به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 02:53]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 قو ل و قرارهاي من و همسرم و خلف وعده همسرم بعد از عقد

    سلام دوستان
    مدت 3 ماه عقد كردم و 2 ماهم قبل از عقد با همسرم آشنا شديم.
    توي زمان آشنايي من تمام مسايلي كه واسم اهميت داشت رو ريز و درشت مطرح كردم و سعي كردم براي تك تكشون با همسرم به توافق برسيم، چون دوست نداشتم بعدا سر اين مسايل به مشكل بخوريم و با هم كش مكش پيدا كنيم...
    چند مورد از اون مسايلي مطرح كرده بودم به اين قرار بود:

    1- دوست ندارم حيوون خانگي داشته باشيم و از حيوون چندشم ميشه و دوست ندارم همسرم هم وقتشو با حيوانات بگذرونه... تنها چيزي كه باهاش مشكل ندارم داشتن آكواريومه...

    2- دوست ندارم بعد از ازدواج با دوستات سفر مجردي برين يا با دوستاي مجردت شب نشيني داشته باشين، مگر اينكه دوستت متاهل باشه و من و خانوم دوستت هم باهاتون بيايم ... و كلا بهش گفتم رابطه با دوستات اگه در حد كوهنوردي، استخر، سالن فوتبال، باشگاه و شكار باشه اشكال نداره، اما دوست ندارم باهاشون بري پارك و باغ و اين جور چيزها...

    3- دوست ندارم رابطه ات با خانوم هاي فاميلتون از يه حدي بيشتر بشه... مثلا خيلي سنگين و مودب صحبت و بحث كنين اما از شوخي كردن و خنده هاي خارج از حد و اين چيزها با خانوم هاي ديگه بدم مياد!!

    موارد ديگه اي هم مطرح شده كه به خاطر اهميت كمترشون و خارج شدن از حوصله اينجا بيانشون نميكنم

    همسرم با تك تك اين مسايلي كه مطرح شد موافقت كرد، سر يه سري مسايلي هم باهم به توافق رسيديم... تا اينكه با جمع بندي و اين ها به عقد اين آقا درومدم...

    ماه اول بعد از عقد يه شب ساعت 11 به همسرم sms دادم كه در جه حالي؟
    گفت : با دوستام بيرونيم... جات خالي و اين حرف ها...
    هيچي نگفتم،‌گفتم باشه !!! و تمام

    حدودا يه هفته بعدش دوباره اين داستان تكرار شد... باز هيچي گفتم... چند روز بعد دوباره تكرار شد.... بهش گفتم خلف وعده كردي!
    گفت :‌ الان عقديم ... بعد از ازدواجمون ديگه نميرم...
    گفتم: تو قول دادي، ديگه بحث الان و بعد از ازدواجمون نيست... من از اين شب نشيني ها خوشم نمياد!!!!

    اما چند وقت بعدش دوباره تكرار شد... و متاسفانه به يه دعواي مفصل ختم شد....

    بعد از آشتي كردنمون حدودا يه ماه يا 40 روز ديگه نرفت بيرون تا دوباره تو اين هفته اين شب نشيني از سر گرفته شد!!!
    دفعه اول دوباره سكوت اختيار كردم و چيزي نگفتم، اما انگار سكوت منو به حساب رضايتم گذاشت و دوباره ديشب بهم sms داد كه با دوستام اومديم بيرون!!!!!!!!!
    مطمئنم كه تو اين شب نشيني ها هيچ كار بدي هم نميكنن و فقط ميشينن با هم گپ ميزنن... اما من هر كاري ميكنم نميتونم باهاش كنار بيام... مخصوصا اينكه وقتي به اين مساله فكر ميكنم كه با وجود اينكه ميدونه اين كارش منو ناراحت ميكنه بازم تكرارش ميكنه!!!!!


    ميدونم پسر شاد و شنگولي بوده و تو خونه بند نميشده قبلا... منم هميشه همراهيش كردم و هر وقت ميگه با هم بريم بيرون نه تو كارش نميارم... با هم ميريم كوه ، باغ ، پياده روي ، دوچرخه سواري و ... اما اگه حتي ساعت 11 شب برگرديم خونه و ديگه حتي توان راه رفتنم نداشته باشه و دوستاش زنگ بزنن كه بريم بيرون نه نمياره.... پس اين شب نشيني با دوستاش به خاطر اين نيست كه مثلا احتياج به تفريح داره و من پاسخ گو نيستم!!!!!


    چند وقتم بعد از عقدمون بحث سر اين بود كه ميخواست پرنده بخره... من گفتم بدم مياد و اون شروع كرد به دليل اوردن و اين چيزها.... من گفتم: قبلا بهت گفتم از حيوون بدم مياد و اين حرف ها.... بعد برميگرده به من ميگه تو به علايق من توجه نميكني.... در صورتي قبل از عقد ميتونست به من بگه من دوست دارم حتما حيوون خونگي داشته باشم... اون وقت مساله يه جور ديگه ميشد!!!!
    البته حالا بعد از كلي بحث همون آكواريومي رو خريده كه قبلا با هم به توافق رسيده بوديم... اما همچنان به نگه داشتن حيوون خونگي ديگه اي هم علاقه نشون ميده


    مساله ديگه اي كه تو دوران عقد باهاش مواجه شدم رابطه اش با دختر دايي هاشه.... اولين باري كه من اين خانوم رو ديدم بعد از تبريك ازدواجمون بازوي همسرم رو گرفت و با خنده گفت باورم نميشه ازدواج كردي، مباركه ((البته اين خانوم متاهله و يه پسر كوچيكم داره)) من بدم اومد از اين حركتش اما خودمو به اون راه زدم...
    دفعه بعد دوباره برخوردهاي فيزيكي اون يكي دختر داييش رو با همسرم ديدم، كه لپ همسرم رو كشيد... يه بار ديگه ديدم كه يه مشت آروم به سينه همسرم زد....
    من تحمل ديدن اين حركات رو ندارم... وقتي به همسرم ميگم از اين برخورد هاي فيزيكي بدم مياد، بهم ميگه ما با اين بچه هاي داييم بزرگ شديم، مثل خواهر برادريم... قصدي ندارن... اما من نميتونم اين دلايل رو بپذيرم ((قبلا هم بهش گفتم رو اين مسايل حساسم)) ... همسرم هم با حركاتش يه جوري به اين دختر دايي هاش نميفهمونه كه نبايد اين كارا رو بكنن...

    اين 3 مورد تو اين 3 ماه من رو آزرده كرده... اوقات خيلي خوبي رو با همسرم ميگذرونم... با هم شوخي ميكنيم....گردش ميريم.... ميخنديم و كلا شاديم با هم.... خيليييييييييييي دوستش دارم.... اما هر بار كه اين 3 مساله دوباره تكرار ميشه خوشي هامون به كامم تلخ ميشه...
    هر بار اومدم سكوت كنم و هيچي نگم نتيجه عكس گرفتم . تكرار كاراش بيشتر شده... هر بارم تذكر ميدم كه اين كارت ناراحتم ميكنه متاسفانه كارمون به جروبحث ميكشه!!!!

    واسه هر كدوم از اين مسايل چه راه حل و برخوردي از جانب من رو پيشنهاد ميكنين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    منم تو دوران آشناييمون 3 ، 4 تا قول به همسرم دادم كه به همشون عمل كردم ... اما اين كاراش كم كم باعث ميشه منم به اين فكر بيفتم كه تصميمات ديگه اي درباره وعده هايي كه بهش دادم بگيرم...

    تو رابطه مون وقت هايي هم شده كه من تقصيركار بودم و اين طوري هم نيست كه بگم هميشه كاراي خوب رو من ميكنم و كاراي بد رو اون... اما....
    ویرایش توسط مريم بانو : شنبه 31 فروردین 92 در ساعت 14:46

  2. کاربر روبرو از پست مفید مريم بانو تشکرکرده است .

    (محرک) (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    25
    Array
    عزیزم زیاد به شوهرت گیر نده مردا از اینکه یکی مدام کنترلشون کنه بیزارن وع اگر همینجوری گیر بدی کارایی میکنن که لجتو دربیارن. و ممکنه از اون چیزی که میترسی واست اتفاق بیفته چون صبر مردا هم حدی داره تا یه جایی تحمل میکنن یه دفعه منفجر میشن به خاطر چیزای کوچیک زندگیتو خراب نکن مطمین باش بهش گیر ندی خودش میاد طرفت با دوستاشم کمتر میره بیرون

  4. 3 کاربر از پست مفید هلیا66 تشکرکرده اند .

    (محرک) (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), مريم بانو (شنبه 31 فروردین 92), باران بهاری11 (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 02:53]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرتون اين مسايل پيش پا افتاده اس... اما اين مسايل خيلي رو من تاثير ميزاره... اعصابمو به هم ميريزه... نميتونم تحملشون كنم....
    مخصوصا اينكه قبلا در موردشون با همسرم صحبت كردمو سنگ هامو وا كندم... اما آخرشم....
    واسه حل اين مشكل واقعا ديگه نميدونم چي كار كنم

  6. 2 کاربر از پست مفید مريم بانو تشکرکرده اند .

    (محرک) (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), مصباح الهدی (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم بانوی عزیز یه بار دیگه خودت پستتو با دقت بخون.....شوهر شما دقیقا کارهایی رو میکنه که شما منعش کردی...میدونی اگه براش 100 تا شرط میذاشتی خلاف همشو انجام میداد؟متوجه شدی داره این کارها رو میکنه که فریاد بزنه و بگه من مستقلم و زیر سلطه زنم نمیرم....گذاشتن شرط و گفتن معیارها و رسیدن به تفاهم قب از عقد عالیه...اما میدونی درصد زیادی از آدمها به خاطر رسیدن به طرف مورد علاقشون هر شرطی رو بدون فکر میپذیرن؟نمونش همین مردهایی که ارقام نجومی مهریه رو قبول میکنن و بعدش واسه ندادن مهریه سر از زندان در میارن...شما حق داری خواسته های معقول از همسرت داشته باشی اما بدون هر چقدر حساس تر بشی و شوهرتو محدود تر کنی بیشتر از دستش میدی.میدونی اگه الان بهت راستشو میگه که با دوستاشه در اینده اگه حساسیتتو ببینه میتونه بهت دروغ بگه؟؟؟اگه شوهر راستگویی داری دودستی نندازش تو چاه دروغ....من احساس میکنم همه این کارهای همسرت ناخواسته برای اثبات قدرت مردانگی و استقلالش به شماست....بهش بگو و رو حرفت بمون که برای حریم شخصی و تصمیماتش ارزش قائلی نذار فکر کنه زندانیه و شما زندان بانشی...باور کن مردها هرچه محدود تر بشن پنهون کاری و فرارشون از زن بیشتر میشه

  8. 7 کاربر از پست مفید gelareh تشکرکرده اند .

    (محرک) (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), asemani (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), she (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), هلیا66 (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), مريم بانو (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), مصباح الهدی (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 خرداد 92 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    337
    سطح
    6
    Points: 337, Level: 6
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 27 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم بانو
    احتمالا شخصیتهاتون با هم متفاوت هست.
    میشه بگید از اینکه شوهرتون با دوستاش میگرده آیا شما هم از رفیق بازی خوشتون میاد؟
    اگه شما در دوران عقد هست و شبها دور از هم هستید. خوب بیچاره از بیکاری چکار کنه؟ ولی اگه پیش هم هستید و اون شما رو تنها میزاره و میره پیش دوستاش این یه چیز دیگست.

  10. 2 کاربر از پست مفید (محرک) تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), مريم بانو (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 02:53]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gelareh نمایش پست ها
    شوهر شما دقیقا کارهایی رو میکنه که شما منعش کردی...میدونی اگه براش 100 تا شرط میذاشتی خلاف همشو انجام میداد؟
    راستشو بخواين من اين شرط ها رو با توجه به شناختي كه از شخصيتش داشتم گذاشتم.... يعني چون ميدونستم با دوستاش خيلي رابطه داره و من خوشم نمياد اين مساله رو مطرح كردم... چون ميدونستم حيوون دوست داره و من خوشم نمياد اين مساله رو هم مطرح كردم... همسرمم گفت به خاطر اينكه دوستت دارم باشه شرط ها رو قبول ميكنم.... اما الان اين وضع منه... متاسفانه كاري هم از دستم بر نمياد و مجددا تكرارشون ميكنه

    اما واقعا صداقتشو خودمم تحسين ميكنم.... مثلا ديشب زنگ زده به من، ميگه مريم بانو يه چيزي بگم دعوام نميكني؟؟؟
    مي گم: بستگي داره چي باشه!!
    ميگه: قول بده ناراحت نشي ((با اينكه ميدونه 100 درصد من ناراحت ميشم بازم ميگه))
    ميگه: اشكال نداره با دوستام برم بيرون !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    با اينكه ميدونه دلخور ميشم از دستش بازم زنگ ميزنه ازم اجازه ميگيره... البته آخرش چه من اجازه بدم چه ندم بازم كار خودشو ميكنه

    چندين بار گفته اگه بريم سر خونه زندگيه خودمون ديگه نميرم و تو رو تنها نميزارم... اما من ميترسم اون موقع هم خلف وعده كنه، مثل الانش!!

    من حس حسادتم زياده.... اگه غير از به خودم و خانواده هامون به فرد ديگه اي زيادي توجه كنه حسوديم ميشه... حتي اگه بچه يكي از اقوامشونو زياد بغل كنه... يا از يكي از دوستاش تعريف و تمجيد كنه!!!!
    متاسفانه همين مساله باعث ميشه من بيشتر رو رفت و آمدش با افراد ديگه حساس تر بشم.... دوست دارم تمام توجه و علاقه اش متعلق به من باشه ((اينم يكي از نمونه اشكالات رفتاريه منه))

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط (محرک) نمایش پست ها
    مریم بانو
    احتمالا شخصیتهاتون با هم متفاوت هست.
    میشه بگید از اینکه شوهرتون با دوستاش میگرده آیا شما هم از رفیق بازی خوشتون میاد؟
    اگه شما در دوران عقد هست و شبها دور از هم هستید. خوب بیچاره از بیکاری چکار کنه؟ ولی اگه پیش هم هستید و اون شما رو تنها میزاره و میره پیش دوستاش این یه چیز دیگست.
    محرك گرامي در اينكه در بعضي جاها شخصيت و سليقه كاملا متفاوت داريم شكي نيست.... من با دوستام در حد همون 2 روزي كه ميرم دانشگاه رابطه دارم... بعدش اگه تماسي يا اس ام اسي باشه بيشتر اوقات درسيه!!!

    ما بعضي شبها دور از هم هستيم و بعضي شبها ايشون منزل ما هستن و بعضي شبها هم من اونجام... اما حتي اگه يه شب تا دير وقت هم با هم بيرون باشيم و حسابي هم گردش كرده باشيم باز تو راه برگشت اگه دوستاش زنگ بزنن كه بريم بيرون ، قبول ميكنه.... آخه اون موقع كه ديگه بيكار نبوده!!!! ... اما دست رد به سينه شون نميزنه!!!

    3 تا از دوستاي صميمي ترشو ميشناسم... خوشبختانه پسرهاي خوبين و كبريت بي خطرن.... اما بازم من با اين شب نشيني هاش كنار نميام... يعني دليلي واسشون پيدا نميكنم!!!!!

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 مهر 92 [ 02:53]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    40
    سطح
    1
    Points: 40, Level: 1
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان به كمكتون احتياج دارم..... من چه رفتار و واكنش هايي نشون بدم كه همسرم اين مساله رو تكرار نكنه.... من الان هيچ كاري از دستم بر نمياد جز سكوت و حرص و جوش خوردن


  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    عزیزم از من می شنوی با تمام این رفتارهاش کنار بیا . مردها تغییر ناپذیرند به قول و قرارهای قبل از عقد هم هیچ توجهی نکن همیشه همینطوره . قول می دن تا به خواسته شون برسن اما همین که بدستش آوردن همون آدم قبلی می شن . کلا باید ببینی تو زندگی چطوره .که به نظر من سر زندگی خودتون هم رفتین بعد از یه مدت کوتاهی همین روند رو پیش می گیره مگر اینکه اینقدر سرش گرم کار بشه که وقتی بیاد خونه از خستگی نتونه هیچ کاری بکنه

  14. 2 کاربر از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده اند .

    she (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), شیدا. (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راحتت کنم تلاش بیهوده نکن.هیچ وقت نمیتونی شوهرتو عوض کنی.فقط و فقط این امکان رو داری که خودت رو تغییر بدی .این جمله اگرچه خیلی تکراریه.اما یه واقعیته..اگه میخوای زندگی خوبی رو داشته باشی باید بیای و کمک بگیری چطوری رو خودت کار کنی تا از حساسیتهات کم کنی...اگه حرفمو قبول نداری از چند تا زن متاهل بپرس که تا چه حد بعد از ازدواج تونستن شوهراشونو عوض کنن؟هیچ ادمی هیچ آدمی تا خودش نخواد تغییر نمیکنه

  16. 2 کاربر از پست مفید gelareh تشکرکرده اند .

    مريم بانو (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), شیدا. (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    از حرفهای شما این برداشت رو کردم که شما شخصیتی درون گرا و همسرتون شخصیتی برون گرا دارید. در این خصوص مقالاتی ممطالعه کنید.
    اینکه قبل از عقد سر این چیزا از ایشون تعهد گرفتید و الان ایشون هیچ کدوم رو رعایت نمی کنه ، تقصیرر ایشون نیست !!! تقصیر تفکر شماست . آیا شما نشنیده بودین که نمیشه انسانی رو تغییر داد؟؟؟ آیا نشنیده بودین که نباید به امید تغییر کسی باهاش ازدواج کرد ؟؟

    با توجه به حرف های شما ، من ایراد چندانی به رفتارهای همسر شما نمی بینم. اما رفتار شما ......
    که خودتون هم اشاره کردین . حسادت !!!!!
    مطمئن باشید این چیزیه که شما رو به شدت از همسرتون دور می کنه .
    برای حفظ زندگیتون اجازه آزادی به همسرتون بدین و اجازه نفس کشیدن. کمی ازش دور باشین . بهش دستور ندین . اجازه بدین احساس کنه مرد زندگی شماست و نه برده شما !!!!
    بهتون اکیدا توصیه می کنم به فکر اصلاح رفتارهای خودتون باشید.

  18. 4 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    gelareh (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), مريم بانو (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), شیدا. (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), عاشق همیشگی (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه طور زندگی را عاشقانه کنم وعاشقانه نگه دارم ؟
    توسط سرگشته دوست در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 26 مهر 93, 14:11
  2. وعده خدا یا نقصِِ برداشت ما؟
    توسط hamed-kr در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 08 شهریور 93, 10:10
  3. چکار کنم که مومن وعاقل باشم؟
    توسط earth در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 92, 00:26
  4. خانواده ي شوهرم به وعده هاشون عمل نكردن ،چه كار كنم؟
    توسط عسلي در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 دی 91, 12:11
  5. موضوعای منتقل شده، به کجا منتقل شده؟!
    توسط میثاق در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 مرداد 91, 13:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.