دوستان همدردی سلام ی روز فکر می کردم اگر این جا عضو بشم خیلی ها کمکم می کنن تو رو خدا کمکم کنید دو تا تاپیک گذاشتم اما کسی انگار جواب نمی ده
گفتم که شوهرم به طرز دیوانه کننده ای وابسته به مادر و خانوادش گفتم که از نظر مالی با هم اختلاف شدید داره و به خاطر کارهایی که کرد با تمام توانی که داشتم رفتم و ی خونه خریدم حالا دوباره ی بهانه جدید پیدا کرده و میگه یا خونت رو به من میفروشی یا که من زن میگیرم که باهاش خوشبخت باشم من هم در نهایت ارامش گفتم مگه تومن رو برای پول میخای میگه اره سهمت رو باید بدی خرج خونه رو نصف کردیم اجاره خونه هم که نصفه خودش هم بعد ی مدت رفت و ی خونه خرید ماشین هم داره دست بردار نیست اذیتم میکنه من هم خیلی کم طاقتم با تمام اذیت و ازارایی که کرده هنوز هم دوسش دارم دیشب بد از کلی صحبت میگه حالا اگه میخای زن نگیرم بچه دار شیم من هم دیدم که نمی تونم به این راحتی دارایی که دارم بدم دستش راضی شدم به بچه دارشدن . بچه ها بگید چه کار کنم می دونم اگر بچه دار بشم دوباره گیر مده به خونه ای که دارم هر کار می کنم که بهش اعتماد کنم نمی تونم با همین کاراش اعتماد رو از من گرفته خیلی داغونم استرس و دلشوره داره من رو از پا در میاره