سلام به شما
یک نکته مهم رو توجه کن خانومی
در رابطه با نحوه دعوت و ارتباط و رفت و امد با خانواده همسرت فقط و فقط بگذار همسرت خودش تصمیم بگیره/
شما هر طوری رفتار کنی ممکنه بعدا حرفی توش دربیاد.
پس این رو بذار به عهده همسرت.وقتی میگن میخواهیم بیایم اونجا شما بگو تشریف بیارید ..فقط یک لحظه اجازه بدید....و به همسرت بگو.
نکته مهم دیگه
اصلا و ابدا انتظار نداشته باش همسرت خانوادش رو رها کنه و بچسبه شما رو بگیره.خیلی کم هستن اقایونی که بتونن در این زمینه متعادل و به حق رفتار کنن.پس از این انتظارهای نا به جا نداشته باش و ذهن و زندگیت رو با این توقعات بهم نریز.
حرفت خیلی قابل قبول نیست....همسر شما ممکنه شما رو مجبور کنه سر یکی رو ببری؟این کار رو میکنی و میگی همسرم مجبورم کرد!؟
اینجا باید از سیاست استفاده میکردی و جایی که همسرت نبود به خواهرزاده ات میگفتی همسرم قصدی نداشت.اگر باعث رنجش تو شده من از طرفش از تو عذر میخوام.یه مقدار همسرم به نظافت بشقابش حساسه وگرنه اصلا نیت ناراحت کردن تورو نداشت.
از اون طرف هم به همسرت میگفتی من اصلا متوجه نشدم بشقابت کثیف بود....حتما کثیف بوده که باعث ناراحتی تو شده. و تمام
دیگه اصلا لازم نیست این ماجرا رو هم بزنی بعدا.
کار با سیاست ترش اینه بعد از اینکه این حرف رو به همسرت زدی بلافاصله حرف رو عوض کنی...مثلا بگی سرکار چه خبر و ....راستی فلان چیز رو یادم رفت بهت بگم....
شما اصلا دلیل نداره حتما طرف کسی رو بگیری.که بخواد بشه حق یا نا حق
به نظرم رفتار همسرت نه منفعلانه است و نه پرخاشگرانه.کمی عدم پختگی داره که شما هم با طرفداری های نا به جا بهش اجازه رشد نمیدی.
دقت کن نمیگم برو دعوا کن و مثل دیوار بتونی جلوش بایست.اما دلیل نداره جایی که حق باهاش نیست کاملا حق رو بهش بدی .دلیلی هم نداره به زبان بیاری و بگی حق با تو نیست و من بهت حق نمیدم.
سعی کن اینجور مواقع با زیرکی دورش بزنی....مثل من ندیدم...من متوجه نشدم...واقعا اینجوری بود رفتار فلانی؟
در واقع رهاش بذاری با افکارش تا خودش بتونه فکر کنه
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)