به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 تیر 02 [ 08:23]
    تاریخ عضویت
    1392-1-28
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوست دارم شوهرم مستقل باشد و مثل يك مرد رفتار كند!

    سلام دوستاي عزيز
    مشكل من بر مي گرده به همسرم و خانوادش. البته شايد بد نباشه قبلش يه بيوگرافي مختصري از خودم و زندگيم براتون بگم. من 29 سالمه و همسرم كه پسر خاله ام ميشه 31 ساله و دانشجو هست. يك ساله ازدواج كرديم و قبلش 7 ماه عقد بوديم. متاسفانه شب حنابندون ما دعوا شد و بعد از عروسي رفت و آمدهاي خانواده هامون با هم قطع شد. فقط من با خانواده همسرم معاشرت دارم و همسرم با خانواده من. متاسفانه اين دعواها روي زندگي ما خيلي اثر گذاشت چون از نظر من همسرم كمي خام بود (و هست!!!!!) و نتونست اونارو مديريت كنه و همينا باعث شد كه ما هم هر از گاهي باهم جرو بحث شديد و كتك كاري داشته باشيم. موقع عروسي بقيه فاميل به خانواده همسرم گفتن بذاريد اينا برن سر خونه و زندگيشون و هيچ كاري بهشون نداشته باشيد. اونا هم كاري به ما نداشتند تا اينكه وقتي فهميدند اختلاف پيدا كرديم مادر شوهرم ميخواد كم كم تاثير بذاره و مثلا يكي از گفته هاش اينه كه نميذارم تنها بمونيد ميارمتون نزديك خودم تا حواسم بهتون باشه. در صورتيكه من كلا از منطقه ايي كه اونا توش زندگي ميكنن خاطرات بد دارم و حتي اگه مادر خودمم اونجا باشه حاضر نيستم زندگي كنم (كما اينكه قبل از ازدواج حتي خانواده من هم نزديك به خانواده خاله ام در يك منطقه زندگي ميكردند و موقع ازدواج من با همسرم صحبت كردم كه دوست ندارم توي اين منطقه زندگي كنم). شوهر من كارش جوري هست كه حقوق ساعتي ميگيره و مثلا اگه يك ساعت سر كار نباشه از حقوقش كم ميشه. به اندازه كافي براي كلاساش مجبوره كه مرخصي بگيره چند بار پيش اومده كه مادرش زنگ ميزنه و بهش ميگه بيا ببرم جايي كار دارم. خوب اون درك نميكنه كه پسرش بايد سر كار باشه و درخواست نابجايي از يك شخص ديگه حالا پسرش باشه يا نباششه ميكنه كه از كارش بزنه و بياد كار شخصي اونو انجام بده! متاسفانه همسر من قبل از ازدواج اصلا اينطوري نبود و طوري بود كه من يك بار شاهد بودم به خاطر دو تا ساك كه گذاشته بود تو كمد لباس چه دعوايي با مامانش راه انداخت ولي حالا بعد از ازدواج هر چي اون ميگه قبول ميكنه و فكر ميكنه منطقي و درسته. چندين بار بهش گفتم نبايد قبول كني تو زندگي خودتو داري بايد بدوني چه كاري درسته و چه كاري غلطه! ولي فكر ميكنه ميخوام از مادرش جداش كنم. حتي چندين بار شده جايي ميخواستن برن زنگ زدن و بهش گفتن بيا ما رو ببر كه من يه بار بهش گفتم شدي آژانسشون؟ ولي از نظرم اگه آدم وقتشو داشته باشه يا از نظر مالي در مضيغه نباشه اشكالي نداره ولي وقتي خودش احتياج داره آيا اين كارش درسته؟ حتي پيش اومده من بهش گفتم بريم جايي گفته بنزين ندارم خوب منم ناراحت ميشم كه براي من بنزين نداره ولي براي اونا داره. اگه من بهش بگم نرو سر كار به خاطر منم نميره و حاضره به خاطر من از كارش بزنه ولي من دوست دارم منطقي باشه و به خاطر من تلاش كنه چون ميدونه درآمدش كم ميشه اينكارو نكنه. مادرشوهرم كسي بود كه موقع خريد عروسي و ... هي ميگفت گرونه! نخريد! كمتر! سبكتر! بعدا هم ميشه و .... ولي حالا هم شوهرم از من همه اين انتظارات رو داره كه من به حقوق كم اون قانع باشم و همه درآمدم رو تو خونه اون مصرف كنم و در آخر اون هر چي مامانش بگه بدون هيچ حرفي قبول كنه! راستش دوست دارم اولويت رو به من و زندگيمون بده. از اونجايي كه بارها قبل از ازدواج ديدم و شنيدم خاله ام بيشتر ديگران رو براي استفاده ميخوان فكر ميكنم فقط براي انجام دادن كارهاش همسرم رو ميخوان. ما زماني ماشين نداشتيم هر بار مارو ميديد ميگفت راهتون دوره بعضي وقتا يه چيزي ميپزم كسي نيست براتون بياره. اما از وقتي ماشين خريديم حتي يك بار هم نشده زنگ بزنه بگه فلان غذا رو پختم بيا ببر. ولي اگه جايي بخواد بره قشنگ زنگ ميزنه و ميگه بيا منو ببر. دو روزه ديگه هم كه امتحاناش شروع بشه هر كاري داشته باشه هي زنگ ميزنه. كه اين اتفاق در ترم قبل هم افتاد. چون ميدونم با اين كاراش كم كم پسرشو به خودش نزديك ميكنه و بعدش كم كم دخالتش زياد ميشه. اينو هم بگم خاله ام به هيچ وجه آدم قابل اطميناني نيست و رازداري نميكنه و نظر روابط عمومي با ديگران و اقوام مشكل داره و كلا خيلي نميتونه درست تصميم بگيره و نميدونه هر حرفي رو كجا بايد بزنه و كجا نبايد بزنه حتي به من هم خيلي احترام نميذاره. اما همسرم خامش شده. چند بار به طور مستقيم و غير مستقيم، با لحن خوب، با لحن تند و ... به همسرم گفتم ولي همه اينارو به حساب بدبيني ميذاره و قبول نميكنه. دلم ميخواد جوري باشه كه كاري به كسي نداشته باشه و بچسبه به زندگي خودش و بدونه كي توي زندگي به دردش ميخوره و كي نميخوره. اما اينا رو متوجه نيست. چطوري بهش بگم؟
    ببخشيد كه طولاني شد!

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    خانومی بهتره یه فاصله بین خطوط بذاری تا راحت بشه خوند

    شما با خانواده همسرت کتک کاری کردید یا با همسرت؟

    شما همسرت رو خوب میشناختی چون پسر خاله ات بود.قبل از ازدواج این وابستگیها رو داشت یا نه؟

    رابطه شما با همسرت چطوره؟



    شما اصلا نباید به همسرت در مورد رفتارش با خانوادش گوشزد کنی و تذکر بدی.چون همونوطر که خودت گفتی میذاره به حساب بدبینی و دخالت و ....

    شما اگر میخواهی همسرت مستقل باشه باید خودت هم به این استقلال کمک کنی.اگر میبینی همسرت ظرفیت کار شما رو نداره بهتره مدتی نری سرکار.وقتی همسرت بفهمه منبع حقوقی شما قطع شده و وظیفه اش حالا سنگین تر شده مطمئنا به خودش میاد.

    معمولا خانومهایی که میرن سرکار رفته رفته باعث میشن همسراشون از لحاظ مالی و حس مسئولیتپذیری ضعیف بشن.

    اگر امکانش هست نرو سرکار.اما با دعوا و داد و بی داد و لجبازی نه.یا حتی یه مدت مرخصی بگیر .اگر همسرت بفهمه که باید خودش بار زندگی رو بکشه و مسئولیتهاش بیشتر بشه احتمال خیلی زیاد فاصله اش بیشتر میشه و توجه اش بیشتر به شما معطوف میشه

    موفق باشی

    ضمنا اصلا سعی نکن همسرت رو از خانوادش ببری .چون عواقب وحشتناک ! این کار روی زندگیت تاثیر بدی میذاره

    برای موفقیت اول از خودت و روابطتت با همسرت شروع کن و به خانوادش کاری نداشته باش

    - - - Updated - - -

    سلام

    خانومی بهتره یه فاصله بین خطوط بذاری تا راحت بشه خوند

    شما با خانواده همسرت کتک کاری کردید یا با همسرت؟

    شما همسرت رو خوب میشناختی چون پسر خاله ات بود.قبل از ازدواج این وابستگیها رو داشت یا نه؟

    رابطه شما با همسرت چطوره؟



    شما اصلا نباید به همسرت در مورد رفتارش با خانوادش گوشزد کنی و تذکر بدی.چون همونوطر که خودت گفتی میذاره به حساب بدبینی و دخالت و ....

    شما اگر میخواهی همسرت مستقل باشه باید خودت هم به این استقلال کمک کنی.اگر میبینی همسرت ظرفیت کار شما رو نداره بهتره مدتی نری سرکار.وقتی همسرت بفهمه منبع حقوقی شما قطع شده و وظیفه اش حالا سنگین تر شده مطمئنا به خودش میاد.

    معمولا خانومهایی که میرن سرکار رفته رفته باعث میشن همسراشون از لحاظ مالی و حس مسئولیتپذیری ضعیف بشن.

    اگر امکانش هست نرو سرکار.اما با دعوا و داد و بی داد و لجبازی نه.یا حتی یه مدت مرخصی بگیر .اگر همسرت بفهمه که باید خودش بار زندگی رو بکشه و مسئولیتهاش بیشتر بشه احتمال خیلی زیاد فاصله اش بیشتر میشه و توجه اش بیشتر به شما معطوف میشه

    موفق باشی

    ضمنا اصلا سعی نکن همسرت رو از خانوادش ببری .چون عواقب وحشتناک ! این کار روی زندگیت تاثیر بدی میذاره

    برای موفقیت اول از خودت و روابطتت با همسرت شروع کن و به خانوادش کاری نداشته باش
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    MMAASS (سه شنبه 03 اردیبهشت 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 تیر 02 [ 08:23]
    تاریخ عضویت
    1392-1-28
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    <br>سلام<br>
    <br>
    خانومی بهتره یه فاصله بین خطوط بذاری تا راحت بشه خوند<br>
    <br>
    <strong>بله. سعی میکنم در موارد بعدی رعایت کنم.</strong><br>
    <br>
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    <br>شما با خانواده همسرت کتک کاری کردید یا با همسرت؟<br>
    <br><strong>من و همسرم.</strong><br>
    <br>
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    <br>شما همسرت رو خوب میشناختی چون پسر خاله ات بود.قبل از ازدواج این وابستگیها رو داشت یا نه؟<br>
    <br><strong>من به عنوان یه پسر خاله میشناختمش نه به عنوان یه همسر. متاسفانه نه اینکه اون نداشت بلکه هیچ کدوم از خواهر و برادراش هم ندارن و پیش میاد که دختراش &nbsp;توی جمع حتی به مادرشون فحش هم میدن. یه نمونه هم در مورد ساکها گفتم. اما بعد از ازدواج ما همسرم مامانی شده.</strong><br>
    <br>
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    <br>&nbsp;رابطه شما با همسرت چطوره؟<br>
    <br>
    <strong>از چه نظر؟<br>من و اون خیلی همدیگه رو دوست داریم. من میتونم اینو حس کنم ولی خوب همه کامل نیستن. یه سری رفتاراش از نظر من بجه گانه هست. ازش بیشتر انتظار دارم. منم یه اشتباهاتی کردم که خودم قبول میکنم.</strong><br>
    <br>
    <br>
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    <br>شما اصلا نباید به همسرت در مورد رفتارش با خانوادش گوشزد کنی و تذکر بدی.چون همونوطر که خودت گفتی میذاره به حساب بدبینی و دخالت و ....<br><br><strong>اوایل شاید این کارو میکردم ولی مدت هاست که دیگه چیزی نمیگم. خودشم میبینه که رفتار اونا چطوری هست. بعضی وقتا وقتی خاله ام چیزی میگه حتی باهاش دعوا میکنه ولی من اینو ازش نمیخوام. دوست ندارم وقتی باهم حرف میزنیم طرف اونو بگیره و اون وقت باهاش دعوا هم کنه. هم اینکه من اگه مثلا بهش بگم از حرف مادرت ناراخت شدم اگه بهم حق بده و بگه راست میگی نباید اینو میگفت یا اینکارو میکرد برام کافیه که متوجه هست. ولی وقتی جبهه بگیره و بگه مگه چی گفته و ... عصبانیم میکنه. برای همین هم مدتهاست دیگه بهش چیزی نمیگم.</strong><br>
    <br>
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    <br><br>
    شما اگر میخواهی همسرت مستقل باشه باید خودت هم به این استقلال کمک کنی.اگر میبینی همسرت ظرفیت کار شما رو نداره بهتره مدتی نری سرکار.وقتی همسرت بفهمه منبع حقوقی شما قطع شده و وظیفه اش حالا سنگین تر شده مطمئنا به خودش میاد.<br>
    <br>
    معمولا خانومهایی که میرن سرکار رفته رفته باعث میشن همسراشون از لحاظ مالی و حس مسئولیتپذیری ضعیف بشن.<br>
    <br>
    اگر امکانش هست نرو سرکار.اما با دعوا و داد و بی داد و لجبازی نه.یا حتی یه مدت مرخصی بگیر .اگر همسرت بفهمه که باید خودش بار زندگی رو بکشه و مسئولیتهاش بیشتر بشه احتمال خیلی زیاد فاصله اش بیشتر میشه و توجه اش بیشتر به شما معطوف میشه<br>
    <br><strong>متاسفانه امکانش نیست. چون میدونم مشکلاتمون خیلی بیشتر میشه. چون کلی قسط و ... داریم و از طرفی چون من بصورت قراردادی استخدام هستم اگه بخوام مرخصی بگیرم و ... شاید قراردادم تمدید نشه و ...<br><span style="color:#ff0000;">لطفا بهم بگید چطوری به استقلال برسم؟</span></strong><br>
    <br>
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    <br>موفق باشی<br>
    <br>
    ضمنا اصلا سعی نکن همسرت رو از خانوادش ببری .چون عواقب وحشتناک ! این کار روی زندگیت تاثیر بدی میذاره<br>
    <br>
    برای موفقیت اول از خودت و روابطتت با همسرت شروع کن و به خانوادش کاری نداشته باش<br><br><strong>من به اونا کاری ندارم. مدتهاست که تصمیم گرفتم زندگی رو &nbsp;با محبت جلو ببرم. حتی اگه عصبانی بشم به خودم نهیب میزنم حوبی. ملایمت. محبت و....&nbsp;ولی بعضی وقتا ....<br><span style="color:#ff0000;">من فقط میخوام جلو جلو حواسم باشه که خاله ام پای دخالت رو تو زندگیم باز نکنه. میخوام هوشیار باشم. چون میدونم که همچین آدمی هست.</span></strong>
    <br><br><strong>میدونین دوست دارم خیلی پخته بشه و درکش زیاد بشه. من همیشه بهش میگم عدالت اون چیزی نیست که با دو نفر که دو تا کار مختلف کردن یه جور رفتار کنی بلکه اینه که بدونی باید با هر کدوم چطوری رفتار کنی.<br>مثلا من اگه از حقوق خودم برای مادر و یا برادرم و یا کسی چیزی میخرم ناراحت میشه. در ظاهر شاید چیزی نگه ولی من از رفتارش حس میکنم. مثلا برای تولد خواهرم کادو خریده بودم برگشت و گفت قبلنا هم از این کارا میکردی؟ انتظار داره برای روز مادر به هر دو تا یه جور کادو بدیم. و اینو متوجه نیست که من شاید دوست دارم چیز دیگه ایی بدم و اینو پیش خودش نمیگه اون شاغله و حقوق میگیره و شاید دوست داره یه چیزی بخره. من بهش میگم مگه مادر تو یا مادر من شاغل بودن؟ مگه پدرامون بهشون پول نمیدادن که برای کسی چیزی بخرن؟ مگه من ازت پول خواستم؟ اگه شاغل نبدوم لابد هیج وقت بهم پول نمیدادی که برای کسی چیزی بخرم. ناراحت میشه. ولی من نمیدونم چطوری باید متوجه بشه.<br><br>کلا آدم خسیسی نیست و میدونم عمده این رفتارش برمیگرده به مشکلات مالی که فعلا توی اول زندگی داریم آخه خانوادش موقع عروسی زیاد بهش کمک نکردن. ولی من دوست دارم اینارو متوحه باشه.</strong>

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 تیر 02 [ 08:23]
    تاریخ عضویت
    1392-1-28
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام
    خانومی بهتره یه فاصله بین خطوط بذاری تا راحت بشه خوند
    بله. سعی میکنم در موارد بعدی رعایت کنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    شما با خانواده همسرت کتک کاری کردید یا با همسرت؟
    من و همسرم. خانواده ايشون پيش ما نبودن.

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    شما همسرت رو خوب میشناختی چون پسر خاله ات بود.قبل از ازدواج این وابستگیها رو داشت یا نه؟
    من به عنوان یه پسر خاله میشناختمش نه به عنوان یه همسر. متاسفانه نه اینکه اون نداشت بلکه هیچ کدوم از خواهر و برادراش هم ندارن و پیش میاد که دختراش توی جمع حتی به مادرشون فحش هم میدن. یه نمونه هم در مورد ساکها گفتم. اما بعد از ازدواج ما همسرم مامانی شده.

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    رابطه شما با همسرت چطوره؟
    از چه نظر؟
    من و اون خیلی همدیگه رو دوست داریم. من میتونم اینو حس کنم ولی خوب همه کامل نیستن. یه سری رفتاراش از نظر من بجه گانه هست. ازش بیشتر انتظار دارم. منم یه اشتباهاتی کردم که خودم قبول میکنم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    شما اصلا نباید به همسرت در مورد رفتارش با خانوادش گوشزد کنی و تذکر بدی.چون همونوطر که خودت گفتی میذاره به حساب بدبینی و دخالت و ....
    اوایل شاید این کارو میکردم ولی مدت هاست که دیگه چیزی نمیگم. خودشم میبینه که رفتار اونا چطوری هست. بعضی وقتا وقتی خاله ام چیزی میگه حتی باهاش دعوا میکنه ولی من اینو ازش نمیخوام. دوست ندارم وقتی باهم حرف میزنیم طرف اونو بگیره و اون وقت باهاش دعوا هم کنه. هم اینکه من اگه مثلا بهش بگم از حرف مادرت ناراخت شدم اگه بهم حق بده و بگه راست میگی نباید اینو میگفت یا نبايد اینکارو میکرد برام کافیه که متوجه هست. ولی وقتی جبهه بگیره و بگه مگه چی گفته و ... عصبانیم میکنه. برای همین هم مدتهاست دیگه بهش چیزی نمیگم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    شما اگر میخواهی همسرت مستقل باشه باید خودت هم به این استقلال کمک کنی.اگر میبینی همسرت ظرفیت کار شما رو نداره بهتره مدتی نری سرکار.وقتی همسرت بفهمه منبع حقوقی شما قطع شده و وظیفه اش حالا سنگین تر شده مطمئنا به خودش میاد.

    معمولا خانومهایی که میرن سرکار رفته رفته باعث میشن همسراشون از لحاظ مالی و حس مسئولیتپذیری ضعیف بشن.

    اگر امکانش هست نرو سرکار.اما با دعوا و داد و بی داد و لجبازی نه.یا حتی یه مدت مرخصی بگیر .اگر همسرت بفهمه که باید خودش بار زندگی رو بکشه و مسئولیتهاش بیشتر بشه احتمال خیلی زیاد فاصله اش بیشتر میشه و توجه اش بیشتر به شما معطوف میشه
    متاسفانه امکانش نیست. چون میدونم مشکلاتمون خیلی بیشتر میشه. چون کلی قسط و بدهي و ... داریم و از طرفی چون من بصورت قراردادی استخدام هستم اگه بخوام مرخصی بگیرم شاید قراردادم تمدید نشه و...
    لطفا بهم بگید چطوری به استقلال برسم؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    موفق باشی

    ضمنا اصلا سعی نکن همسرت رو از خانوادش ببری .چون عواقب وحشتناک ! این کار روی زندگیت تاثیر بدی میذاره

    برای موفقیت اول از خودت و روابطتت با همسرت شروع کن و به خانوادش کاری نداشته باش
    من به اونا کاری ندارم. مدتهاست که تصمیم گرفتم زندگی رو با محبت جلو ببرم. حتی اگه عصبانی بشم به خودم نهیب میزنم حوبی. ملایمت. محبت و ولی بعضی وقتا...
    من فقط میخوام جلو جلو حواسم باشه که خاله ام پای دخالت رو تو زندگیمون باز نکنه. میخوام هوشیار باشم. چون میدونم که همچین آدمی هست.
    میدونین دوست دارم خیلی پخته بشه و درکش زیاد بشه. من همیشه بهش میگم عدالت اون چیزی نیست که با دو نفر که دو تا کار مختلف کردن یه جور رفتار کنی بلکه اینه که بدونی باید با هر کدوم چطوری رفتار کنی.
    مثلا من اگه از حقوق خودم برای مادر و یا برادرم و یا کسی چیزی میخرم ناراحت میشه. در ظاهر شاید چیزی نگه ولی من از رفتارش حس میکنم. مثلا برای تولد خواهرم کادو خریده بودم برگشت و گفت قبلنا هم از این کارا میکردی؟ انتظار داره برای روز مادر به هر دو تا یه جور کادو بدیم. و اینو متوجه نیست که من شاید دوست دارم چیز دیگه ایی بدم و اینو پیش خودش نمیگه اون شاغله و حقوق میگیره و شاید دوست داره یه چیزی بخره. من بهش میگم مگه مادر تو یا مادر من شاغل بودن؟ مگه پدرامون بهشون پول نمیدادن که برای کسی چیزی بخرن؟ مگه من ازت پول خواستم؟ اگه شاغل نبودم لابد هیج وقت بهم پول نمیدادی که برای کسی چیزی بخرم. ناراحت میشه. ولی من نمیدونم چطوری باید متوجه بشه.
    کلا آدم خسیسی نیست و میدونم عمده این رفتارش برمیگرده به مشکلات مالی که فعلا توی اول زندگی داریم آخه خانوادش موقع عروسی زیاد بهش کمک نکردن. ولی من دوست دارم اینارو متوحه باشه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید MMAASS تشکرکرده است .

    she (شنبه 31 فروردین 92)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    وقتی می بینم چقدر مشکلات زوج ها بعد از ازدواج به هم شبیه هستش از تعجب شاخ درمیارم.
    تقریبن همه خانوم ها وقتی مشکلات مربوط به مادرشوهر هاشونو می نویسن و برخوردهای شوهرشون رو و انتظارات خودشون رو می بینم که داستان یکی هستش!:cool:
    همه مثل هم. مشکلات مالی اوایل زندگی. اختلافات اولیه دونفر. حضور مادرشوهر. مامانی شدن آقایون بعد از ازدواج. عکس العمل آقایون وقتی از مادرشون انتقاد می کنیم. بی صبری و بی سیاستی خانوم ها و نگرانی هاشون و....:)
    .
    خوبیش اینه که تقریبن راه حل های یکسانی هم وجود داره...
    صبر.
    کاهش حساسیت هامون.
    خوبی گفتن از مادرشوهر پیش شوهر.
    این که نذاریم خانواده شوهر از اختلاف هامون باخبر بشن.
    بهبود رابطه دونفره.
    کاری به رابطه اش با خانواده خودش نداشته باشیم.
    همراهی با شوهر در رفت و آمدهاش با خانواده اش.
    عدم انتقال متلک ها و گوشه کنایه های مادرشوهر به شوهر.
    قاضی قرار ندادن شوهر در بین خانواده ها.
    خوش بین بودن.
    تکرار جمله کلیدی : من مادرشوهرم رو دوست دارم و بقیه خانواده اش رو هم و دلم براشون تنگ میشه. در مواقع لزوم.
    فهمیدن اینکه در درازمدت بالاخره بودن مادرشوهر به هرحال بهتر از نبودنشه.
    و ...

    - - - Updated - - -

    خانومی لطفن شوهرت رو نصیحت نکن! سعی نکن چیزی بهش یاد بدی از راه سخنرانی! راه های بهتری وجود داره.
    .
    من سه ساله دارم سخنرانی می کنم به جایی نرسیدم!! تازه یه مدته بی خیال شدم اوضاع بهتر شده!;)
    تو هم جبهه می گیری.
    تحمل کن. لبخند بزن و خونسرد باش. مطمئن باش اگر تو درست رفتار کنی با توجه به اینکه شوهرت از اول آدم وابسته ای نبوده، همه چیز به حالت عادی خودش برمی گرده.
    .
    مهم: اگر شوهرت با مادرش یا خانواده اش بد صحبت کنه یا مثلا فحش بده تو نباید خوشحال بشی! باید باهاش دعوا کنی که این چه رفتاریه! چون مطمئن باش از اون بدترش رو به تو خواهد گفت!
    .

    - - - Updated - - -

    اینایی که میگم خیلی سخته.
    کلی تمرین و خودسازی و خودشناسی و تسلط میخواد.
    من دارم سعی می کنم.
    تو هم سعی کن.فقط به نتیجه خوبش شک نداشته باش!

  8. 3 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    MMAASS (سه شنبه 03 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (جمعه 13 اردیبهشت 92), شیدا. (شنبه 31 فروردین 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 24 تیر 02 [ 08:23]
    تاریخ عضویت
    1392-1-28
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    مادر شوهرم زنگ زد و به شوهرم گفت طبقه بالاي خونه خودمون رو خالي كردن مي خواهيد برم براتون بپرسم كه چقد ميخواد اجاره بده؟ شوهرم گفت باشه بپرس ببين چقد ميگه.
    بعدش كه اومد با من صحبت كرد گفت نظرت چيه؟ منم گفتم واقعا ميخواهي بري اونجا؟ اونم گفت نميخواي پيش مادر شوهر باشي؟
    گفتم يادت نيست من قبل از ازدواج گفتم از اون منطقه خوشم نمياد؟ :confused:
    اونم گفت نه!!!!!!!!!!! كي همچين چيزي گفتي؟
    البته ميدونم قبول نميكنه بريم اونجا و ميدونه من اين خونه ايي كه توش هستيم رو دوست دارم. ولي يكي از مشكلاتم اينه كه حافظه خوب و درست و حسابي نداره. اكثر موارد پيش مياد كه چيزايي رو كه ميگم انكار ميكنه!!!!!!!!!!!!!!! ولي نميدونم به خاطر حافظش هست يا بخاطر استفاده از شرايط!!!!!
    در ضمن اگه بخواد به مامانش بگه نميايم اونجا خيلي رك و راست دليلشو ميگه. و ميگه MMAASS دوست نداره اونجا زندگي كنه. اونا هم كه ديگه خودتون حدس بزنيد چه برداشتي ميكنن.
    من انتظار دارم كمي سياست به خرج بده و اينجور مواقع خودشو بندازه وسط و مثلا بگه فعلا صاحب خونه نميتونه پولمون رو جور كنه. يا مثلا بگه موقع امتحانام هست و حوصله اسباب كشي رو ندارم يا بگه نميتونم پول اون خونه رو جور كنم يا .... دوستان به نظرتون من خواسته نابجايي دارم؟ من از اون افرادي هستم كه اينطور مواقع بايد اول رو خودم كار كنم؟

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    متاسفم که دارم اینو می گم ولی ...
    .
    خب شوهرت راستش رو به مادرش میگه به هر حال.
    حالا حالا ها هم همینه که هست. چون به مادرش اعتماد داره. هنوزم خودش رو اول پسر مادرش میدونه بعد اونوقت شوهر شما.
    .
    بنابراین متاسفانه باید بگم که راه حل شما اینه که
    شما راستشو به شوهرت نگو! همون چیزی رو به شوهرت بگو که دلت میخاد اون به مادرش بگه!
    .
    مثلا بگو شاید فعلا صاحب خونه نتونه پولمون رو جور كنه. يا مثلا بگو موقع امتحانات هست و حوصله اسباب كشي رو نداری يا بگو شاید نميتونیم پول اون خونه رو جور كنیم يا .... همین خونه رو دوست داریم یا ...

    .
    بعد شوهرت هم میره همین ها رو به مادرش میگه!

    - - - Updated - - -

    همه ما که اینجا هستیم دو راه بیشتر نداریم:
    1. شوهرمون رو ببریم پیش مشاور.
    2. روی رفتار خودمون کار کنیم!

    .
    معمولا دومی راحت تره. ضمن اینکه راه حل اول، دومی رو هم شامل میشه.:)
    .

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم
    من فکر می کنم هر چی حساسیتت نسبت به اونا کمتر شه راحت تر زندگی می کنی
    اصلا حرف اونا رو نزن اگر هم حرفی شد خوبی مادرشوهرت رو جلوی شوهرت بگو تا به تو هم اعتماد پیدا کنه
    شوهری که رابطش با مادرش خوبه خیلی خیلی خم خطر تر از شوهری هست که با مادرش خوب نیست
    باور کن این وجود داره
    اگه همه جوره از مادرش دفاع می کنه بدون یه روزی هم همه جوره از تو دفاع می کنه و وقتی تازگی تو از دست دادی براش دور ریختنی نخواهی شد هرگز
    سخت نگیر زندگی از این به بعد هست از گذشته ها بگذر
    سعی کن تو اون منطقه خاطرات خوبی برا خودتون بسازی
    و بدون ثواب که در کمک کردن به پدر و مادر هست خیلی زیاده و شاید یه روزی همین کارها باعث نجات زندگیتون از خیلی از گزندها شه ... سعی کن کمک کنید حتی اگر تو شرایط مطلوبی نیستید همین ارزش داره
    موفق باشی


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دنبال يك سكس تراپ خوب در شيراز هستم
    توسط pari4321 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 13:02
  2. تست شش ستاره جهت محك زدن يك دوست حقيقي
    توسط raha در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 14 آبان 90, 14:28
  3. از تاريك بودن خسته شدم
    توسط SaYe_RoshAN در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 فروردین 88, 15:43
  4. ويژگيهاي يك دوست خوب
    توسط lord.hamed در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 05 بهمن 87, 12:20
  5. خصوصیات يك دوست خوب
    توسط hossein.tajalla در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 آبان 87, 10:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.