 21:42]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    3,890
    سطح
    39
    Points: 3,890, Level: 39
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,697

    تشکرشده 825 در 209 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام
    عزیزم متاسفانه مسافرت رفتن شما بدون همسرتون اصلا به هیچ وجه خوب نی و هیچوقت جای خوابتونو تغییرندین..

    این دو تا لینک رو میذارم حتما تمام صفحات لینک اول رو بخونید و لینک دوم رو هم حتما دانلودوگوش بدین..


    http://www.hamdardi.net/thread19883-2.html



    دانلود رایگان سخنرانی های روانشناسی - دانلود سمینار خانواده موفق (ارتباط زن و شوهر و خانواده ها) (دکتر شاهین فرهنگ)



    عزیزم همسرت، همدمته همدردته جز اصلی زندگیته پس همراهش باش و غمهاشو زنگارهای دلشو خودت با حرفات رفتارات کارات بزن کنار و جمعش کنین بریزین سطل آشغال،سطل آشغالی ک دیگه هیچ وقت قابل بازیافت نی.. نذار غم تو دلش بیاد و جای تو رو بگیره..

    شادوموفق باشین

  6. 2 کاربر از پست مفید باران بهاری11 تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92), ava48 (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اسفند 97 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1391-6-05
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    5,616
    سطح
    48
    Points: 5,616, Level: 48
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    144

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از توضیحتون
    بهش زنگ زدم گفتم نهار بیاد خونه..ذوقید..البته گفتم حسشو بروز نمیده ولی لحن صداش شاد شد..شاید اینو به حساب پیشقدم شدن من برا آشتی گذاشت..نمیخاستم دوباره من جلو برم..اما دلم طاقت نیاورد کسی هم کمکم نکرد..خدایاااا

    خواهشا اگه راهی واسه ترغیب طرف مقابل برا پیشقدم شدن میدونید بگید..ممنون میشم

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 اردیبهشت 95 [ 21:42]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    3,890
    سطح
    39
    Points: 3,890, Level: 39
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,697

    تشکرشده 825 در 209 پست

    Rep Power
    30
    Array
    آواجان دو تا لینک رو بخونی جواب سوالتو میگیری..پس وقت رو تلف نکن..باورکن چندساعت وقت گذاشتن خ خیلی می ارزه..
    شادباشین

  9. کاربر روبرو از پست مفید باران بهاری11 تشکرکرده است .

    ava48 (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 11 اسفند 97 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1391-6-05
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    5,616
    سطح
    48
    Points: 5,616, Level: 48
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    144

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آشتی کردیم..رفت کاراشو انجام بده بیاد بریم بیرون..;););)ولی خودم پیشقدم شدم.داشتم اذیت میشدم اونم عذاب میکشید تحملشو نداشتم..دارم میخونمشون باران جون.

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام آوا جان

    خواستم بگم مردها اصولا معذرت خواهی کلامی نمیکنن براشون سخته شما هم سخت نگیر اگه پشیمونی رو تو رفتارش ببینی همین کافیه

    من و همسرم زیاد بحث اینا نداریم ولی اگه داشته باشیم و اون مقصر باشه همسر من هم معمولا عذرخواهی رسمی تو کارش نیست ولی اگه زمانی مقصر باشه پشیمونی رو تو رفتارش میبینم (مثلا دایم از بچه ام میخواد به حرفم گوش کنه یا چند برابر تو کارا همکاری میکنه ولی مستقیم هیچ صحبتی جز سلام علیک نمیکنه)و در اون زمانها خودم تمومش میکنم اگه حق به جانب باشه و مقصر هم باشه من هم میذارم قضیه کش پیدا کنه

    فکر نمیکنم اگه حق به جانب نباشه پیشقدم شدن شما آسیبی به زندگیت بزنه تازه بزرگواریتو نشون میده
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : پنجشنبه 12 اردیبهشت 92 در ساعت 17:32

  12. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    ava48 (پنجشنبه 12 اردیبهشت 92)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    آوای عزیز، صحبتهات نشون میده که بخش زیادی از وجود همسر شما تصوراتی است که شما در موردش داری. این چند مدت به خاطر اینکه همسرت باهات در مورد رفتارهاش صحبت نمیکنه شما پر شدی از تصورات خودت در مورد چیزی که اون ممکنه فکر بکنه.
    "ولی خودم پیشقدم شدم.داشتم اذیت میشدم اونم عذاب میکشید"
    "زنگ زدم گفتم نهار بیاد خونه..ذوقید..البته گفتم حسشو بروز نمیده ولی لحن صداش شاد شد..شاید اینو به حساب پیشقدم شدن من برا آشتی گذاشت"
    "وقتی من سرسنگینم باهاش پیشقدم نمیشه برای رفع دلخوری..فکر میکنه اگه طرفم بیاد من اذیت میشم یا نمیخام نزدیکم بشه یا حرفی باهام بزنه."
    "میبینم با نگاه نگران بهم خیره میشه تا ببینه واقعا هدفم چیه بلخره میرم طرفش یا نه"


    همسر شما درونگراست پس حرف دلش رو به شما نمیزنه. من جای همسر شما نیستم ولی به عنوان یک مرد به نظرم میرسه که شما باید روی جلب علاقه اش کار کنی. چون اگه مردی به همسرش علاقه اش داشته باشه حتما برای اشتی پیشقدم میشه.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست طلاق دادم ولی مادر شوهرم پیش همه دروغ میگه وآبرومو پیش همه میبره چکار کنم؟
    توسط یاصاحب زمان ادرکنی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آذر 95, 11:16
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 بهمن 93, 00:46
  3. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 فروردین 92, 14:48
  4. خواهر کوچکترم در شرف ازدواجه! چه مشکلاتی ممکنه برای من پیش بیاد؟
    توسط marzieh411 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 آبان 91, 10:33

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.