سلام دوستان
من و شوهرم 11 سال اختلاف سنی داریم.من 25 و اون 36 ساله.احساس می کنم اشتباه کردم و من نباید زود ازدواج می کردم.وقتی با هم خوبیم در بهترین شرایط ممکنه حرفی بزنه که خیلی ناراحت بشم اما رفتارهای بعدیش جالبه هی با من حرف میزنه بدون اینکه توضیح بده چرا منو با حرفش ناراحت کرده.و من وقتی ازش ناراحتم نمی تونم باهاش حرف بزنم ولی شوهرم میگه باور کن من هیچ وقت قصد آزارت رو ندارم و وقتی از چیزی که من گفتم ناراحت شدی اینو به خودت بگو.اما من نمی تونم با این حرف قانع بشم و مثل سابق باشم.حرف های نیش دار و تلخش اذیتم می کنه و جالبه که توضیحی راجع به اونا نمی ده اما راحت به من می گه که خیلی به همه چی گیر می دی.مثلا ما از مامانم 200 تومن عیدی میگیریم اما موقع روز مادر میگه 50 تومن زیاده البته من اصلا اهمیتی نمی دم و کار خودمو می کنم.البته شوهرم کاملا در توانش هست .دوستش ندارم.هزار جور تو خونه مامانم نظر می ده اما وقتی می خواستم کیک سفارش بدم واسه روز مادر با صدای بلند میگه به من چه نکنه انتظار داری من به اونم فکر کنم.اما 100 دفعه می گه از فلان قنادی نخرین از فلان محله نخرین.البته من آدم حساسی هستم معمولا بعد هم چین موردهایی اصلا نمی تونم باهاش حرف بزنم و بهش محل نمی ذارم اما خودم هم خیلی اذیت می شم. خواهرش حرفهای نامربوط می زنه بهش می گم میگه به من چه.از نظر جنسی هم من اصلا تمایلی به نزدیکی ندارم و حس می کنم شوهرم نمی تونه منو ارضا کنه.احساس بدبختی م کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)