به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 اردیبهشت 92 [ 02:16]
    تاریخ عضویت
    1392-1-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    11
    سطح
    1
    Points: 11, Level: 1
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Post عدم تفاهم با همسر

    سلام فرهاد هستم 23 سالمه.
    حدود هفت ماه پیش با همسرم اشنا شدم.با هم دوست بودیم.سه روز بعد از اشناییمون با هم یه تفریح رفتیم که متوجه نا امیدی ایشون از زندگی شدم و حتی اثار خودکشی ناموفق هم رو دستش دیدم و نمیتونستم بی تفاوت باشم اون وقت تصمیم گرفتم که کمکش کنم...........
    یه مدت گذشت و با هم بیشتر اشنا شدیم و فهمیدم دختر خوش قلب و پرشوریه.بیشتر اوقات با هم بودیم و بهش علاقه مند شدم.اون موقع با دو نفر دیگه هم بودم که یکیشو خیلی دوست داشتم و یک سال بود با هم بودیم خاموم خوب و فهمیده ای بود اما به خاطر اینکه ایشون رو خیلی بیشتر دوست داشتم با همه تموم کردم.
    بعد از گذشت مدتی بهم گفت مامانم فهمیده باید بیای مامانم ببینتت.منم رفتم مامانشو دیدم.مامانشم از من خوشش اومد و اجازه داد با هم باشیم و مشکلات شروع شد....
    یک هفته بعد گفت مامانم گفته یا باید رابطون رو رسمی کنید یا تموم کنید.که من گفتم شرایط ازدواج رو فعلا ندارم و ما باید همدیگرو بیشتر بشناسیم و .......
    هر هفته 3 بار بحث داشتیم سر این موضوع که باید بیای خاستگاری منم میگفتم حالا وقتش نیست.بیچاره هم با مامانش بحث داشت که یک بارش هم قرص خورد که خودکشی کنه به علت دعوا با مامانش که منم همون شب بردمش بیمارستان.اون شب خواستم فراموشش کنم اما دیگه نمیتونستم احساساتم به کلی منطقم رو کور کرده بود.
    دو ماه گذشت و هر روز همو میدیدیم دختر خیلی مهربونی بود .خیلی دوستم داشت منم خیلی دوسش داشتم.تا اینکه یه روز به خانواده گفتم که من یه دخترو دیدم خوشم اومده خانواده منم با کلی تحقیقات قبول کردن و رفتیم خاستگاری.
    از نظر زیبایی هم در حد خوبی بود همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه 15 روز بعد از خواستگاری به خاطر لج بازی بیش از حدش با من و تو روی منم وایسادن قهر کردیم.دو روز بعد زنگ زد گریه کرد که بدون تو نمیتونم و ...... بخشیدمش.
    باز شروع کردیم و من خیلی چیزاشا میخواستم عوض کنم.مثلا عکساشو تو فیس بوکش برداشتم چون در شانش نبود و منم دوست نداشتم که عکس همسرم تو فیس بوک باشه.ازش خواستم منطقی تر باشه.پوشاک مناسب تر بپوش و ظاهر با شخصیت تری داشته باشه.چون اهل مد بود پوشش قابل قبولی از نظر من نداشت.و خیلی چیزای دیگه..........
    بحث هامون بیشتر شد و مقاومت بیشتری از خودش نشون میداد.لج بازی و یه دندگی زیادی میکرد باهام و منم از اونجا که به نظر خودم خواسته های منطقی و قابل قبولی داشتم کوتاه نمیومدم.باز هم قهر و اشتی.
    خیلی بحث داشتیم حداقل هفته ای سه بارر !
    عقد کردیم و من از روز اول اشنایمون تا به امروز به این فکر بودم که میشه ازش کسی ساخت که اخلاقیات منطقی و قابل قبولی داره ولی نمیدونم چرا اینقدر مشکلاتش زیاده این مشکلشو حل میکنم یه مشکل دیگه و .............
    خیلی هم لج بازه و خیلی منو عصبانی میکنه به حدی که روز اول من ادمی بودم که خیلی کنترل زیادی رو خودم داشتم ولی حالا خیلی زود عصبانی میشم و کنترلم کم شده.خیلی از مشکلاتی هم که حل میشه باز تکرار میکنه و باز بحث... به حدی بحث هامون زیاد شده که خانواده هامون هم به شدت ناراحت شدن.بیشتر بحث هامونم برون از خونه و در جمع اقوام استارت میخوره و وقتی خانوادش هم حضور داشته باشن دیگه غیر قابل کنترل میشه و به شدت لج بازی میکنه....
    کتاب مردان مریخی زنان ونوسی هم دانلود کردم بهش دادم که بهتر بتونه با تضاد ها کنار بیاد اما اثری نداشت.اینم بگم تا روز اول فرق کرده اما خیلی اشتباهاتشو تکرار میکنه که منم به شدت عصبانی میشم و جدیدا بهم بد اخلاق هم میگه و میگه باید به روانشناس مراجعه کنی !
    خسته شدم امشبم بحث کردیم و توی اوج عصبانیت دو طرفمون اون گفت باید همه چیزو تموم کنیم که منم گفتم منم خسته شدم و این کارو میکنیم....
    وقتی با هم خوبیم به اندازه ای هست که فکر میکننیم بهترین زوج رو زمینیم و وقتی هم بحث پیش میاد بد ترین زوج زمین میشیم ! از نظر مادی و معنوی هم چیزی براش کم نزاشتم فقط به خواسته های من عمل نمیکنه.هر بارم میبخشمش فکر میکنم عوض شده اما باز هم همون ادم سابقه و هیچ فرقی نکرده..
    دوستان منو راهنمایی کنید که صلاح کار من چیه به خدا خشته شدم از این اوضاع ؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    صلاح کار شما بطور قطع اینه:

    دست از سر همسرتان و تعیین تکلیف کردن همه جانبه برای او بردارید. بگذارید نفس بکشه و سلیقه شخصیش رو دنبال کنه.
    شما ایشون رو همینطور دیده بودید و اگر به هوای عوض کردن ایشون ازدواج کرده اید، سخت در اشتباهید.
    به نظرم بهتر است کتاب گفته شده را خودتان یک بار بخوانید و عمل کنید.
    خلاصه اینکه : اجازه دهید آزادانه برای امور شخصی اش تصمیم بگیرد و همزمان او را در محبت خود غرق کنید. پس از مدتی تمام این کدورت ها و تفاوت ها در رابطه عاشقانه و غیر خودخواهانه شما حل خواهد شد.
    شاد باشید.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  3. 4 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    del (شنبه 31 فروردین 92), farhad1 (شنبه 31 فروردین 92), she (شنبه 31 فروردین 92), شیدا. (شنبه 31 فروردین 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 اردیبهشت 92 [ 02:16]
    تاریخ عضویت
    1392-1-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    11
    سطح
    1
    Points: 11, Level: 1
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی بابت پاسخ.
    اجازه دهید آزادانه برای امور شخصی اش تصمیم بگیرد !!! خوب اکثر تصمیماتی که میگیره من مخالفم چون در شان خودم نمیدونم.اصلی ترین نکته هم که باهاش مشکل دارم اینه که تکرار اشتباهاتش زیاده و روزی هم یه اشتباه تازه میکنه.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    آیا شما عاری از اشتباهید؟! از کجا اینقدر مطمئنید که این شما هستید که درست فکر می کنید و همسرتان اشتباه؟!
    مطمئن باشید اگر از همسرتان در مورد شما بپرسیم او هم شبیه همین جملات شما را تحویل خواهد داد.
    پس مشکل چیز دیگریست!
    دوست گرامی! این احساس خفگی که شما برای همسرتان ایجاد کرده اید فرصت اندیشیدن را از او گرفته و چه بسا به دام لجبازی با شما افتاده باشد. تا الان دیده اید و تجربه کرده اید که تنگ تر کردن این حلقه هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد و تنها تنش بین شما را روزافزون می کند.
    پس شجاعت تغییر مسیر و نگرش را داشته باشید و از این به بعد راه مهربانی و ملاطفت و سازگاری را در پیش بگیرید.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  6. 3 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    del (شنبه 31 فروردین 92), farhad1 (شنبه 31 فروردین 92), she (شنبه 31 فروردین 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 اردیبهشت 92 [ 02:16]
    تاریخ عضویت
    1392-1-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    11
    سطح
    1
    Points: 11, Level: 1
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    7

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیر من
    عاری از اشتباه نیستم.مثلا تصمیم میگیره بره پیش دختر خاله هاش.دختر خالش طلاق گرفته و اون دختر خاله دیگش یه دختره که کل فکرش دوست پسراشه.یه بار رفت کل بحثایی که باهاش کرده بودن بحث س*ک*س*ی و دوست پسر و این چیزا و یه سری کلیپ س *ک*س**براش بلوتوث کردن.منم گفتم به این دلایل دیگه نمیخواد بری پیششون چون حس میکنم روش تاثیر منفی داره و سر این بحثمون میشه اما دو روز بعد باز میگه باید برم.......مثلا با یه پوشش بد جلو برادرم میاد به حدی که شرمم میشه و بهش میگم این پوششت درست نیست خواهشا دیگه نپوش اما بازم تکرار میکنه این دوتا مثال از صدها مثاله اینطوریه.در ضمن من خیلی بهش محبت و ابراز احساسات میکنم به حدی که کل وقت فراغتم با ایشونه.

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farhad1 نمایش پست ها
    .منم گفتم به این دلایل دیگه نمیخواد بری پیششون چون حس میکنم روش تاثیر منفی داره و سر این بحثمون میشه اما دو روز بعد باز میگه باید برم......
    تنها چون حس کردید روش تاثیر منفی میذاره؟!
    این جور گفتگو ها معمولا بین دخترها اتفاق می افته و جزئیات رابطه هاشون رو با هم در میون می ذارن. التبه همسر مشا بسیار ساده است که جزئیات را به اطلاع شما رسانده!
    دقت کنید قصدم تطهیر همسرتان و یا چنین گفتگوهایی نیست. می خواهم بگویم بر خلاف چیزی که فکر می کنید دلیل آنچنان منطقی پشت این خواسته های شما وجود ندارد.
    از آن گذشته وقتی چیزی از همسرتان می خواهید لحن و طرز بیان شما پیغام رسان بهتری از کلمات خواهند بود.
    بعنوان مثال وقتی همسرتان از شما تقاضای دیدار دوباره با دوستانش را دارد ( چیزی که از نظر من خیلی هم لزومی به اجازه ندارد و تنها از جانب احترام مطرح می شود) می توانید با جملات شایسته تری دل او را به سمت خود بکشید. نه لزوما با استدلال هایی که تنها برای شما اعتبار دارد.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  9. 5 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    del (شنبه 31 فروردین 92), farhad1 (شنبه 31 فروردین 92), she (شنبه 31 فروردین 92), ویدا@ (شنبه 31 فروردین 92), شیدا. (شنبه 31 فروردین 92)

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farhad1 نمایش پست ها
    با هم دوست بودیم.سه روز بعد از اشناییمون با هم یه تفریح رفتیم که متوجه نا امیدی ایشون از زندگی شدم و حتی اثار خودکشی ناموفق هم رو دستش دیدم و نمیتونستم بی تفاوت باشم اون وقت تصمیم گرفتم که کمکش کنم...........
    ....اون موقع با دو نفر دیگه هم بودم که یکیشو خیلی دوست داشتم و یک سال بود با هم بودیم خاموم خوب و فهمیده ای بود ...

    ...ازش خواستم منطقی تر باشه.پوشاک مناسب تر بپوش و ظاهر با شخصیت تری داشته باشه.چون اهل مد بود پوشش قابل قبولی از نظر من نداشت.و خیلی چیزای دیگه..........

    عقد کردیم و من از روز اول اشنایمون تا به امروز به این فکر بودم که میشه ازش کسی ساخت که اخلاقیات منطقی و قابل قبولی داره ولی نمیدونم چرا اینقدر مشکلاتش زیاده این مشکلشو حل میکنم یه مشکل دیگه و .............

    نقل قول نوشته اصلی توسط farhad1 نمایش پست ها
    ..
    مثلا تصمیم میگیره بره پیش دختر خاله هاش.دختر خالش طلاق گرفته و اون دختر خاله دیگش
    یه دختره که کل فکرش دوست پسراشه
    .یه بار رفت کل بحثایی که باهاش کرده بودن بحث س*ک*س*ی و
    دوست پسر
    و این چیزا و یه سری کلیپ س *ک*س**براش بلوتوث کردن.منم گفتم به این دلایل دیگه نمیخواد بری پیششون چون حس میکنم
    روش تاثیر منفی داره
    و سر این بحثمون میشه اما دو روز بعد باز میگه باید برم.......مثلا با یه پوشش بد جلو برادرم میاد به حدی که شرمم میشه و بهش میگم
    این پوششت درست نیست
    خواهشا دیگه نپوش اما بازم تکرار میکنه این دوتا مثال از صدها مثاله اینطوریه.
    فیلم فارسی زیاد می بینی؟
    آقای فردین شما که خودت همزمان با سه نفر بودی! بعد با یک دختری که سه روز بعد از آشنایی با دوست پسرش رفته تفریح و اهل دوست پسر بازی و مد و پد بوده رو باهاش ازدواج کردی بعد الان میخوای ازش چه کسی رو بسازی؟ میترسی بره پیش دخترخاله اش که کل فکرش دوست پسراشه، از راه بدر بشه؟ خوب این خانوم شما که خودش هم که اینکاره است و شما هم که حرفه ای اینکاره بودی در حد لالیگا بالام جان! حالا این چه تاثیر منفی روی این خانوم میذاره؟ و شما چه اخلاقیاتی رو دنبالشی در این خانوم زنده کنی فردین جان بنده موندم! مثلا این خانوم شما وقتی با حضرتعالی دوست بود، همه فکرتون مسائل اخلاقی بود و چفیه مینداختید دور گردنتون و مینشستید با هم زیارت عاشورا میخوندید؟ یعنی تا این حد خانوم شما با دختر خاله اش فرق داره!

    دو تا آدم لنگه هم بهم رسیدین! حالا یهو شما متحول شدی میخوای از ایشون اسوه اخلاق بسازی؟

    نه برادر من! اونیکه شما مد نظرته و دلت میخوات داشته باشی، روز سوم آشناییش با دوست پسر جونش نمیره ددری. در ضمن اون آدمی که به اخلاقیات و پوشش مد نظر شما پایبنده وارد همچین رابطه هایی نمیشه ملتفتی؟

    در ضمن چون خیی احساس منطقی بودن میکنی: ببین مسئله مهمی مثل ازدواج رو با فردین بازی و همینجوری یلخی و احساسی رفتی جلو و به صرف فشارهای اون خانوم برای خواستگاری و البته احساسات به قول خودت کور جنابعالی، رفتی زن گرفتی، اینا اشکال نداره. حالا بگذریم از رفتارهای غیر منطقی دیگه مثل دوستی های متعدد و همزمان و الی ماشا الله، الان گیر دادی به این خانوم که منطقی باشه؟!!! اگه منطقی بود که زن شما نمیشد برادر من! اگه منطقی بود که اونهمه وقت خودکشی نمیکرد که! مگه قبل خواستگاری نمیدونستی اینارو آقای منطقی؟ یه سوزن به خودت بزن و یه جوالدوز به دیگرون.

    بشین زندگیتو بکن، با بهانه های بنی اسراییلی هم زندگی رو نه به خودت نه به اون خانوم زهر نکن! فکر دوست دختر قبلیتهات هم رو دیگه بگذار کنار! تمام شد اون دوران.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : شنبه 31 فروردین 92 در ساعت 02:33

  11. 13 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    (محرک) (دوشنبه 23 اردیبهشت 92), asemani (شنبه 31 فروردین 92), del (شنبه 31 فروردین 92), farhad1 (شنبه 31 فروردین 92), maryam1363 (شنبه 31 فروردین 92), she (شنبه 31 فروردین 92), shima_2 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), ویدا@ (شنبه 31 فروردین 92), هدف (شنبه 31 فروردین 92), آویژه (شنبه 31 فروردین 92), ساحل آرامش (شنبه 07 اردیبهشت 92), ساحل75 (دوشنبه 02 اردیبهشت 92), شیدا. (شنبه 31 فروردین 92)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 تیر 93 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1392-1-07
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 298 در 112 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گفتنی هارو بی دل عزیز گفت
    شما این دختر رو همینطور که دیدید و پسندید باید بخواید
    سعی در تغییرش نداشته باشید و با آرامش ازش بخواید که مناسبتر رفتار کنه
    شما وقتی بهش فشار وارد میکنید اونم جبهه میگیره دیگه
    پیش خودش میگه چرا باید حرف زور رو قبول کنم ؟
    آرامش و منطق بهترین راه حل برای شماست

  13. 2 کاربر از پست مفید هدف تشکرکرده اند .

    farhad1 (شنبه 31 فروردین 92), شیدا. (شنبه 31 فروردین 92)

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farhad1 نمایش پست ها

    عقد کردیم و من از روز اول اشنایمون تا به امروز به این فکر بودم که میشه ازش کسی ساخت که اخلاقیات منطقی و قابل قبولی داره

    ؟
    برادر من ، بزرگترین و بزرگترین و بزرگترین اشتباه شما همین بود

    ببین ، اون رو همون طور که هست قبول داشته باش. باید قبل عقد چشمات رو باز می کردی و اون رو با معیارات می سنجیدی
    یه ضرب المثلی میگه ، قبل عروسی چشماتو وا کن ، بعد عروسی چشماتو ببند
    اگه میگی لجبازه به خاطر اینه که شما لجبازش کردی ، اون تمام اون چیزی که هست رو در دوران آشنایی تون به شما نشون داد. اون موقعی که باید می دیدی ندیدی.
    و اما الان
    سعی کن حساسیت های خودت رو تا جایی که می تونی کم کنی .
    با محبت
    فقط با محبت ممکنه بتونی آروم آروم رویه هایی که می خوای رو در عرض چند سال درونش نهادینه کنی . با صبر و تحمل . اگه مهر و علاقه ات تو دلش بیشتر بشه (این لجبازی ها باعث میشه کمتر بشه ) ممکنه به خواسته های تو توجه بیشتری نشون بده . صبر و تحمل و محبت سه عنصر اصلی برای زندگی شماست در حال حاضر .
    موفق باشی

  15. 2 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    farhad1 (شنبه 31 فروردین 92), شیدا. (شنبه 31 فروردین 92)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    مشکل اصلی زوج های جوون که باعث بیشتر اختلافاتشون هم هست اینه که میخوان هم دیگه رو تغییر بدن و از طرف مقابلشون کسی رو بسازن که دوست دارن

    شما و همسرتون میتونید روی هم دیگه تاثیر بذارید و خیلی از اخلاق و رفتارهم رو بواسطه ی رفتارهاتون تغییر بدید ولی نه در مدت 2-3ماه و در دوران پر التهاب عقد.

    شما قطعا پوشش و رفتار و خیلی مسائل دیگه ی این خانم رو دیده بودید و ایشون رو با همین چیزها پسندیدید.

    اگه واقعا با رفتار و پوشش این خانم مشکل داشتین همون اول باید شرط ازدواج و خواستگاریتون رو درست کردن حجابش میذاشتید

    شما چندبار گفتید دختر خوب و خوش قلبیه. خوب بودن رفتاری و مهربونی کردن اگه به نظر شما برای شروع زندگی و دل دادن به همسر زندگی کافیه پس دیگه نباید با بقیه مسائلش مشکلی داشته باشید.

    الان هم اگه میخواید زندگیتون خوب بمونه باید آرام آرام سعی در تغییر دادن رفتار نادرست همسرتون بکنید و حوصله و صبر زیادی هم داشته باشید شاید این کار چند سال طول بکشه شاید هم همسرتون انقدر لجباز باشه که حتی یک درجه هم تغییر نکنه

  17. 2 کاربر از پست مفید ساحل75 تشکرکرده اند .

    farhad1 (یکشنبه 01 اردیبهشت 92), شیدا. (شنبه 31 فروردین 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.