به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 شهریور 94 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1389-12-01
    نوشته ها
    190
    امتیاز
    5,807
    سطح
    49
    Points: 5,807, Level: 49
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,748

    تشکرشده 1,723 در 298 پست

    Rep Power
    33
    Array

    رفتار مناسب در مقابل قهر همسر . . .

    سلام به همه دوستان گل همدردی

    خیلی خوشحالم که دوباره بعد مدتها اینجا هستم ،امیدوارم حال همتون خوب باشه،منم خوبم ، تالار که خیلی عوض شده ، یه مدل دیگه ای شده ،دلم برا تالار ساده ی قبلی و بچه های اون دوره خیلی تنگ شده ، کاربرای فعال هم اکثرا جدیدن و خیلی نمیشناسمشون و دقیقا حس یه تازه وارد رو دارم ، امیدوارم از مشاوره هاتون بهره ببرم.

    --------------------------------

    یه 8-9 ماهی هست که عقد کردم،و در دوران عقد بسر میبریم، خدا رو شکر همسر خیلی خوبی دارم و در کل ازش راضی هستم .

    مسئله ای که میخام مطرح کنم این هستش که :

    من و همسرم تا حالا هر وقت بحث و دعوایی میشد که نمیتونستیم همو قانع کنیم ، ازهم دیگه دلخور میشدیم ولی قهر نمیکردیم ، اما این دفعه که بحثمون شد( ظرف 2-3 دقیقه ) سر یه چیز الکی که البته شروع کنندش من بودم،شوهرم 3 روزه که گوشیشو خاموش کرده،و ندیدیم همو و هیچ اطلاعی ازش ندارم.البته امشب که بهش زنگ زدم دیدم روشنه و بهش اس زدم،چون جواب نداد دوباره زنگیدم دیدم که دوباره خاموش کرده بیمعرفت!
    من کلا هاج و واجم که چرا اینکارو کرده ما که بحث های شدیدتر از اینو کرده بودیم و هیچ وقت اینجوری با هم قهر نکرده بودیم و الان سر یه بحث کوچولو قهر میکنه وگوشیشو واسه من خاموش میکنه،میدونم که دلش میخاد برم خونشون و ازش دلجویی کنم ولی من اخه کاری نکردم که،غرورم چی میشه پس،وقتی من مقصر نیستم برا چی باید برم بقول معروف منت کشی؟!(فقط یکم تقصیر من بود،حرفم حق بود ولی لحنم بد بود) جرم من و مجازات اون تناسبی با هم ندارند!
    من چند دقیقه بعد بحث که از هم جدا شدیم،بهش اس دادم ولی جواب نداد و خاموش کرد.

    حتی دیشب که با مادرش صحبت میکردم گفتم گوشیو بده به همسرم و اون گفت خونه نیستش(به احتمال خیلی خیلی زیاد بهم دروغ گفت که خونه نیست)نمیدونم چیکار کنم

    احساس میکنم اگه قضیه رو مسکوتش بذارم و کاری بکارش نداشته باشم یه ناراحتی بزرگ ایجاد بشه و خیال کنه من نسبت بهش بی تفاوتم که اصلا این طور نیست،دلم برای دیدنش بال بال میزنه .
    اگر هم برم خونشون و ببینمش،غرورم شکسته میشه و خب بدعادت میشه،نمیشه؟شما میگین چیکار کنم تو این موقعیت؟؟!
    لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
    هر کس هر آنچه داد به آیینه، پس گرفت!


    ویرایش توسط shayana : سه شنبه 03 اردیبهشت 92 در ساعت 01:31

  2. 2 کاربر از پست مفید shayana تشکرکرده اند .

    ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92), دختر مهربون (سه شنبه 10 اردیبهشت 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 92 [ 19:12]
    تاریخ عضویت
    1391-10-26
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    14

    تشکرشده 64 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شایانا جان یه خورده کامل تر توضیح بده .شما چی گفتید که همسرتون ناراحت شدند ؟ قبلا هم که از هم ناراحت میشدید خانواده هاتون هم میفهمیدند؟ چند سالته؟ همسرت چند سالشونه؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید roze sefid تشکرکرده است .

    shayana (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    همسر منم وقتی قهر میکنه حتی اگه خودش هم مقصر باشه باید من برم نازشو بکشم

    با اینکه خیلی امروز ازش ناراحت بودم بخاطر رفتار و حرفاش بهم گفت تقصیر خودت بود اخرشم معذرت خواهی نکرد که !:mad:

    امان از غرور:D

  6. 2 کاربر از پست مفید ساحل75 تشکرکرده اند .

    ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92), shayana (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 شهریور 94 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1389-12-01
    نوشته ها
    190
    امتیاز
    5,807
    سطح
    49
    Points: 5,807, Level: 49
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,748

    تشکرشده 1,723 در 298 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ممنونم رزسفید از توجهت:
    راستش رز عزیز در مورد اینکه راجع چی با هم بحث کردیم و من چی گفتم و چی شنیدم،فکر نمیکنم خیلی کمکی به جواب سوالی
    که کردم بکنه،چون موضوع خاصی نبود ولی میگم:

    "من:چرا صبح زنگ زدی و اون کارو ازم خاستی؟باید بهم توضیح بدی(خب لحنم یکم بد بود و دعوایی)
    همسر:چیو عزیزم توضیح بدم،چیز مهمی نبود.
    من:یعنی چی اخه؟من میخام بدونم،(اخر شب بود و منو میرسوند خونمون جلو درمون این حرفها شد و نمیتونستیم
    خیلی با هم حرف بزنیم)رفتی خونه، تو اس بهم توضیح بده.(گیر داده بودم که از موضوعی که در مورد من بود سر در بیارم)

    همسر که اونم دیگه لحنش بد شده بود:من بیکار نیستم اس بازی کنم،میخام برم بخابم."

    منم ناراحت شدم درمونو باز کردم و خداحافظی کردم سریع رفتم تو خونمون.

    ولی چند دقه بعدش برا اینکه فکر نکنه من قهر کردم یه اس زدم و....

    ببین اینکه سر چی بحثمون شد مهم نیست،مهم اینه که بخاد اینجوری واکنش بده،و مهم تر واکنش من نسبت به اونه،چیکار باید بکنم
    وقتی اصلا عکس العملشو متناسب با عملم نمیبینم،خیلی شدیدتره.


    من میخام فقط اینو بدونم که برم خونشون و ببینمش؟یا روال طبیعیمو داشته باشم و اجازه بدم خودش هر وقت خسته شد بیاد دنبالم؟
    فقط میترسم قهر کردن و مخفی کردن خود، براش عادی بشه، اصلا دوست ندارم قهرمون انقدر طولانی بشه. و بینمون فاصله بیفته و
    دوست ندارم متوقع بشه(در ضمن شوهرم فوق العاده ادم احساسی و عاطفی هستش تو چند مورد قبلی بهم میگفت که تو اگر منو
    دوست داشته باشی میای منو پیدا میکنی و خودتو به اب و اتیش میزنی برای من،ولی اصلا اینکارارو نمیکنی،تنبلی و غرورت نمیذاره،احساس
    میکنم میخاد امتحانم کنه ببینه اصلا میرم ببینم چش شده یا نه؟)

    تا یه زمانی خونواده من نه ، چون چیزی بروز نمیدادم ، ولی الان مثلا این موردو گفتم، ولی خونواده شوهرم خبردار میشن
    چون شوهرم اصلا نمیتونه نگه ،الان هم مطمئنم که به خونوادش گفته که باهام قهره،و حتما همه تقصیرها رو هم گردن من انداخته،ولی
    اینبارمن بروی خودم نیاوردم که همسرم باهام قهره و زنگ میزدم خونشون و با مادر شوهرم احوالپرسی میکردم،اونم چیز خاصی نگفت ،فقط
    پرییشب که زنگ زده بودم ،حال شوهرمو از مادرش پرسیدم و گفتم چرا گوشیشو خاموش کرده،گفت خبر ندارم ومن هم درست و حسابی این
    دو روز ندیدمش و الان هم هنوز خونه نیومده که بیشتر که پرس و جو کردم جواب درست حسابی نداد کلا خاست از سرش وا کنه،راستش کلا
    برام عذاب اوره که بشینی و منتظر این باشی که بالاخره چی میشه و چیکار میخاد بکنه؟ادم هم انقدر کینه ای؟البته تا باهاش ننشستم و حرف نزدم
    خیلی نمیتونم قضاوت کنم که چرا این رفتارو کرده.

    سنمون من 25 اون یک سال و نیم ازم کوچکتره.(امیدوارم رفتارشو به سن کمش نسبت ندین چون خیلی نسبت به سنش جلوتره)

    ساحل من بدم میاد زن ناز مردو بکشه،چه معنی داره اخه؟(البته اگراشتباه بزرگی کرده باشم و محق بدونمش اینکارو میکنم)

    الان مادرم هی بهم میگه پاشو برو به مادرشوهرتینا یه سر بزن و بیا،بنظرتون برم،همسرم خونه نیست الان.
    لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
    هر کس هر آنچه داد به آیینه، پس گرفت!


    ویرایش توسط shayana : سه شنبه 03 اردیبهشت 92 در ساعت 10:35

  8. کاربر روبرو از پست مفید shayana تشکرکرده است .

    ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92)

  9. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    من نظر شخصی خودم رو میگم
    به نظرم تو به اندازه کافی دنبال آشتی بودی و هم حالش رو از مادر شوهرت پرسیدی
    اگر این کار بهش مزه بده براش مثل عادت میشه ، تو که نمیخوای اینجوری بشه مگه نه؟
    درسته که شاید مقصر خودت بودی ، ولی قهر کردن و خاموش کردن گوشی هم یک جور اون رو مقصر میکنه .
    به نظرم شما فقط صبر کن ، تا از طرف اون هم یک خبری بشه
    ولی دوست خوب یک نصیحت بهت میکنم ، این جریان برات بشه درس عبرت و از این به بعد سعی کن که در ناراحتیت خودت رو کنترل کنی و هیچ وقت با حالت قهر از همسرت جدا نشی که بخوای بعد خودت بشی مقصر و بری منت کشی ، این جور مواقع که میبینی از همسرت ناراحتی و اونم اون جوابی که میخوای رو بهت نمیده ، سعی کن دیگه ادامش ندی و بحث رو فعلا متوقف کنی ، و بعد در یک موقعیت مناسب دوباره ازش بپرسی
    .آخه موقعیت های مشابه این خیلی خیلی زیاد ممکنه که پیش بیاد ، فقط سعی کن کاری نکنی که خودت بشی مقصر
    الان هم یکم صبر داشته باش ببین اون چی کار میکنه ، کاری نکن که فکر کنه اگر باهات قهر کنه تو میفتی دنبالش و منت کشی ، چون براش میشه عادت و بعدا دیگه نمیتونی درستش کنی

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط tamanaye man : سه شنبه 03 اردیبهشت 92 در ساعت 14:09

  10. 6 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    asemani (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92), barani (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), shayana (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), toojih (جمعه 06 اردیبهشت 92), کامران (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام شایانا
    خوبی؟مبارکه عروس خانم
    من فکر میکنم بهتره نزاری این موضوع بیشتر از این کش پیدا کنه
    گفتی دوبار بهش اس ام اس دادی.ولی نگفتی چه نوع اس ام اسی؟
    مثلا محبت آمیز یا معمولی بوده؟ در مورد بحثتون بوده یا نه؟یعنی میخوام بدونم چی زدی که بازم جواب نداد.
    مرا دوست بدار
    اندکی،ولی طولانی

  12. 3 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    asemani (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), shayana (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), کامران (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array
    به نظرم بهترین کار اینه که شما پیش قدم بشی.اما به صورتیکه حالت منت کشی نداشته باشه.یعنی با روی گشاده و با محبت به دیدن همسرت برو. اما حرفی از موضوع قبل و قهر ایشون نزن و سعی کن جو بینتان صمیمی بشه
    بعدها در یک فرصت مناسب و وقتی که رابطه تون با هم خوبه راجع به این کارش و شدید بودن عکس العملش باهاش صحبت کن، مثلا می توانید بین خودتون قرار بگذارید که در صورت بروز هر مشکلی هیچ یک از طرفین حق قهر کردن نداره و مشکل باید با صحبت حل بشه

  14. 5 کاربر از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده اند .

    asemani (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92), del (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), shayana (چهارشنبه 04 اردیبهشت 92), کامران (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 شهریور 94 [ 23:38]
    تاریخ عضویت
    1389-12-01
    نوشته ها
    190
    امتیاز
    5,807
    سطح
    49
    Points: 5,807, Level: 49
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,748

    تشکرشده 1,723 در 298 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام
    ای بابا تالار چرا اینجوری شده ،سه بار نوشتم و پرید.

    ببخشید که دیر دارم جواب میدم،جوابهاتونو هم دیر دیدم .

    تمنای من اشکال من هم اینجاست که نمیتونم بحثو متوقف کنم یعنی حتما باید اگه چیزی میگه جوابشو بشنوه.

    مرسی نازنین،خوبم،عروسی شما هم مبارک
    نازنین زندگی بر وفق مراده؟ تو هم یه همچین مشکلاتی داری؟
    نه اسهام در مورد دعوامون نبود ، عاشقونه و از سر دلتنگی بود.

    شب نیلوفری منم قبل از اینکه برم خونشون نیتم همین بود که اگر ناهار موندم تا شوهرمو ببینم اصلا به روش نیارم و محبت امیز باشم باهاش ولی تو اون لحظه ی
    دیدار نتونستم یعنی نشد که بشه اخه از دستش ناراحت بودم.


    ------------------
    راستش دیروز روز پر اتفاقی بود،همونطر که گفتم تو پست دیروزم،قبل ظهر پاشدم رفتم خونه مادرشوهرتا سر زده باشم بهش و ببینم اوضاع
    از چه قراره ، میخاستم قبل از اینکه همسرم بیاد برم خونه خودمون ، یه نامه عاشقانه هم براش نوشته بودم میخاستم بذارمش اتاقش،ولی اصلا هیچی طبق
    برنامه من پیش نرفت، اولا که مادر شوهرم اظهار بی اطلاعی کرد از کار پسرش ، ثانیا دلش که از من پر بود شروع به گلایه کرد،

    اون شب کذایی شوهرم چون ماشین بیرون نبود حوصله هم نداشت منو پیاده برسونه ، میگفت خستم،با خواهرمینا برو ، خواهرشوهرم هم داشتن
    میرفتن خونشون ، منم راضی نشدم گفتم نه خودت ببرهمونجور که اوردی همونجور هم ببر،یکم اونجا ناراحت شدیم از هم، من میخاستم پیاده بریم و در مورد یه موضوعی با هم بحرفیم ، حالا ما حاضر شدیم دیدم مادرشوهرم هم اماده شده میخاد با ما بیاد برا اولین بار بود که مادرشوهرم هم با ما میومد میگفت میخاد یکم پیاده روی کنه ، راستش من که دلخور بودم کلا از شوهرم ، اینجوری هم که دیگه نمیتونستم باهاش راحت حرف بزنم در حضور مادرش،ناراحتتر شدم و کلا با فاصله از اونا راه میرفتم البته دست خودم نبود،تا اینکه سر کوچه ما مادرشوهرم وایستاد تا شوهرم منو برسونه و یکی دو دقیقه تنها بشیم که اون بحثی که تو پست قبل گفته بودم رو کردیم،

    حالا من فکر میکردم بخاطر این بحث شوهرم ناراحت شده ،نگو بخاطر این قضیه هست،مادرش میگفت که کاش من نمیومدم باهاتون که اونجوری تو داشتی با فاصله راه میرفتی و ناراحت بود از من و من بهش گفتم نه بابا من بخاطر شما اونجوری برخورد نکردم من قبلش با همسر حرفمون شده بود و...معذرت خاستم

    بصورت اتفاقی همسرم هم اومد خونه و من اونموقع اتاقش بودم ،امد اتاق خوشحال شد و سلام گرمی داد اومد کنارم ولی من اصلا نتونستم جوابشو بدم و تحویلش نگرفتم ،اخه داشتم از حرص میمردم که این همه روز منو بیخبر گذاشته از خودش حالا اومده بغلم میکنه و حالمو میپرسه،همینکه پرسید چطوری من بغضم ترکید و همینجوری مثل ابر بهاری گریم گرفت ، گفتم گوشیتو چرا خاموش کرده بودی؟ گفت که بخاطر بی احترامی اون شبت بمادرم اینکارو کردم ،البته ماجرا داشتیم تا شب.....
    دیروز انقدر گریه کردم که سرم داشت میترکید.

    به شوهرم گفتم اگه من نمیومدم تو هم نمیومدی منو ببینی میگه چرا تا جمعه صبر میکردم اگه نمیومدی میومدم با خونوادت صحبت میکردم،میگه
    منم خیلی ناراحت بودم از ندیدنت ولی تنبیه بود و لازم بود ، انگاری خیلی هم پشیمون نبود از کارش، این فکر که دوباره تو موقعیتهای دیگری از زندگی بخاد اینکارو بکنه و من باید برم سمتش عذابم میده

    حالا با هم خوش و خرمیم و تو صلح و دوستی هستیم و احساس فوق خوشبختی داریم ، نمیدونم چرا ادم بعد قهر ،محبتش و عشقش بهم بیشتر میشه!


    لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
    هر کس هر آنچه داد به آیینه، پس گرفت!



  16. 7 کاربر از پست مفید shayana تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92), del (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), shabe niloofari (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), کامران (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), نازنین آریایی (سه شنبه 10 اردیبهشت 92), آویژه (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92)

  17. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ازدواجتون را تبریک می گم و براتون آرزوی خوشبختی می کنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shayana نمایش پست ها

    به شوهرم گفتم اگه من نمیومدم تو هم نمیومدی منو ببینی میگه چرا تا جمعه صبر میکردم اگه نمیومدی میومدم با خونوادت صحبت میکردم،میگه
    منم خیلی ناراحت بودم از ندیدنت ولی تنبیه بود و لازم بود ، انگاری خیلی هم پشیمون نبود از کارش، این فکر که دوباره تو موقعیتهای دیگری از زندگی بخاد اینکارو بکنه و من باید برم سمتش عذابم میده

    به نظرم شما مقصر بودی که همراه شوهرت و مادرش راه نرفتی. کارتون قشنگ نبوده.
    فرض که شما با همسرت مشکلی داری، دلیل نداره به مادرشوهرتون که آمده همراه شما قدم بزنه بی احترامی کنی.
    فکر کن شما از همه جا بی خبر با دو نفر بری بیرون و اونها بخاطر بحث بین خودشون به شما محل نذارن، چقد ناراحت می شی و سختته. فکر می کنی مزاحمی.

    در ضمن برخورد همسرتون هم خیلی خوب بوده. یعنی همین تنبیه و توضیحشون و این که می گید اصلا حس مقصر بودن و پشیمونی نداشت.
    اگر با همه اینطور برخورد کنه می تونی مطمئن باشی که به جاش از شما هم به همین شکل حمایت می کنه که از مادرش کرد و این عالیه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط shayana نمایش پست ها

    نمیدونم چرا ادم بعد قهر ،محبتش و عشقش بهم بیشتر میشه!


    من رشته محبت تو پاره می کنم
    باشد گره خورد به تو نزدیکتر شوم

    البته خیلی دیگه گره گره اش نکنید!
    ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 05 اردیبهشت 92 در ساعت 02:30 دلیل: حذف قسمت تکراری

  18. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92), shabe niloofari (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), shayana (شنبه 14 اردیبهشت 92), tamanaye man (جمعه 06 اردیبهشت 92), نازنین آریایی (سه شنبه 10 اردیبهشت 92)

  19. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم ، این جریانی هم که تعریف کردی دوباره همون موضوعی هست که بهت گفتم .با فاصله راه رفتنت و بی احترامی به همسر و مادرشوهرت تو رو مقصر کرد .
    پس سعی نکن کاری کنی که خودت بشی مقصر .می دونی چرا این اتفاق میفته؟ چون می خوای با این کارات به همسرت بفهمونی که من ناراحتم ....و این کار اصلا درستی نیست ،و اصلا راه و روشش این نیست ، این جوری خودت رو مقصر میکنی .
    خیلی خیلی مهمه که یاد بگیری که اولا ناراحتی خودت رو کنترل کنی و ثانیا موقع ناراحتیت اصلا سعی نکنی که به همسرت نشون بدی که ناراحتی ، چون موقع عصبانیت نمیتونی درست حرفت رو به همسرت بزنی و کار رو خراب میکنی .این یک مساله خیلی مهمه ، و حتما تمرین کن که موقع ناراحتیت خودت رو کنترل کنی .

    یکی دیگه این که همیشه هر اتفاقی که در زندگیت میفته رو به فال نیک بگیر و در نظر داشته باش که هر اتفاقی که میفته حتما یک خیریتی داره .مثلا همون شب که مادر شوهرت با شما اومده.... احتمالش هست که اگر نمیومد شاید اتفاق خیلی بدتری می افتاد ...شاید شما با اون ناراحتی که داشتی با همسرت دعوا میکردی تو خیابون و یا....آمدن مادر شوهرت هم حتما خیریتی داشته .
    یادت باشه عزیزم در هر شرایطی که هستی به خانواده همسرت احترام بگذاری.

  20. 4 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 06 اردیبهشت 92), ava48 (شنبه 14 اردیبهشت 92), shayana (شنبه 14 اردیبهشت 92), شیدا. (جمعه 06 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.