به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array

    مدتی است که شوهرم بهم ابراز علاقه نمی کنه

    سلام
    امیدوار بودم مشکلاتم کامل حل می شد و دیگه لازم نبود تا اینجا تاپیکی باز منم...
    برای دوستانی که جدیدتر هستند و از مشکلات قبلی من خبر ندارن کمی توضیح می دم:
    من 28 سال و شوهرم 31 سال داریم و حدود 3 ساله که ازدواج کرده ایم
    حدود یکسال پیش شوهرم شیطنت هایی کرد که از نظر خیلی ها اسمش رو نمی شه خیانت گذاشت. اما تاثیرش انقدر تو زندگی من بد بود که ترجیح می دادم زنده نباشم تا همچین چیزی رو از تنها عشق زندگیم ببینم. بعد از اون جریان، تمام اعتماد و آرامش زندگیم از بین رفت و تبدیل شدم به یک آدم شکاک و همیشه نگران که بارها بعد از اون جریانات به شوهرم تهمت خیانت مجدد زدم که بعدا فهمیدم اشتباه می کردم
    البته لازمه این و بگم که ما با عشق زیاد ازدواج کردیم و حتی تو دورانی که شوهرم اون شیطنت ها رو می کرد، رابطه ما بسیار عاشقانه و خوب بود و شوهرم از محبت و ابراز علاقه به من و کلا هیچی تو زندگی برایم کم نگذاشته بود.
    اگه راجع به مشکلات قبلیم لازمه تا بیشتر بدونید، سری به تاپیک های قبلیم بزنید
    و اما مشکل فعلی من:
    آخرین باری که من به شوهرم شک کردم و دوباره فکر خیانت و ... اومد توذهنم حدود 2 ماه پیش بود. همون شب شوهرم بهم ابراز علاقه کرد و خوابیدیم. اما فکر و خیالات انقدر اذیتم کرد که نصفه شب گوشی اش و برداشتم و داشتم اس ام اس هاشو چک می کردم که دیدم بیداره و داره به من نگاه می کنه
    اون شب شوهرم از این کار من خیلی ناراحت شد و بهم گفت: حیف از عشق و علاقه من.دیگه از من "دوستت دارم" و ... نمی شنوی و پس فردا نیای بگی چرا خبری از حرفای عاشقانه نیست.
    من عذر خواهی کردم و بهش گفتم طوری این اشتباهم و جبران می کنم که از فرط علاقه ناچار شی که بهم بگی دوستت دارم
    و الحق که از اون شب تمام تلاشم و کردم تا دیگه به شوهرم بدبین نباشم و رابطه مون هم با هم خیلی خوبه
    اما از اون شب تا حالا شوهرم فقط یکبار اونم موقع 3 ک س بهم ابراز علاقه کرده و این موضوع دیگه واقعا من و نگران کرده. چون کسی بود که دائم محبت و علاقه اش و ابراز می کرد
    یکی دو بار باهاش مطرح کردم. اما می گه خودت باعثش شدی و حالا زمان می خواد تا همه چیز به حالت قبل برگرده
    اما دیگه واقعا دارم نگران می شم که نکنه به کس دیگه ای علاقه داره و پای شخص دیگه ای وسطه
    نمی دونم باید چیکار کنم تا این قضیه حل شه
    ممنون می شم اگه راهنماییم کنید.
    ویرایش توسط فرشته مهربان : یکشنبه 01 اردیبهشت 92 در ساعت 23:43

  2. 3 کاربر از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده اند .

    آبی آسمونی (شنبه 03 مهر 95), باران بهاری11 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), صاعد (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام شب نیلوفری عزیزم
    مشکل از حساسیت خودته!
    باید سعی کنی حساسیتت رو کم کنی,تو همش منتظری از شوهرت جمله ی دوستت دارمو بشنوی و وقتی نمیشنوی فکرت میره جاهایی که نباید بره!
    تمرکزتو از روی همسرت بردار, مثله گذشته محبت کن وزندگی کن ولی همش منتظر شنیدن یه جمله ی خاص نباش!فکرتو با یه سری کارها مشغول کن
    این نقل قول مدیر همدردیه که یادمه تو تایپیک قبلیت هم خودشون برات نوشته بودن
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیر همدردی نمایش پست ها
    این بند به یك مهارت مهم اشاره می كنم كه اگر بتوانید خوب درك كنید و انجام دهید كمك زیادی به شما می كند. و آن اینكه

    شما به خاطر اینكه همه دنیا و زندگی و علاقه و ... خود را به همسرت و كارهایش گره زدی ،‌ بقیه زندگی را كاملا فراموش كرده ای. یعنی اگر شوهرت خوب بشه،‌تو خوشبختی، اگر شوهرت بد بشه تو بدبختی....

    و این اشتباهه


    تو باید غیر از شوهرت لیستی از بقیه چیزهایی كه در زندگی ات وجود دارد تهیه كنی و علائقت را گسترش دهی. مثلا:

    - فرزندت

    - والدینت

    - خواهر و بردارانت

    - دوستانت

    - تفریحات

    - سینما

    - موسیقی

    - مطالعه

    - پیاده روی

    - نقاشی،‌ نویسندگی و ....

    وقتی برنامه ای ریخته ای كه خیلی چیزهای دیگر در آن بود، و میزان زیادی از علائق و لذتهایت را از این طریق دنبال كردی 2 فایده می بری:


    یكم: حساسیت هایت نسبت به شوهرت كم می شود، و نقاط ضعف او به شما احساس بدبختی مطلق نمی دهد.

    دوم: به خاطر شارژی كه از سایر منابع دریافت می كنی ، قدرت بیشتری جهت سازندگی زندگیت پیدا می كنی و احساس خوشبختی بیشتری می كنی.
    جلوش طوری رفتار نکن که انگار همش منتظر محبت کلامی هستی,عادی باش و روی کم کردن حساسیت خودت کار کن
    موفق باشی عزیزم

  4. 9 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), shabe niloofari (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), she (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), فرشته مهربان (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), کامران (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), مصباح الهدی (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), بی دل (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), صاعد (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام . خوبی عزیزم ؟
    نگران نباش . می بینی که با نگرانی باعث شدی زندگیت به این جا برسه . پس یه روز و یه لحظه تصمیم بگیر که دیگه نگران نباشی. دیگه نگران از دست دادن شوهرت نباشی .
    به نظر من این که فکر می کنی پای آدم دیگه ای وسطه کاملا بیجاست . این قضیه هم به نظرم موقتیه . دو دلیل به نظرم می رسه

    1. چون اون مرده و این حرف رو زده به اصطلاح غرورش اجازه نمیده بزنه زیر حرفش
    2. از اون شب کذایی به بعد اون رفتارش رو با شما عوض کرده ، شما هم تصمیم گرفتی رفتارت رو عوض کنی و عوض کردی ، ممکنه ! ممکنه شوهرت فکر کرده باشه در اثر تغییر رفتار اونه که شما هم رفتارت تغییر کرده. به همین علت با رفتار مساعدی که از شما دیده تصمیم گرفته به این رویه ادامه بده تا زندگیش آروم و پیوسته حرکت کنه.

    من یه پیشنهاد دارم . یعنی یکی از دوستانم این کارو انجام داده بود (دقیقا به علت قطع ناگهانی ابراز علاقه شوهرش ) و برای من تعریف کرد. من میگم اگه دوس داشتی انجام بده . البته با فکر کردن به تمام جوانبش و با گوش دادن به نظر بقیه کارشناسا
    پیشنهاد اینه . چند روزی خیلی خیلی خوب و خوش برخورد و با ابراز علاقه زیاد با همسرت برخورد کن. اون به احتمال زیاد در مقابل همه این ابراز علاقه ها سکوت خواهد کرد. بعد از دو سه روز در بین ابراز علاقه هایی که بهش داری و اون سکوت کرده به طور ناگهانی (مثلا) ناراحت شو. نه اینکه بیان کنی ناراحت شدی. نه. خیلی آروم فقط یه لبخند بزن و ساکت بلند شو و برو. و دیگه تا یه هفته ابراز علاقه تعطیل. یه رفتار آروم در پیش بگیر . نه عصبانی ، نه خوشحال ، نه خونسرد. فقط یه کمی آروم و غمگین و مهربون. مطمئنا شوهرت متوجه میشه که به علت این کارش ناراحت شدی و احتمال داره تو این مدت رفتارش رو عوض کنه. اما اگه کاری نکرد و تغییری ندیدی بعد از یه هفته تو یه موقعیت خوب پیش شوهرت بشین و باهاش حرف بزن و ابراز علاقه کن و کلی لوندی که بلدی به کار ببر تا همسرت به وجد بیاد و ابراز علاقه شو از سر بگیره.
    احساس می کنم مثل این فالگیرا شدم

    راستی این پست رو هزار بار نوشتم و پاک کردم. انقدر که دو دل بودم برا گفتنش. می دونم که یه کمی توصیه اش غیر کارشناسانه ست. نمی دونم خلاف قوانینه یا نه ! یا اصلا درست هست این طور راهنمایی دادن یا خیر. اگه برخلاف قوانین تالاره از مدیران خواهش می کنم حذفش کنن. ممنون

  6. 3 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    shabe niloofari (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), she (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), کامران (دوشنبه 02 اردیبهشت 92)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 بهمن 92 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    270
    سطح
    5
    Points: 270, Level: 5
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered250 Experience Points
    تشکرها
    1,336

    تشکرشده 1,148 در 268 پست

    Rep Power
    40
    Array
    ممنونم آسمانی عزیز
    پستت و دیر خوندم متاسفانه.چون نیم ساعت قبلش با شوهرم صحبت کردم و ازش پرسیدم که دلیل اینکه دیگه بهم ابراز علاقه نمی کنه چیه؟
    اونم گفت: این که بهت نمی گم دلیل نمی شه که دوستت نداشته باشم. ولی تو هم آدم قبلی نیستی(منظورش قبل از این یکسال بود).گفت کلا رو این قضیه حساس نشو و ذره بین نگذار. خودش درست می شه
    ولی من واقعا دارم اذیت می شم.حتی دلم برای دوستت دارم گفتن هم تنگ شده.چون از وقتی شوهرم بهم نمی گه، منم به اون نمی گم
    البته فکر نمی کنم اون اصلا متوجه این قضیه شده باشه

  8. کاربر روبرو از پست مفید shabe niloofari تشکرکرده است .

    صاعد (دوشنبه 02 اردیبهشت 92)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shabe niloofari نمایش پست ها
    ممنونم آسمانی عزیز

    ولی من واقعا دارم اذیت می شم.حتی دلم برای دوستت دارم گفتن هم تنگ شده.چون از وقتی شوهرم بهم نمی گه، منم به اون نمی گم
    البته فکر نمی کنم اون اصلا متوجه این قضیه شده باشه
    بزرگترین اشتباهت همینه عزیزم. اگه اون ابراز نمیکنه ، شما چرا شروع نمی کنی ؟
    مطمئن باش که اون متوجه میشه که شما هم یه مدتیه که بهش ابراز علاقه نمی کنی. این کارت اشتباهه . پست رو دیر نخوندی عزیزم. اگه دوس داشتی می تونی از همین فردا شروع کنی. ابراز علاقه رو کنار نذار. من شک ندارم که اگه یه مدت شما شروع به ابراز علاقه کنی ، اون نمی تونه در مقابلت بی تفاوت بمونه .
    جواب دوستت دارم ، دوستت دارمه. پس منتظر چی هستی ؟ :)

  10. 4 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    gelareh (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), کامران (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), صاعد (دوشنبه 02 اردیبهشت 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این فکرم درست مثل فکرای وسواس جبریه که شدیدا و اجبارا به ذهن میزنه. من تایپیکهای قبلیتون را خوندم و چون ی شیطنت جزئی خودم داشتم میتونم تقریبا قاطعانه بگم شوهر شما واقعا بعداز اون خطایی نکرده و با توجه به عود نگرنی های شما بشکل متناوب و تایپیکهایی که ایجاد کردید تنها این قضیه که دچار وسواس فکری شدید را تقویت میکنه. تو نت ی چرخی بزنید روشها و تمرینات زیادی واسه خلاص شدن از دستشون پیدا میشه ولی خیالتون از طرف همسرتون 100% راحت باشه. این شیطنتها همون بار اول اگه برملا بشه و مرد به زندگیش برگرده بار آخرم میشه(یعنی دیگه تکرار نمیشه)البته تا وقتی که شما روابط عاشقانه را حفظ کنید!
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  12. 3 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), shabe niloofari (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام من هم مشکل شما رو دارم البته 5 سال از شروع زندگیم می گذره و یکی از مشکلاتم که شد مهمترین مشکلم همین بود شوهرم اصلا نمی تونه منو ببخشه که موبایلشو چک کردم مدام می گه یادته موبایلمو چک می کردی حالا می خوای چی کار کنی و واقعا هیچ حرفی برای گفتن ندارم سعی کن محبت کنی جو رو شاد کنی و کاری کنی که قضیه اون شب فراموش بشه ....براتون آرزوی روزهای خوب رو دارم

  14. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    shabe niloofari (جمعه 06 اردیبهشت 92), صاعد (جمعه 06 اردیبهشت 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مدتی است از زندگی ام لذت نمیبرم و ناامید و بدون هدف شدم و.....
    توسط bichare22 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 94, 18:47
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 02 اردیبهشت 94, 20:15
  3. چگونه مشکلاتی که مربوط به گذشته است را حل و فراموش کنم ؟
    توسط نیلوفر 21 در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 مرداد 90, 15:27
  4. چگونه مشکلاتی که مربوط به گذشته است را حل و فراموش کنم ؟
    توسط نیلوفر 21 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 مرداد 90, 12:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.