به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اردیبهشت 94 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,094
    سطح
    27
    Points: 2,094, Level: 27
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    86

    تشکرشده 73 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هنوز از شوهرم طلاق عاطفی نگرفتم ولی مجبورم که فردا جدا شیم

    برام این جدایی هم سخته و هم مجبورم وقتی مشکلاتی مثل خیانت و ...
    رو میبینم میگم زندگی من سر هیچی و بهترین لحظاتم رفت.
    در مقابل احساساتم گیجم ولی مجبورم.هیچ کس کاری نکرد خیلی ساده تموم شد
    خستم.بهم میگه بغعد از طلاق ببینیم همو مثل دوست.دلم میخاد ولی عقلم نه.نمیتونم تصمیم قطعی بگیرم
    از اینده میترسم و اینکه حسش از دلم نمیره و دیگه نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم
    میدونم میگذره ولی برام شب سختیه:(

  2. 3 کاربر از پست مفید mahsa63 تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), میشل (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام عزیزم.

    آخرین باری که باهاش رو در رو صحبت کردی، کی بود؟

    فکر نمی کنی بهتر باشه برای فردا قبل از محضر یه قرار ملاقات بذاری و بهش بگی که دوستش داری و خودت رو برای جدایی مجبور می بینی؟

    گفته بودی که کارای دادگاه رو تو پیگیری کردی. حالا که تا این نقطه آوردیش، شاید یه مکث اثر گذار باشه.

    برای طلاق دیر نمی شه.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), barani (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اردیبهشت 94 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,094
    سطح
    27
    Points: 2,094, Level: 27
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    86

    تشکرشده 73 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    1هفته پیش میدونم همو ببینیم دو تا مون نمیتونیم.الان هم توافق کردیم.مشکلات رو خانوادست.ادامه زندگی ما میشه مثل دوست دختر و پسرا
    همین الان یواشکی صحبت میکنیم.
    نه اینکه فکر کنی به این راحتی ب اینجا رسید.ولی از نظر اخلاقی و خانوادگی مشکل جدی بود اونم کم بی معرفتی نکرد ولی خوب گذشت

  6. کاربر روبرو از پست مفید mahsa63 تشکرکرده است .

    میشل (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa63 نمایش پست ها
    1
    نه اینکه فکر کنی به این راحتی ب اینجا رسید.ولی از نظر اخلاقی و خانوادگی مشکل جدی بود اونم کم بی معرفتی نکرد ولی خوب گذشت
    فکر نمی کنم راحت به اینجا رسیده مهسا جان. 6 سال عقد کم چیزی نیست. هرچند تو تاپیک قبلیت هم خیلی خلاصه نوشته بودی.

    حالت رو درک می کنم. طلاق باید خیلی سخت باشه.

    اما به همسرت یا به خودت این قول رو نده که بعد از جدایی بازم با هم در ارتباط باشید، بعدش دیگه باید دوره نقاهتش رو طی کنی و به سلامتی یه زندگی جدید رو بسازی.

    با این حال اگه امکانش بود، یه فرصت دیگه بهش بده. اما اگه جدا شدید دیگه کلا جدا بشو و بذار همه چی تموم بشه.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  8. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), she (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), شیدا. (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اردیبهشت 94 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,094
    سطح
    27
    Points: 2,094, Level: 27
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    86

    تشکرشده 73 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی میشل جان
    سعی خودم بر اینه که دیگه نبینمش.چون عذابش زیاد هست برام
    مرسی از همدردیت

  10. 3 کاربر از پست مفید mahsa63 تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), میشل (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa63 نمایش پست ها
    سعی خودم بر اینه که دیگه نبینمش.چون عذابش زیاد هست برام
    سعی نه عزیزم! دیگه به هیچ عنوان نباید ببینیش. وقتی بعد از 6 سال عقد نتونسته زندگیش رو در کنار تو بسازه، بعد از طلاق ببینیش و به قول خودت بشید دوست دختر دوست پسر که چی بشه؟!

    تو بهش وابسته ای، باید کلا کات کنی و فقط روی خودت کار کنی که به زندگی برگردی.

    http://www.hamdardi.net/thread-11249.html

    بعدشم باید بری سراغ ساختن یه زندگی جدید.:cool: همیشه که قرار نیست چسب این آدم باشی.

    البته بازم می گم اگه امکانش بود، قبل از طلاق یه فرصت بهش بده. اما اگه به طلاق رسید، دیگه نذار طرفت بیاد.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    mamosh (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), سارا@ (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), شیدا. (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array
    اصلا اصلا تا وقتی که از نظر عاطفی آماده طلاق نشدید این کار و نکنید
    دوست من هم دقیقا شرایط شما رو داشت.به خاطر خیانت همسرش ازش جدا شد، اما چون هر دو همدیگه رو دوست داشتند، همون شب بعد از طلاق رجوع کردند، با یک مهر طلاق توی شناسنامه هاشون...

  14. 3 کاربر از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده اند .

    barani (چهارشنبه 11 اردیبهشت 92), roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), سارا@ (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اردیبهشت 94 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,094
    سطح
    27
    Points: 2,094, Level: 27
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    86

    تشکرشده 73 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم.حوب چون اولین آدم زندگیم بود اینجورم.من اصلا نه می خوام و نه میتونم باهاش صحبت کنم.عقلم میگه مردی که اینجور واینستاد هیچ وقت به درد من نمیخوره
    ادامس هم بدم میشم الکی الاف زندگی گذشته و نمیتونم وارد زندگی جدید بشم
    عادت بدم اینه اخلاقم حد وسط نداره یا منفعلم یا پرخاشگر.الانم از حقم گذشتم در مقابل مبلغ خیلی کم که اصلا خجالت میکشم بگم چقدر هست
    فقط حس انتقام از خانوادش اذیتم میکنه
    خیلی با دروغ زندگیمو خراب کردن

    - - - Updated - - -

    زشته اینجا بگم از نظر جنسی بهم حساسه.تا منو میبینه میخاد بغلم کنه و بوسم کنه.حتی گفت بعد از جدایی باهاش واسه این... باشم.
    من نمیخام و نمیتونم.از نظر اون زندگی بچه بازیه و احساساتی هست.این حرفاش هم عصابمو بهم میریزه و هم نمیخوام صحبت کنم باهاش وگرنه میشه روز اول

  16. 2 کاربر از پست مفید mahsa63 تشکرکرده اند .

    roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), سارا@ (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa63 نمایش پست ها
    زشته اینجا بگم از نظر جنسی بهم حساسه.تا منو میبینه میخاد بغلم کنه و بوسم کنه.حتی گفت بعد از جدایی باهاش واسه این... باشم.
    پس اگه مطمئن باشه که بعد از جدایی دیگه هیچوقت نمی بیندت، ممکنه یه فکر اساسی به حال زندگیش بکنه!

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  18. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اردیبهشت 94 [ 01:55]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,094
    سطح
    27
    Points: 2,094, Level: 27
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    86

    تشکرشده 73 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تو تایپیک قبلیم گفتم ک 2سال دور بودیم تو این 2سال هر شب مشروب می خورد با اینکه نبود
    البته حتما نبینیم همو بتره البته ایشون تهران هستن و من شهرستان که این حتما بهترین دلیل میشه که تا نخام هیچ وقت همو نمیبینیم
    که منم حتما نمیخام ولی خوب دارم به همین راحتی اذیت میشم.
    واقعا چه قدر خانواده های الان خودخواه شدن از خانوادش متنفرم
    ولی بازم میگم الان تموم شد خدا دوسم داشت حتما.بعدا با یک بچه اگر حرفم به مزاجش خوش نبود این میشد

  20. کاربر روبرو از پست مفید mahsa63 تشکرکرده است .

    roze sepid (دوشنبه 09 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.