به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 49
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array

    Bug شوهر خوب ولی باسیاست و زرنگ و پررو...

    دلم گرفته.
    مشکلات بزرگی ندارم اندازه ی بعضی از شماها.
    ولی بازم دلم گرفته.
    .
    نمی خوام کمکم کنین. چون دوباره میگین که حساسم و این حرفا. فقط می خوام دردو دل کنم.
    .
    همسرم هیچ حرفی رو بی منظور نمی زنه. مث یه زن 70 ساله سیاست داره. دوپهلو حرف می زنه. تیکه میندازه. همه چیز رو به خاطر میسپاره و حواسش به همه چیز هست.
    .
    دلم صمیمیت و سادگی میخواد. دلم میخواست باهام یکی باشه. همینطوری که الان با خانواده اش هست...
    .
    ظاهرش رو ببینی میگی عجب ادم ساده ای! چه مظلوم! درست مث مادرش! خودش رو میزنه به کوچه علی چپ و طوری حرف میزنه که نمی فهمی از کجا خوردی!
    .
    این صفتش رو به لج بازی، کینه ای بودن و چاخان هاش اضافه کنید.
    .
    می دونه چه چیزی رو بگه چه چیزی رو نگه. کی بگه چطوری بگه. این توی دعواهامون نیست توی همه ی زندگیمونه. توی بهترین لحظه های عاشقانه یه حرفی بهم میزنه که سال بعدش می فهمم چی گفته!
    .
    نمی دونین چقدر دلم شکسته. دلم می خواد براتون مثال بزنم ولی همه زندگی من مثاله. از وقتی از در خونه میاد تو تا زمانی که می خوابیم و بعدش پا میشیم میریم سر کار....

    - - - Updated - - -

    خسته ام.
    .
    ازش متنفرم.
    .
    از خودش .. از خانواده اش.
    .
    از این که باور کنم هیچ وقت براش مهم نبودم، بپذیرم که دوستم نداره، فقط به شرایط،منافع و امتیازات و بهره ای که می بره فکر می کنه.
    حتی اگر بخوام بپذیرم که دوستم داره اوضاع بدتر میشه. چطوری میشه کسی رو دوست داشت و دائما به منافع شخصی و سوء استفاده فکر کرد؟
    .

    - - - Updated - - -

    خسته ام.
    .
    ازش متنفرم.
    .
    از خودش .. از خانواده اش.
    .
    از این که باور کنم هیچ وقت براش مهم نبودم، بپذیرم که دوستم نداره، فقط به شرایط،منافع و امتیازات و بهره ای که می بره فکر می کنه.
    حتی اگر بخوام بپذیرم که دوستم داره اوضاع بدتر میشه. چطوری میشه کسی رو دوست داشت و دائما به منافع شخصی و سوء استفاده فکر کرد؟
    .

    - - - Updated - - -

    مثلا فرض کنین .. چقدر مثال زدن سخته ... همون حرفای روزمره است آخه...
    .
    مثلا یه چیزی خریده بخورم. یه کیلو لیمو شیرین! یه دونه میذاره برای من. بعد صد دفعه میگه بخور بخور همه اش رو بخور، به زور بخور! برات خوبه، همه اش رو بخور! (بعد بقیه دونه های میوه رو در چشم به هم زدن میخوره.)
    یا مثلا اگه خانواده ام خدای نکنه سالی یه دفعه بیان : سر سفره اینقدر میگه بخورید بخورید قابل نداره نوش جان همه اش برای شماست! (همه گرسنه هم که باشند اعصابشون خورد میشه و نمی خورن.)
    انوقت وقتی خانواده خودش میان حرف نمی زنه آخر سفره میگه : ببخشید هیچی نبود بخورین، ببخشین گرسنه موندین. دستپخت she خوبه ها. حالا یه کم میخوردین! (خانواده اش اول همه گوشت ها رو میخورن بعد برنج خالی و آب خورشت. آخرش هم هیچی از سفره نمی مونه. کمتر از دوجور غذا هم درست نمی کنم.)
    .
    مثلا حلقه اش گم شده بود بهش با محبت میگم یکی استیل بیا بخریم : میگه با عصابانیت و تندی، زودتر باید میخریدم! همه مردا دوتا حلقه دارند.
    .

    - - - Updated - - -

    من همیشه بدهکارم.
    سه ساله یک بار نگفته ببخشید.
    یکبار نگفته she جان اگه یه چیزایی رو نمی تونم تهیه کنم برات بعدن ایشالا درست میشه. همیشه میگه باید خدا رو هم شکر کنی که همچین شوهری داری و من بیشتر از هر مرد دیگه ای زحمت می کشم.
    میگه بار زندگی رو دوش من بوده و من همه کاری برات کردم. هیچی کم و کسری نداشتی.
    .
    اینا به جهنم. وقتی باهاش حرف می زنم بهم نگاه نمی کنه. تلویزیون نگاه می کنه ولی اگه موقع حرف زدن اون من از جام یه تکون بخورم داد میزنه که به من بی احترامی نکن!
    .
    روز به روز پررو تر میشه و طلبکارتر. هر چی اوضامون و شرایط کارش بهتر میشه (هنوز البته تازه قراره باهاش قرارداد ببندن! بعد از سه سال)
    هر چی اوضاع مادی رو به بهبودی میره، اون خودش رو بیشتر گم میکنه. وقتی عید واسه چند ساعت ماشین باباش دستش بود فکر می کرد خداست.
    .
    ظرفیت نداره.
    .
    اطرافیان هم متوجه تغییر رفتارش شدن. خصوصن فامیل و خانواده من. میگن این چرا اینطوری شده؟ میگن من پرروش کردم.

    - - - Updated - - -

    دیگه به اندازه قبل به من و خانواده ام احترام نمی ذاره. اولش که اومده بود تهران طوری بود که از پله برقی می ترسید! من براش رزومه کار نوشتم، الانم ...
    .
    حریف زبونش اگه میشدم ...

  2. 9 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 07 اردیبهشت 92), darya4 (جمعه 27 اردیبهشت 92), khoshkhabar (یکشنبه 22 اردیبهشت 92), roze sepid (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), shahtab (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), کامران (شنبه 07 اردیبهشت 92), میشل (شنبه 07 اردیبهشت 92), سارا@ (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), شمیم الزهرا (سه شنبه 10 اردیبهشت 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    she عزیزم
    پستت رو بارها و بارها خوندم. می دونم که این حرفای من دردی رو از تو دوا نخواهد کرد. اما خواستم بگم با تمام وجودم درک کردم که چی گفتی
    مدتهاست که میخوام اینجا مشکلم رو بنویسم. اما هربار که میخوام شروع به تایپ کنم ، با خودم میگم شاید این مشکل اصلا مشکل نباشه
    اما الان با خوندن پست تو فهمیدم که احساساتم طبیعی بوده و مشکل من هم مشکل بوده .
    یک ساله فردی خواستگارمه که دقیقا و دقیقا همین اخلاقیاتی رو داره که تو داری و من از این موضوع رنج می کشم. اوایل فکر می کردم که خودم خیلی ساده ام. اما دیدم در برخورد با آدمهای دیگه همچین مشکلی ندارم.
    دو پهلو حرف زدن ، تیکه انداختن ، جزء جزء دیدن ، اینکه وقتی من با صداقت دارم در مورد چیزی با شوخی و خنده تعریف می کنم اون چه برداشت ها که نکرده و از ریز ریز حرفایی که من می زنم چه اطلاعاتی در نیاورده ، اینکه حرفی می زنه و من دو هفته بعد یه روز ناگهانی می فهمم که چی گفته
    و بد قضیه اینکه خیلی خوبه ، از همه نظر . و من نمی دونم چه ایرادی روش بذارم و به خودم بقبولانم که به دردم نمی خوره و به خانواده با چه زبونی اینو توضیح بدم. مثل حرف تو که اینجا گفتی ما بهت میگیم حساسی و از این حرفا .... چون دقیقا وقتی اینارو به خانواده ام میگم همه میگن حساسی و مته به خشخاش گذاشتی و از این حرفا .... در نهایت تنها دلیلی که می تونم براشون بیارم اینه که بگم "احساس می کنم در زندگی باهاش شاد نخواهم بود " که این هم مورد قبول هیچ کسی نیست .
    تمام تیپ های شخصیتی رو بررسی کردم ، کلی مطالب روانشناسی هر روز خوندم ، اما هنوز موفق نشدم توی هیچ کدوم از این گروهها جاش بدم
    خلاصه اینکه خودمم نمی دونم هدفم از ارسال این پاسخ چیه ، فقط اینکه واقعا برای چند لحظه هنگ کردم وقتی تاپیکت رو خوندم
    بالاخره یکی تو این دنیا پیدا شد که چیزی رو که من درک کردم ، اون هم درک کرده و می دونم که احساسم رو درک می کنی ، چون کاملا رنجی رو که از این قضیه می بری درک می کنم . صداقتی که میذاری و سیاستی که می بینی ....
    فقط اینکه من خیلی تو این یه سال سعی کردم ازش بخوام رفتارش رو عوض کنه و اون هم مثلا چون خیلی خاطرخواهه قول داده عوض کنه ، اما دریغ از یه ذره تغییر .... انگار این رفتار تو خونشه و تو ذاتشه .
    می دونم حرفام بهت کمک نمی کنه و بیشتر از دل خودم گفتم تا مشکل تو ، اما امیدوارم دوستان راههای خوبی بهت نشون بدن یا خدا اون قدر توانایی تو رو بالا ببره که پذیرش این چیزا برات آسون بشه . موفق باشی عزیزم.

  4. 4 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    roze sepid (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), کامران (شنبه 07 اردیبهشت 92), میشل (شنبه 07 اردیبهشت 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 96 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1390-10-21
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    5,696
    سطح
    48
    Points: 5,696, Level: 48
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 352 در 163 پست

    Rep Power
    38
    Array
    [quoشي و اسماني عزيز
    بفكر تغيير ديگران نباشيد اگر مخاطبان ما ظرفيت و لياقت محبت و صداقت ندارند باهاشون همچون مشتري بر خورد كنيد و حسابي روشان باز نكنيد و سعي كنيد ازشون بهره بكشيد در عين حال منت هم بگذاريد بدترين فرساينده آدمي حق پايمال شده مداومي است كه مدرك اثباتش روزمرگي باشد و از نظر عموم بي اهميت ، اختلافات اساسي را آدم اساسي حل ميكند و حستند كساني كه درست قضاوت كنند.اما راه حل برخورد با اين قبيل تجديد در رفتار خود و مباني آن با توجه به ظرفيت و درك و مناسبات طرف مقابل -- اعتماد به نفس و تاثير نپذيري از عكس العملهاي طرف مقابله و فقط توجيه و تختئه كردن طرف تا شايد خود مجبور به بازنگري رفتارش شود --جبهه نگرفتن و فقط رفتار دلخواه خود را كردن و اهميت ندادن به فكر طرف-- مهمتر از همه استقلال فكري وعتماد به نفس و بي اهميت داشتن رفتارهاي طرف و زمين گير كردن آن چرا كه عمده تاثير حرفها و رفتارها در چگونگي عكس العمل ماست نه بار رفتار و حرف طرف . اگر بي تفاوت باشيف به قول مشهور طرف خيط و بي ارزش ميشود .و از اين روشها -
    با گذر از اين رفتارها اگر به استقلال و امكان و حوصله تغيير اساسي در زنگي متعالي و دلخواه خود اعتقاد داريم و حوصله و امكانشو داريم و تبديل به احسن شدن آنرا ميتوانيم انجام دهيم اصراري به تحمل زندگي مايوس و آشوب و فرساينده نكنيم چون يك بار بيشتر زندگي نخواهيم كرد.


    - - - Updated - - -

    شي و اسماني عزيز
    بفكر تغيير ديگران نباشيد اگر مخاطبان ما ظرفيت و لياقت محبت و صداقت ندارند باهاشون همچون مشتري بر خورد كنيد و حسابي روشان باز نكنيد و سعي كنيد ازشون بهره بكشيد در عين حال منت هم بگذاريد بدترين فرساينده آدمي حق پايمال شده مداومي است كه مدرك اثباتش روزمرگي باشد و از نظر عموم بي اهميت ، اختلافات اساسي را آدم اساسي حل ميكند و حستند كساني كه درست قضاوت كنند.اما راه حل برخورد با اين قبيل تجديد در رفتار خود و مباني آن با توجه به ظرفيت و درك و مناسبات طرف مقابل -- اعتماد به نفس و تاثير نپذيري از عكس العملهاي طرف مقابله و فقط توجيه و تختئه كردن طرف تا شايد خود مجبور به بازنگري رفتارش شود --جبهه نگرفتن و فقط رفتار دلخواه خود را كردن و اهميت ندادن به فكر طرف-- مهمتر از همه استقلال فكري وعتماد به نفس و بي اهميت داشتن رفتارهاي طرف و زمين گير كردن آن چرا كه عمده تاثير حرفها و رفتارها در چگونگي عكس العمل ماست نه بار رفتار و حرف طرف . اگر بي تفاوت باشيم به قول مشهور طرف خيط و بي ارزش ميشود .و از اين روشها -
    با گذر از اين رفتارها اگر به استقلال و امكان و حوصله تغيير اساسي در زنگي متعالي و دلخواه خود اعتقاد داريم و حوصله و امكانشو داريم و تبديل به احسن شدن آنرا ميتوانيم انجام دهيم اصراري به تحمل زندگي مايوس و آشوب و فرساينده نكنيم چون يك بار بيشتر زندگي نخواهيم كرد.

  6. 7 کاربر از پست مفید حسين40 تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 07 اردیبهشت 92), leyla.M90 (یکشنبه 05 خرداد 92), mercedes62 (شنبه 28 اردیبهشت 92), roze sepid (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), کامران (شنبه 07 اردیبهشت 92), سارا@ (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چیزی واسه مشاور ندارم که بگم ولی منم حالم از خوندن اینا گرفته شد و واقعا آدمهای اینجوری خیلی تحمل کردنشون سخته! باهاتون همدردی و درکنارتون سوگواری میکنم دوستان عالم مجازیم
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  8. 6 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 07 اردیبهشت 92), roze sepid (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), یکی مثل شما (شنبه 07 اردیبهشت 92), سارا@ (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), شیدا. (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام به شی و آسمانی عزیزم.

    شاید هر دو با یک تیپ شخصیتی مواجه باشید، اما موقعیتتون کاملا متفاوته. آسمانی عزیزم شما در موضع انتخاب هستی و حتما باید این مورد رو در انتخابت لحاظ کنی.

    اما شی عزیز، احتمالا از دو فرهنگ متفاوت هستید، درسته؟ یا حداقل بزرگ شده ی دو شهر متفاوت.

    اختلاف فرهنگی طبیعتا این مسائل رو ایجاد می کنه. یه چیزیکه فرضا یه اصفهانی بهش می گه تدبیر در خرج کردن، به نظر یه شخص دیگه می تونه خساست باشه. حالا کدوم یکی درسته؟ معلوم نیست. هر کسی بر اساس یه برنامه ریزی ای خرج می کنه. حالا ما می تونیم به برنامه ریزی یک شخص دیگه بگیم خساست، یا اون می تونه به برنامه ریزی ما بگه بی فکری.

    در مورد منت گذاشتن یا ابراز لطف هم همینطوره.

    در کل مشکل وقتی بوجود میاد که ما قضاوت می کنیم. و برچسب می زنیم. مشکل اصل اون عمل نیست. مثلا در مورد تعارف های شوهرت سر سفره، یا در مورد لیموشیرین ها، در همه این موارد این برداشت و برچسب تو هست که آزارت می ده.

    البته من کاملا درکت می کنما. اما برخورد با یه دوست یا همسایه، از زمین تا آسمون با برخورد با همسر فرق می کنه. در مورد همسر خیلی وقتا بهتره ما دستگاه مختصات خودمون رو جا به جا کنیم تا اون در مختصات بهتری قرار بگیره. هر چند به نظر برسه دستگاه مختصاتمون در جایگاه عادلانه ای قرار داشته!

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  10. 8 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    asemani (شنبه 07 اردیبهشت 92), del (دوشنبه 09 اردیبهشت 92), leyla.M90 (یکشنبه 05 خرداد 92), roze sepid (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), کامران (شنبه 07 اردیبهشت 92), یکی مثل شما (شنبه 07 اردیبهشت 92), سارا@ (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  11. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    شی جان تحقیرت هم می کنه با حرفاش؟ اگه می کنه من سراغ داشتم همچین ادمی رو البته ورژنه زن! زورگویی هم داره؟ مثلا حتی اینکه مبل کجا باشه یا پرده جه جوری باشه یا حتما فلان غذا رو بخواد وقتی نیست غذا و تو هم خسته ای. یا به غیر از برنامه های خاص مثل بعضی فوتبالا که برای مردا مهمه، اگه تو بخوای برنامه ای ببینی نذاره و برنامه مزخرف دیگه ای که تا حدی می پسنده رو نگاه کنه و از این چیزا؟

    راستش من نفهمیدم اخرش که باید چه رفتاری کنم. می دونم حرص خوردنا تحقیر شدنا و دل ازرده شدنای ریزی ریز و روزمره واقعا زجر اورن. من نظرم این شد که دور شم از این جور ادما. تا حد ممکن دور شم. و به نظرم این مشکل مشکله تربیتشونه. یعنی مثلا نمی تونن اون عمقی که من یا تو یکی رو دوست داریم یکی رو دوست داشته باشن. منظورم اینه که احتمالا شوهرت دوست داره. احتمالا هم بیشتر از همه حتی بیشتر از خونواده اش دوستت داره اما این دوست داشتنش اندازه و کیفیتی رو که دوست داشتن تو داره نداره. خیلیه تو با خیلیه اون فرق داره.

    من فکر می کنم که مشکل تربیته. اینکه یادشون می ره کی دوسته و نزدیک کی غریبه است و به طور خلاصه با ادم مثله غریبه ها رفتار می کنن!
    به نظرم اگه بتونی از ادم با تجربه (امیدوارم دوستان و کارشناسان اینجا کمکت کنن) یا مشاور خبره کمک بگیری بفهمی که چه رفتارایی در مقابل رفتارای ناخوشایندش بکنی که به مرور در اثر رفتارات و عکس العملای رفتارات از جانب همسرت یه بار دیگه تو بیای این تربیت ناقصی رو که شده تصحیح کنی. ممکنه یه روزی اون خوشحال شه و از اینهمه قید و بند که برای خودش درست کرده بیاد بیرون. یا ممکنه یاد بگیره پیش تو خود خود راحتش باشه اما سر کار و بیرون همینی که هست باشه.

    ببین اینطوری به قول تو با سیاست بودن برای اجتماع و پیشرفت شغلی خوبه. اینکه یکی بیاد مجزا کنه رفتاراشو با همسرش یا خونوادش از ادمای دیگه تمرین می خواد و سخته. اما شاید بتونی با کمک مشاور خوب یا یه ادم دنیا دیده دونه دونه رفتاراشو تعدیل و تصحیح کنی.

    (راستی اینجور ادما معمولا با ادمایی مثله خودشون راحتن. این فقط یعنی خودشونو ول می کنن. نه اینکه اونا رو دوست دارن! در مورد اینکه با خونواده ی خودش هم خیلی صمیمی نیست مطمن باش. اگه بود الان با تو صمیمی بود. منظورم از صمیمیت همین از ته دل و ساده رفتار کردنه.)

    موفق باشی.
    ویرایش توسط meinoush : شنبه 07 اردیبهشت 92 در ساعت 21:29

  12. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    roze sepid (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), کامران (شنبه 07 اردیبهشت 92)

  13. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array

    Thumb

    نقل قول نوشته اصلی توسط حسين40 نمایش پست ها

    بدترين فرساينده آدمي حق پايمال شده مداومي است كه مدرك اثباتش روزمرگي باشد و از نظر عموم بي اهميت ، اختلافات اساسي را آدم اساسي حل ميكند و حستند كساني كه درست قضاوت كنند.

  14. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    roze sepid (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), سارا@ (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط حسين40 نمایش پست ها
    [quo

    به فكر تغيير ديگران نباشيد.
    .
    .
    اگر مخاطبان ما ظرفيت و لياقت محبت و صداقت ندارند باهاشون همچون مشتري بر خورد كنيد و حسابي روشان باز نكنيد و سعي كنيد ازشون بهره بكشيد در عين حال منت هم بگذاريد.
    .
    .
    بدترين فرساينده آدمي حق پايمال شده مداومي است كه مدرك اثباتش روزمرگي باشد و از نظر عموم بي اهميت ، اختلافات اساسي را آدم اساسي حل ميكند و هستند كساني كه درست قضاوت كنند.
    .
    .
    اما راه حل برخورد با اين قبيل تجديد در رفتار خود و مباني آن با توجه به ظرفيت و درك و مناسبات طرف مقابل --
    اعتماد به نفس و تاثير نپذيري از عكس العملهاي طرف مقابل و فقط توجيه و تختئه كردن طرف تا شايد خود مجبور به بازنگري رفتارش شود.
    .
    .
    جبهه نگرفتن و فقط رفتار دلخواه خود را كردن و اهميت ندادن به فكر طرف.
    .
    .
    مهمتر از همه استقلال فكري و اعتماد به نفس و بي اهميت داشتن رفتارهاي طرف و زمين گير كردن آن
    چرا كه عمده تاثير حرفها و رفتارها در چگونگي عكس العمل ماست نه بار رفتار و حرف طرف .
    .
    .
    اگر بي تفاوت باشيم به قول مشهور طرف خيط و بي ارزش ميشود .
    .
    .
    با گذر از اين رفتارها اگر به استقلال و امكان و حوصله تغيير اساسي در زنگي متعالي و دلخواه خود اعتقاد داريم و حوصله و امكانشو داريم و تبديل به احسن شدن آنرا ميتوانيم انجام دهيم :

    اصراري به تحمل زندگي مايوس و آشوب و فرساينده نكنيم چون يك بار بيشتر زندگي نخواهيم كرد.
    حسین آقای عزیز حرفهاتون اشکم رو درآورد. حس اینکه یه نفر تا این حد منو درک می کنه و حرفهاتون هم همه رو قبول دارم و اصلن باورم نمی شه یه مرد به این قشنگی بتونه استدلال و راهنمایی کنه. ازتون واقعن ممنونم.

    .
    میشل جان ما از یک شهر هستیم.فرهنگ های هم رو کاملن می شناسیم و شرایطی رو که در اون بزرگ شدیم و معیارهای خوب و بد رو هم همینطور.
    متاسفم که مثال هایی که زدم بیشتر راجع به خوردن بود! آخه بقیه مسائل باید قبل و بعدش رو هم توضیح بدم تا دوپهلو بودن حرفاشو بگم و توضیح هام زیاد میشد و میترسم جزئیات زندگی ام رو دقیق بنویسم شاید یه وقت کسی بخونه .. چه می دونم.
    .
    آقای کامروا ممنونم از همدردی تون.آره به خدا سخته. نتونی با شوهرت یه حرف ساده بزنی از نگرانی برداشت ها و تیکه های بعدی اون. میذاره به وقتش طوری حالم رو میگیره یادم میوفته یه روز خودم براش یه حرفی زدم حالا داره از اون سوء استفاده می کنه. خودش هم هیچ وقت برام تعریفی نمی کنه مگر این که بخواد یه منظوری رو برسونه یا یه چیزی رو برام جا بندازه در قالب یه تعریف. بعد من میام تاییدش می کنم بعدن می فهمم منظورش چی بوده!
    .
    مینوش جان حق با شماست. توی کارش هم باسیاسته و از دیگران هم نهایت سوءاستفاده رو می کنه. دوست و آشنا زیاد دورو بر خودش جمع می کنه چون لازمش میشن. ولی با هیچ کدوم صمیمی نیست. مثلا با یکی که تا حالا دو دفعه هم ندیده اش کار داره. صد بار بهش زنگ میزنه و ازش اطلاعات میگیره. بهش میگه داداش! چنان یارو رو خر میکنه که جواب سوال هاش رو بگیره.
    آره راست میگی این صمیمیت از ته دل رو با خانواده اش هم نداره ولی خب با اونا راحته.
    .
    میشل جان به خدا من برچسب نمی زنم. خودش هم خیلی وقتا به خودش همین رو میگه البته یه کلمه بدی استفاده می کنه میگه من یه ... ای هستم که! معنی اش میشه سیاست مدار و مکار و زرنگ! ضمنن اون اصلن خسیس نیست و برنامه ریزی اقتصادی هم نداره. کلن برنامه ریزی نداره که این هم البته یه مشکل دیگه است.
    بیشتر اهل منت گذاشتنه. میگه من همه کاری برای تو و خانواده ات کردم!! و تو باید خدا رو شکر کنی. اینو هر شب میگه و من هم یه مدتی بود برای آرامش زندگیمون میگفتم آره دستت درد نکنه خدا رو شکر.
    هنوز قرضی رو که از پدر و مادرم گرفته پس نداده و یکبار هم به روی خودش نمیاره که اونا اصن پولی بهش دادن! خیلی خیلی پررو هستش! بیش از حد!
    .
    و در آخر : آسمانی عزیز!

    اشتباه نکن. اگه نتونی تو یه خلوت دو نفره صمیمیت رو حس کنی. هیچ امتیاز دیگه ای هیچ وقت به دردت نمی خوره. باور کن. اگر کسی که ادعا میکنه دوستت داره نخواد با تو یکی بشه همیشه یه رقیب، یه هم خونه ای می مونه.
    توی زندگی توی هر زندگی ای سختی هایی هست که فقط با عشق و دوست داشتن میشه تحملش کرد.
    لحظه هایی هست که احتیاج داری با یه نفر نزدیک مث همسرت دردودل کنی.
    من اگر دردودل کنم برام میشه نقطه ضعف. میشه آتو برای سوءاستفاده.

    - - - Updated - - -

    {یک روز از صبح تا شب با حذف جزئیات !} : چندروز پیش کارگر داشتیم. قرار بود صبح برن که تا ظهر طول کشید. منم علاوه بر جای دم به دقیقه و میوه و شیرینی باید غذا بشون میدادم. غذامون برای دو نفر بود کمی بیشتر مث همیشه. شوهرم هم می دونست. من سرماخورده بودم و سوپ داشتیم. برای دوتاکارگر غذا و سوپ ریختم و بازم مونده بود. صبر کردم اونا که رفتن با شوهرم بخوریم. من رفتم توی اتاق و غذای کارگرهارو دادم به شوهرم. اون هم رفته بود بقیه غذا رو کامل خورده بود و چیزی برای من نذاشته بود. بهم گفت فکر کردم تو خوردی! قبلش باباش زنگ زد بهم می دونست مریضم. گوشی دوتا زنگ خورد تا بردارم مث همیشه شروع کرد به دعوا که چرا دیر برداشتی؟ گفتم داشتم آشپزی می کردم ببخشید و اینا. فلانی بیرونه. گفت آره داری برای خودت سوپ میپزی! به پسرم بگو بهم زنگ بزنه باهاش کار دارم. (هیچی دوباره احضارش کردن شهرستان که بیا کارت داریم و ... براشون هم مهم نیست که کار شوهر من ساعتیه و چقدر فعلن نگرانیم.)
    .
    یه کم اظهار ناراحتی کردم.تموم. راجع به حرف پدرش چیزی نگفتم بهش. مهم نبود. شب زودتر شام درست کردم به جاش.(هیچ وقت تشکری از کارهای من نمی کنه فقط گاهی به خاطر غذا -- دستپختم خوبه واقعن و خیلی وقت میذارم و حتی با این که شاغلم غذا رو تزئین می کنم براش، مواظبم که چیزی که دوست داره باشه.)
    .
    کلن قهر کرد. سرد بود تا شب که تو چرا به خاطر سوپ ناراحتی! (حق نداری ناراحت باشی من فکر کردم تو خوردی! ) شب یهو برگشت که تو سطح فکرت پایینه! تو نمی تونی خوب بفهمی!
    به خدا من هیچی بهش نگفته بودم.
    .
    بهم میگه آرزو میکنم یه خانواده شوهر بد ببینی که بفهمی ما چقدر خوب هستیم! (خواهرم رو نفرین می کنه.) تو قدر ما رو نمی دونه. همش تو فکرت هست که ما برات کم گذاشتیم!!! میگم چرا بد ببینم! خدا رو شکر فامیل پدر و مادرم آدمای خیلی خوبین. شما هم خوبین. من چرا بد ببینم! میگه شما زیادی خوب بودین. تو خانواده شوهر بد دور و برت ندیدی که شکر گزار باشی! ایشالا ببینی! مقایسه کنی بفهمی من چه کارایی برات کردم!
    (توضیح اینکه دوتا خواهرهاش دارت طلاق میگیرن و بابا مامانش ادعا میکنن مشکل اصلی خانواده شوهرشون بوده که بد بودن و ببین که ما چقدر خوب بودیم!)
    میگه شوهر خواهرم بهش گفته تنت رو کبود میکنم خوبه منم اینو بهت بگم ؟ خوبه مامانم بهت بگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قدر بدون!
    .
    چند روز پیش یه شب حرف شد برای اولین بار در زندگیم بهش گفتم برای روز زن برام طلا میخری؟(سه ساله نه مسافرتی نه هدیه ای هیچی) اول مسخره ام کرد. بعد گفت روز زن دیگه چیه! منم دیگه هیچ حرفی نزدم. فقط میخواستم برای اولین بار بدونه که منم خواسته دارم. انگار بهش فحش دادم! از اون به بعد سر هر چیز دعوا میکنه. دیروز میگه من اشتباه کردم تو رو گرفتم تو به چه حقی به من میگی طلا میخوام؟ خجالت نمیکشی؟ نمی دونی من پول ندارم؟ تو طرز فکرت غلطه. منو از خودت سرد میکنی. چه توقع هایی تو داری. باید زن یه ادم پول دار میشدی! برو زندگی مردم رو ببین! برو ببین زنای دیگه چی می کنن! کلی دعوام کرد و آخرش مجبور شدم از دلش دربیارم. گفتم فقط یه حرف زدم و مگه من تا حالا ازت چیزی خواستم؟ هیچی دیگه گوشه رینگ بوکس گرفتم به توپ و تشر و وقتی گریه کردم گفت تو ضعیفی. همیشه آخرش گریه میکنی به جای اینکه جواب بدی! ادامه بده! جواب بده ... تا یک نصفه شب.
    .
    همیشه تازه ساعت 12 یادش میوفته کاراش رو بکنه و بره حموم و هیچ شبی نمی ذاره درست بخوابم. همیشه صبحا خسته ام و کمبود خواب دارم. خودش همیشه دیر میره و چون ساعتیه از حقوقش کم میشه یا عصری به جاش میمونه. شب ها هم خیلی راحت میخوابه. من همش فکر می کنم، غلت می زنم و
    خواب زده میشم. صبحا بهم میگه تو بازم دیر میرسی! عین ادم بخواب و برو سر کارت. نمی تونی به موقع پاشی!
    .
    دوستش رفته بود مسافرت خارج از کشور. به این نگفته بود. من یه کلمه گفتم نگفته! همیجوری برام جالب بود چون روزی یه ساعت تلفنی با هم حرف می زنن. اون مجرده. بعد همون روز برای اینکه به من حالی کنه که خیلی دوستای دیگه ای داره شروع کرد یکی یکی به دوستاش زنگ زدن و ادای این رو درآورد که یعنی من خیلی محرم راز دوستام هستم. من اولش نفهمیدم چه خبره... طول کشید تا فهمیدم این رفتارش به خاطر اون یه کلمه حرف من بوده!!
    .
    بی اعتنایی، منت، تحقیر، سیاست، بهره کشی( همه حقوق من خرج قسط و زندگی میشه و کارهای خونه هم با منه. دائم هم بهم دستور میده. کنترل تلویزیون رو بده به من! بیا اینجا کارت دارم! (میشینه ته حال و از تو آشپزخونه منو صدا میکنه بعد میام میبینم کارم نداشته یا مثلا یه حرف بی ربط میزنه!) سفره رو جمع می کنم، آشغال میوه هاش رو و ....
    .
    من با همه این ها کنار میام. ولی وقتی میگه بگو من بهترین شوهر دنیا هستم و برات همه کاری کردم و هیچ مردی به خوبی من نیست. باید هزار مرتبه خدا رو شکر کنی، تا حالا گفتم آره درست میگی.
    باور کنید دیگه نمی تونم.
    من توی هیچ چیزی ازش کمتر نیستم! اگر چیزی هم داره از من داره. من راه و چاه رو نشونش دادم. من بعد از اومدن به تهران چهار ماه خونه پدربزرگ ومادربزرگم موندم تا بتونه خونه اجاره کنه.آخرش هم خودم خونه پیدا کردم. وام بی سود جور کردم، قسط دادم ...خیلی تنبل بود، همش دلتنگی مامانش رو می کرد، به زور فرستادمش دوره آموزشی فنی، تشویقش کردم تا کار یاد بگیره ... حواسم هست تا آخر برج پول کم نیاریم ...
    میگه همه بار زندگی رو دوش منه. هر روز هر روز من باید به این جمله اش اعتراف کنم ...
    .
    ... این قصه سر دراز دارد ...

    - - - Updated - - -

    http://www.hamdardi.net/thread-22741.html اینو فرشته مهربان نوشته( چه همسری مناسب چه شخصیتی).
    .
    فکر می کنم تیپ شخصیتی "با اعتماد به نفس بالا" برای اون مناسب تر باشه تا بقیه.
    و برای من تیپ شخصیتی مهرطلب نزدیک تر از بقیه است. یه کم هم وظیفه شناس.
    ویرایش توسط she : یکشنبه 08 اردیبهشت 92 در ساعت 10:36

  16. 5 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    aranbarkhuan (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), asemani (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), meinoush (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), کامران (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), سارا@ (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 شهریور 92 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    236
    امتیاز
    1,733
    سطح
    24
    Points: 1,733, Level: 24
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    662

    تشکرشده 659 در 208 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم دیگه باید یه کمی از لاک مظلومیت و خودخوری بیرون بیای و شما هم احساساتت رو به زبون بیاری !
    اولش سخته ولی کم کم شما هم میتونی تمام حرفهای دلت رو بزنی بدون اینکه نگران رفتار و اخلاق بعدیش باشی !
    به نظر من با اینجور آدمها باید درست مثل خودشون رفتار کنی
    وقتی مثل خودش رفتار کنی و از تمام از خودگذشتگی هات در زندگیتون باهاش حرف بزنی اونوقت از توهم در میاد
    تو هم مثل خودش هر روز تکرار کن اینکه مجبوری بری سر کار برای خرج زندگیتون و اینکه تا حالا هیچ منتی نذاشتی ولی حالا ایشان که وظیفه خودش رو انجام میده باید منت هم بذاره!!!
    دیگه وقتش رسیده شوهرت بفهمه با یک آدم مظلوم تو سری خور ( البته با عرض معذرت) طرف نیست دقت کردی اتفاقا" اینجور افراد با آدمهای مشابه خودشون بیشتر احترام میذارن تا برعکس شخصیت خودشون!!!!!

  18. 5 کاربر از پست مفید سارا@ تشکرکرده اند .

    maryam1363 (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), mercedes62 (شنبه 28 اردیبهشت 92), shabe niloofari (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), جوانه؟؟؟ (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)

  19. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    وقتی هر روز ازت تایید خوب بودن و این چیزا رو اونم با فرم زورگویی و تحقیر می گیره یعنی خیلی هم اعتماد به نفسش بالا نیست.
    ببین من دقیقا نمی دونم اما اگه مثله همون ادمی باشه که من دیدم به نظرم بهتره اگه مشکل مالی نداری به روانشناس خبره مراجعه کنی. اول واسه خودت که یاد بگیری این حرفای دل ازارد دهنده رو چطوری نشنیده بگیری که توی روحیه ات اثر بد نذاره (بعد یه مدت ادم به یه حسی می رسه که می خواد خودشو از همه چی و همه کس قایم کنه و بره یه جایی گم و گور شه! بسکه توقعات ریز و درشت ازش می ره و تحقیر می شه و نمی تونه جوابگوی هیچکدوم باشه خسته میشه ادم و به یه حس خفگی میرسه. البته شوهرت خیلی کمرنگه این حالتاش ولی بری مشاور خوب برای خودت خوبه). دوم واسه اینکه بهت روانشناسه توضیح بده که در اثر چه چیزایی شوهرت اینطوره و جزییات تربیت شدنش رو بهت بگه و راهکارای لازم رو بدونی.

    فعلا سعی کن حرفای ناخوشایندشو نشنیده بگیری. در اولین فرصتی که روانشناس یا مشاور خوب پیدا میکنی و پولش هم داشته باشی برو مشورت بگیر.

    اینجور ادما خودشونم زندگی نکردن. یعنی یه جورایی همیشه توی یه حصار خودشونو می کنن از نظر رفتاری. واسه همینم هست که صمیمی نیستن. اینکه ادم با بقیه ادما با سیاست باشه و با همسرش و خونواده اش پر محبت و صمیمی به همون سختیه که ادم بخواد وقتی با همه ساده و صمیمیه بیاد فقط با خونواده و همسرش با سیاست باشه! یعنی یه هوش زیاد می خواد که من یکی ندارم. در درجه بعد یادگیری و تمرین زیاد می خواد.

    اتفاقا این خونواده هه هم که می گم بیشترشون جدا شده بودن از شوهراشون بعدم مدعی بودن که عیب و ایراد از شوهراشونه و چه چیزایی که به اونا تهمت نمی زدن!! می موندی مگه از یه نفر ادم اینهمه کار بد برمیاد؟!

  20. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), mercedes62 (شنبه 28 اردیبهشت 92), she (یکشنبه 08 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احساس میکنم به بن بست رسیدم.
    توسط abani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 دی 93, 11:29
  2. من با همسرم به بن بست رسیدیم.
    توسط zezegoly در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 تیر 92, 12:27
  3. *سیاست های زنانه*
    توسط میشل در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 28 اسفند 91, 13:57
  4. ده دلیل برای نترسیدن از شکست
    توسط بالهای صداقت در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 89, 11:57
  5. سیاست های مردانه در همسرداری
    توسط کاترین در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 آذر 87, 18:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.