عاشقانه با همسرم ازدواج کردم.
تو دوران دوستی فهمیدم کسی رو که قبلا از خودش بزرگتر بوده دوست داشته ولی خانواده اش اجازه ازدواج رو بهش ندادن با اومدن من تو زندگیش اون قضیه کلا تموم شد.(خودش میگه)
بعدها متوجه روابط گرمش با منشی شرکتی که توش کارمیکرد شدم(خودش گفت واسه اینکه از روابط بالادستی ها باخبر بشه) الان دیگه اونجا کار نمیکنه.
همون موقع متوجه اس ام اس های یه خانوم دیگه شدم(چه حسی این حس زنانه)دیگه نتونستم تحمل کنم گفت خانمی که تو دوران سربازیش کمکش کرده و در ضمن مسنه .همون شب واسه اینکه منو مطمئن کنه بهش زنگ زد گفت ازش بپرس و باهاش حرف بزن من حرف نزدم ولی خودش با خانمه حرف زد و معذرت خواهی کرد که بیموقع مزاحمش شده .
بنا به کارش مجبور شدیم 3 ماهی برم خونه مامانم اینا (چون تو خونه تنها بودم)هفته یک بار همدیگه رو میدیدیم اتفاقی متوجه اس ام اسهایی شدم که با گرفتن شماره اشتباه یه دختر از طرف شوهرم شروع شده بود و اون دختر به شوهرم اس داده بود که اگه متاهلی نه اس بده نه زنگ بزن.اونم تموم شد.
خونمون رو به شهری که نزدیک مامان ایناست آوردیم و همینطور کار شوهرم .
تو مجتمع های آپارتمانی هستیم شنیدم داره با یه خانمی صحبت میکنه و ازش میپرسه چطور پکیج رو ببره رو حالت زمستونیش -رفته بود تو بالکن منم اتفاقی پنجره اون یکی خواب رو باز کردم و صدای اون خانم رو شنیدم یعنی با کسیه که این نزدیکیاست.
به خاطر بیماری بابام مجبور شدم 2 هفته برم اونجا وقتی برگشتم بوی عطر زنانه ای به مشام میرسید یه عطر جدید.بویی که حتی از پتو هم به مشام میرسید (ناگفته نمونه من اونروز بدون اطلاع اومدم خونه )رفتم تمام عطرامون رو بو کردم نه جدید بود با خودم گفتم ولش کن شکم بیخودیه ،رفتم بغلش کردم دیدم همون بو رو میده .به حالت قهر رفتم تو اون یکی اتاق خواب اومدم پیشم دستپاچه بود یه دفعه گوشیش که دستش بود زنگ خورد و من دوباره صدای خانومی رو شنیدم که شوهرم اصرار داشت بگه باشه مهندس بعدا خودم تماس میگیرم(که من فکر کنم همکارشه) سریع هم گفت باید برم دوش بگیرم دوباره بحث و اصرار والتماس شوهرم به اینکه عاشقه منه و منو ساده بدست نیورده و . . . . .
اینجایی که هستیم ایرانسل خوب آنتن نداره بعضی جاها مثل اتاق خوابی که توش بالکنه روبروش هم بالکن خونه ای که یه خانمی متاسفانه با وضعیت نامناسب میاد رو بالکن شوهرم هم میرفت دقیقا جایی مینشست که روبروی اونجا بود من ساده فکر میکردم فقط اونجا میشه کانکت شد ولی یه بار لپ تاب رو آوردم تو حال دیدم اینجا هم بد نیست
بهش گفتم تو اون اتاق خواب نره گفت باشه ولی الان دوباره یه سری اونجا میزنه.
(نگین اشتباهه) همش گوشیش دستم بود باهاش بازی میکردم .گوشیش رو چک کردم به شماره ای اس داده بود رو دادم دوستم زنگ زد گفت دختره.یکیشم از پیش شماره اش میدونم مال اون دوست دختری که ازش بزرگتر بوده(شک دارم)ولی دوستم زنگ زد گفت دختره اینم.
بعضی موقع ها وقتی سرکاره بهش اس عاشقانه میدم اونم جواب میده ولی گوشیش رو نگاه میکنم هیچ اثری از اون اس هایی که واسه من فرستاده نیست
خیلی وقته از این که گوشیش رو میبینم میترسم و خیلی وقته بهش نه دست میزنم نه نگاش میکنم.
تازگیا دیدم کد گذاشته رو گوشیش.
میخواستیم بچه دار شیم(جدا از اون استرس که تو تاپیک قبلیم گفتم)الان دو دلم بچه دار شیم یا نه ؟؟؟؟؟
چندین بار تا حالا سر این مسائل دعوامون شده شوهرم رو دوست داشتم و عاشقشم بودم ولی دیگه تحملش واسم سخته .نمیدونم اینا رو که گفتم شکه یا واقعین؟حاضر نیست توضیح درستی درموردشون بده .از طرفیم خودم از اینکه بهم ثابت بشه اینا واقعین میترسم .
این روزا فقط سردرد دارم.دارم توی مردابی دست و پا میزنم که هر روز امید نجاتم کمتر از قبل میشه.
مرسی که حرفای منو میخونید لطفا؟
نگید تاپیکهای دیگه ای رو که در مورد شکه بخونم چون همشون رو خوندم
باهاش حرف بزنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ازش توضیح بخوام؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نگین بیخیال شم که شک منو از پا در میاره دارم سخت ترین لحظات عمرم رو میگذرونم .
منطقی ترین کار تو این شرایط چیه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)