سلام
نمیدونم چرا همسرمن انقدر روی رفت و آمد من با مادرم حساسه
الان 7 ماهه که ازدواج کردیم و توی این 7 ماه شاید من فقط 4-5 بار اون هم مواقعی که همسرم سرکار هست با مامانم رفتم بیرون . مظورم اینه که از اون دخترایی نیستم که بعد ازدواج هنوزم مثل مجردی هاشون همه کارها و برنامه هاشون با مادرشون انجام میشه و یا اینکه از وقت دو نفری خودشون و همسرشون میزنن تا به برنامه هاشون برسن
خواهر شوهرم حتی خریدای عیدش رو هم با مادرش انجام میده هیچ زندگی مشترکی با شوهرش ندارن و به نظر من همه زندگیشون رو مادر شوهرم در جریانه .من حتی دعواها و بحثامون رو هم نذاشتم خونوادم مطلع بشن و خیلی به شوهرم احترام میذارن
مثلا چند روز پیش مادرم بهم تلفن زد که میخواد بره دندون پزشکی و از اونجایی که منم مدتیه دچار دندون درد شد اگه خواستم باهاش برم . وقتی به همسرم گفتم گفت مگه من خودم بلد نیستم برای تو نوبت بگیرم که مامانت این کارو میکنه؟ و اینکه مامانت زیادی داره توی زندگی ما دخالت میکنه
اون روز توی اداره هم ناراحتی براش پیش اومده بود اما من اصلا انتظار نداشتم این حرف رو بزنه.
خیلی مواقع شده مامانم در مورد وضع ظاهری خونمون نظر داده و گفتم شوهرم اینجوری دوس نداره و دیگه الان مامانم کلا کاری با زندگیم نداره منم ادمی نیستم که اجازه بدم توی مسائل زندگیم کسی دخالت میکنه برای همین حرف نا حق که میشنوم خیلی زد عصبانی میشم و جوش میارم
یا اگه حالم بد باشه یا جاییم درد بکنه نهایت محبتش اینه که میگه الهی بمیرم!!! حالا اگه همون شب بریم خونه ما و همبنجوری به مامانم بگم که فلان جام چند روزه درد میکنه بهم میگه تو اومدی اینجا که مامانت نازتو بکشه و خوبت کنه!!!
در صورتی که امان از مامان خودش و محبتاش یه جوری قربون صدقه ی دوتا بچه هاش میره و بغلشون میکنه و هر روز بهشون زنگ میزنه که فکر میکنی بچه 4-5ساله اند
از این موردا زیاد داشتم و دارم
ضمن اینکه من خودم اصلا حساسیت روی رفتار خونوادش نداشتم و ندارم و تا بحال حتی یک مورد هم پیش نیومده که بهش بگم چرا مادرت اون رفتار رو داشت و فلان حرف رو زد اونم فکرکرده پیش خودش که حتما خونوادش خیلی رفتار و حرفاشون خوبه که من چیزی نمیگم
حالا موندم چی کار کنم؟ باهاش حرف بزنم؟ میترسم باهاش صحبت کنم بد تر بشه حساسیتش یا اینکه فکر کنه من خونوادم برام مهمتر از اونه
آخه یه دختر یا پسر با ازدواجشون که خونوادشون رو طلاق نمیدن که . من اگه زن اونم دختر خونوادم هم هستم و طبیعیه اگه گاهی وقتا اونم نه زیاد دلم بخواد با مادرم باشم یا حتی اونا به فکر من باشن
علاقه مندی ها (Bookmarks)