سلام به شما
خواهشا انقدر ناپخته و عجولانه و بی رودروایسی بگم کودکانه تصمیم نگیر.
قبلش بهت بگم اشتباه از خودت بود که همسرت رو تنها گذاشتی.اگر همراهیش میکردی به منزل داییش و کمی هم از خودت مایه میگذاشتی و یه مقدرا تحمل میکردی سر رفتن حوصله ات رو ، الان انقدر بهم ریخته و نگران نبودی.
شما یا باید همسرت رو همراهی میکردی حتی اگر بهت بد میگذشت و یا باید اجازه بدی اونم میرفت و به داییش سر میزد.درواقع شما هم خر و میخواستی و هم خرما رو.
تا چیزی مشخص نشده حرف طلاق رو پیش نکش.شما هم خودت هنوز مطمئن نیستی و ختی از عنوان تاپیک مشخصه که دو دل هستی.و نمیدونی دقیقا چی شده.
با پیش کشیدن حرف طلاق چیزی درست نمیشه.جز اینکه میرید دادگاه و شما مدرکی ندارید و دادگاه برت میگردونه سر خونه زندگیت.کمی سیاست و درایت داشته باش.
بهتره کاملا ماجرا رو شرح بدی.
وقتی ازش پرسدی دلیل کارات چیه؟ چه جوابی داد؟
وقتی ناراحتی شما رو میبینه چه عکس العملی نشون میده؟
ازش پرسیدی که این چه موضوعیه که تو حاضری زندگیمون مختل بشه اما به من نگی؟
شما با همسرت چطور اشنا شدی؟
چرا خانوادت راضی به ازدواج شما نبودن؟
و در نهایت
شما الان بارداری.مسئله خیلی فراتر از خودت و همسرته.در واقع اون بچه گناهی نداره که در اینده دچار بیماری های روحی و جسمی بشه اونم به خاطر مشکلات الان شما و همسرت.
از لحاظ تغذیه حتما به خودت برس.که بعدها دودش اول توی چشم خودت و همسرت میره .
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)