در آستانه طلاق و تلاش برای فراموشی همسر سابق

[زمستان سرد]

سلام دوستان
من 31 سالمه و همسرم 33 سالشه
ازدواجمون کاملا سنتی بود و زمانی که من 21 و او 23 سال داشتیم عقد کردیم
از روز اول بارها و بارها رفتیم تا پای طلاق و مجدد به زندگی برگشتیم
همسرم صدق گفتار نداره و زیاد دروغ میگه و تا حالا متوجه چند بار خیانتش شدم
از نظر مسائل مذهبی هم با هم تفاوت زیاد داریم من اهل نماز و روزه ام ولی او نه
اون خیلی نا منظمه ولی من نه
و خیلی مسائل دیگه که این دفعه تصمیم جدی مبنی بر طلاق گرفتیم
البته اینو هم بگم
که متاسفانه خیلی مهربونه و مخصوصا هر وقت به پای طلاق رسیدیم من از نظر عاطفی نتونستم ادامه بدم و باز به زندگی مشترک برگشتیم و البته این برگشتن چندان بادوام نبوده و بعد از چند روز باز هم روز از نو ،روزی از نو

من تا قبل از همسرم با هیچ کس رابطه محبت آمیز نداشتم و شکست عشقی هم نخوردم و فراموش کردن رو هم بلد نیستم
حالا میخواستم ببینم چطور میشه که من بتونم زودتر فراموشش کنم و این بار هم مثل دفعه های قبل نشه
ممنونم

[کامران]

کسانی که پیر این میدونن اگه باز تو ی رابطه ای شکست بخورن حالشون گرفته میشه و مدتی بهم میریزن چه برسه بشما!
سختی های پس از به خوردن رابطه مثل درد بعد عمل اجتناب ناپذیره و باید با گذشت زمان التیام پیدا کنه

ولی هر وقت اذیت شدید بدیها و تلخی ها را تو ذهنتون مرور کنید نه مهربونی ها را!

[زمستان سرد]

من و همسرم تصمیم به طلاق توافقی گرفتیم
بدون هیچ قیل و قالی من مهریه ام رو بخشیدم و همسرم هم خونه رو به من
البته میزان مهریه من با مبلغ خونه اصلا قابل مقایسه نبود ولی وقتی امروز دیدم وسایلشو از خونه جمع کرد و برد دلم خیلی شکست و نتونستم جلوی گریه هام رو بگیرم و کلی گریه کردم

همسرم بر عکس کارهاش چهره اش مظلومه و هر وقت میخوام تصمیم جدی بگیرم چهره مظلومش مانعم میشه
البته این دفعه میخوام نذارم اینطور بشه

[Aram_577]

به نام خدا
با سلام و دعا برای رفع مشکلات زندگیتون
چند تا سوال؟
1- میزان تحصیلات شما و همسرتون؟
2- علت رفتن تا پای طلاق از ابتدا به کرات چی بوده؟
3- خیانت همسرتون چگونه بوده و آیا شما به اطمینان رسیدید و یا...؟
4- منظورتون از منظم بودن تان و نامنظم بودن همسرتون چیه؟
5- علت طرح طلاق در این مورد آخر؟ و مطرح کننده چه کسی بوده؟
6- هنوز که جدا نشدید چرا شدند "همسر سابق"؟:confused:

[زمستان سرد]

به نام خدا
با سلام و دعا برای رفع مشکلات زندگیتون
چند تا سوال؟
1- میزان تحصیلات شما و همسرتون؟
من فوق لیسانس و همسرم لیسانس
2- علت رفتن تا پای طلاق از ابتدا به کرات چی بوده؟
ارزشها و خانواده هامون متفاوته،ازدواجمون هم که سنتی بود و بعد از عقد متوجه این تفاوتها شدیم
مشکلاتمون درابتدا مسائلی مثل مخالف با کار کردن من در بیرون از منزل بود،نماز نخوندن یا روزه نگرفتن و یا مثلا یه موضوع پیش افتاده مثل اینکه راضی نبود من برم کلاس رانندگی و یا نحوه خرج کردن پول
چون او فوق العاده دست و دل بازه و خوب خرج همه میکرد و به پس انداز اعتقادی نداشت،برعکسش من به صرفه جویی معتقد بودم
دروغ گفتن های او که بعد مشخص میشد دروغ گفته من ناراحت میشدم و او عذر خواهی میکرد ولی باز چند روز بعد به مناسبتی دیگه دروغ میگفت
بعد از اینکه سنمون بالا رفت و فهمیدیم باید بی خیال این مسائل بشیم
دو سه بار در زمینه خیانت و یکبار هم کمک کردن یه پول زیاد به خانواده اش بدون گفتن به من
3- خیانت همسرتون چگونه بوده و آیا شما به اطمینان رسیدید و یا...؟
بله متاسفانه کاملا مطمئنم،ارتباط ج ن س ی داشت
4- منظورتون از منظم بودن تان و نامنظم بودن همسرتون چیه؟
همسرم واسه زندگیش چارچوب و نظم نداره،نه واسه خوابش نه کارش و نه پولش و نه
...
مثلا میگه شب بیدار بشینیم تا دیر وقت،صبح هم مرخصی بگیر مگه چی میشه
یا مثلا پس انداز چیه ،امروز خوش باشیم فردا خدا کریمه
ماشینش همیهش پر از آشغاله به طوریکه هیچ وقت من نمیتونم به کسی تعارف کنم با ماشین برسونمتون چون حیثیتم بر باد میره
هر وقت میخواد بره مهمونی واسه اش مهم نیست کی میرسه
هر وقت بخواد بیاد دنبالم باید همیشه 20 دقیقه منتظرش باشم
به هیچ عنوان اهل برنامه ریزی نیست
5- علت طرح طلاق در این مورد آخر؟ و مطرح کننده چه کسی بوده؟
دفعه قبل از این بار که خواستیم طلاق بگیریم به علت خیانتش بود که بعد از بیست روز عذر خواهی و اشتباه بود و تو ببخش و من یه تار موی تو رو باصد تا دنیا عوض نمیکنم و اینا.... من حاضر شدم برگردم و پرونده طلاقمون رو راکد گذاشتم
البته اولش خودش هم باهام اومد و ما تقاضای طلاق توافقی دادیم ولی بعد نیمه کار منصرف شد و منو هم منصرف کرد
این جریان مربوط به دی ماه هست
تا اینکه میدیدم هنوز رفتارای مشکوکشو داره مثلا میگه میرم سر کار(کارش چند ساعت با محل زندگیمون فاصله داره) ولی اتفاقی من با محل کارش صحبت میکنم میگن نیومده،یا همه اش به دلایل الکی میره بیرون و مثلا واسه کار 1 ساعته میره بیرون ولی 5 ساعت طول میکشه
منم همه اش به خودم امیدواری میدادم که نباید بدبین بشم
و مثلا مهمون تو خونمون نشسته میرفت تو اتاق با گوشیش صحبت میکرد و میگفت باید در رابطه با کارم صحبت کنم و از اونجایی که به خاطر کارش زیاد بهش تلفن میشد منم علیرغم اینکه شکم میبرد به خودم میگفتم نه بابا و... تا اینکه یه صبحی همینطور رفتم رو گوشیش دیدم اس ام اس عاشقانه اومده واسش و اینا
یکی دوبار که بهش گیر دادم که مثلا کجایی و اینا بهم گفت بیا جدا شیم چون تو نسبت به من بدبینی و گذشته منو فراموش نمیکنی
منم گفتم بهم حق بده خوب به هر حال دروغ زیاد شنیدم و لی خوب قابل جبرانه
تا اینکه یه روز دیدم رفت پرونده طلاقمونو به جریان انداخت
منم باز ته دلم قصد طلاق نداشتم تا اینکه خیلی به من اصرار کرد یه سفر کاری برم(کار ما به هم مربوطه) ومن احساس کردم میخواد منو از خونه دور کنه تا خودش راحت باشه
چند رو زکه سفر بودم یه سری چیزا احساس کردم که به نتیجه رسیدم همسرم سرش به جایی گرمه و واسه همینه که واسه من هیچ وقتی نداره و از وقتی اومدم باهاش سر سنگین بودم و دیگه منم پیگیر پرونده طلاق شدم

6- هنوز که جدا نشدید چرا شدند "همسر سابق"؟:confused:

هنوز جدا نشدیم ولی پرونده مون مراحل اخرشو داره طی میکنه
قاضی حکم عدم سازش رو داده و به زودی صیغه طلاق جاری میشه

[Aram_577]

به نام ستارالعیوب
با سلام مجدد
در ابتدا بگویم که احساسات شما رو در این وضعیت کاملا درک میکنم چرا که خود من نیز چنین مراحلی را داشته ام.
من کارشناس نیستم و فقط نظر شخصیم رو میدم شما خودت خوباش رو بگیر و بداش رو بگذار..
چند تا نکته به نظرم میاد:
1- احتمال عدم داشتن جایگاه لازم شوهرتان در زندگی به خاطر وجود اختلاف در سطح تحصیلات و احساس تفوق شما که این موضوع باعث رفتارهای غیرمنطقی ایشان میگردد. ممکن است ریشه روابط خارج چهارچوب خانواده ایشان از این موضوع نشات گرفته باشد.(نیاز به موشکافی بیشتر دارد.)
2- علتهای ذکر شده برای دلایل موضوع طلاق به کرات در گذشته به نظر خیلی محکم و عاقلانه نمی آید. (احتمالا کمی لجاجت در طرفین وجود دارد! که باید روی این موضوع کار شود)
3- گاهی اوقات مچگیری زیاد و پیگیری دروغ طرف مقابل باعث جری شدن طرف در اون موضوع میشه لذا تاکید عقل و شرع هم در این مورد اصل تغافل و عدم توجه هست.
4- این یک واقعیت هست که زنان در مسایل ریز زندگی برنامه ریز تر از مردان هستند شما با توجه به روحیات همسرتون که به نظر رفتار آزادانه رو می پسندند می بایست سیاستی به خرج دهید که میانه روی بین شما و همسرتون باشه و در بعضی موارد کلان نگری ویا به ذم بعضی ها بیخیالی شوهرتان اجرا گردد و در عمل پس از پیاده سازی نظر ایشون به تبعات اجرایی نظر شوهرتون بپردازید (به جای پیشگویی و ذهن خوانی از قبل اجرا) در این حالت شاید نکات مثبت و منفی رفتارهای متفاوت هر دوی تان مشخص گردد و راه بهتر در ادامه زندگی بدست آید.
5- به نظرم تصمیم گیری از روی احساسی که در سفر به شما دست داد با رفتار توصیه شده دینمان تطابق ندارد. قطعا بی توجهی قلبی به خطای قبلی شوهرتان کمک زیادی در آرامشتان و بازگشت همسرتان به زندگی خانواده محور خواهد داشت.
در پایان توصیه من اینست که جاری شدن صیغه طلاق در کمتر از یک دقیقه قابل انجام هست. مرور یکبار دیگر رفتارهایمان قبل از انجام مرحله کامل جدایی به ما این کمک را میکند که در آینده دچار عذاب وجدان نشویم و تاسف برای هزار راه نرفته را نخوریم! که در اینصورت دقایق برایمان سالها خواهد شد!
در پناه حق

[حسين40]

زمستان عزيز:
نميخوام تصميمت را تائيد يا رد كنم . مهم اينه كه آدمي خودش را بدون وابسته به ديگري بسازد و تعريف بكند و به خود مستقلش فكر بكند و اعتبار و ارزش كامل قائل شود . در روند زندگيش اراده كند كه شوهري در كنارش باشد يا نباشد ؟ ماشين داشته باشد يا بدون ماشين اموراتش را بگذراند؟ خانه شخصي داشته باشد يا هر جا خواست اجاره نشيني كند ؟ در يك شهر ساكن باشد يا به هر شهر و كشوري توانست و خواست براي مسافرت و كار و .... سفر كند واهل سفر باش؟ خلاصه اينكه از وابستگي برهاند و آنچه دوست دارد انتخاب كند و زندگي و شخصيت و آرامشش را قائم به فرد ديگر يا امكانات خاص نكن.تو عزيزم سعي كن خود را اينطوري بساز آنوقت هم انتخابش برايت راحت است و هم دليلي براي فراموش نكردن نداري اصلاً‌ حسابي باز نكردي تا نتواني فراموش كني . از طرفي هم لازم نيست چيزي را فراموش كني چون حد و وزن سنگيني برايش قائل نيستي كه برايت مهم باشد . تو خودت را عوض كن آنوقت ميبيني از همه داشته ها و اتفاقات فقط استفاده ميبري و بهره ميگيري و اثر مثبت دارند و هيچ چيزي باعث تشويش و آزردگيت نميشود. البته تاثيرات محدود هر اتفاقي طبيعي است. اما براي فرد يا زندگي جايگزين هم بررسي بكن ببين اگر چيزي را هزينه كردي يا رها كردي ميتواني بهتر از قبل از زندگيت بهره و لذت ببري ؟ منظورم احساسي تصميم نگرفتن و تلاش براي عادي نمودن وضع موجود است؟ لكن اگر تصميمي گرفتي يا چيزي را از دست دادي چه كم چه زياد ديگر اصلاً لحظه اي هم برايش فكر نكن و تنها به بهره بردن از داشته ها و موقعيتهاي پيش رو بنگر باهاشون همراهي كن . هميشه شاد باش تا موفق باشي عزيزم و به هركسي اندازه ظرفيتش بها بده بيشتر از آن ارزش ندارد كه خود را هزينه كني..

[زمستان سرد]

حسین و آرام عزیز از پاسخهاتون متشکرم
میدونم تصمیم درست در جدایی ماست،علت اصلی من برای طلاق در چندبار آخر خیانت همسرم هست که دیگه نمیتونم تحمل کنم و سایر مسائل به نظرم قابل اغماض هستند
فقط مسئله ای که الان آزارم میده اینه که من همسرم رو دوست دارم و تا بخوام فراموشش کنم زمان میبره و البته میترسم تا بخوام با شرایط جدید کنار بیام از نظر کاری دچار مشکل بشم

- - - Updated - - -

آرام عزیز در مورد سفرم هم باید بگم من از روی احساساتم به این تیجه نرسیدم که همسرم بهم خیانت میکنه بلکه بر اساس شواهد و قرائن نتیجه گیری کردم که همسمر همچنان به روابطش ادامه میده

در ضمن در مورد تحصیلاتمون هم باید بگم در ابتدای ازدواجم هر دو لیسانسه بودیم ولی باز همین مسائل و مشکلات بود

[حسين40]

زمستان عزيز
تو دروغ ميگويي اگر شوهرتو دوست داري آزادش بزار هر غلطي دلش ميخواهد بكند . اگر او را براي خودت ميخواي كه در اصل خودتو دوست داري نه شوهرتو و بايد بگم كه تو اصلاً به خودت ارزش قائل نيستي و ارزشت را مديون شوهرت ميدوني پس الكي وقتتو تلف نكن برو با كسي كه دوستش داري زندگي كن و بهش لذت بده و .... از زندگيت لذت ببر

[شیدا.]

چرا جدایی و شکست عشقی سخت است؟!


با شکست عشقی و تلخی برهم خوردن آن چگونه کنار بیاییم؟