به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    قویتر از قبل به همدردی برگشتم اما بازم مشکلات زیادی دارم

    سلام من گلاره ام دوباره اومدم این آدرس لینک قبلیمه: http://www.hamdardi.net/thread-24960.htmlبا شوهرم مشکلات فراوونی داشتم و دارم ...اما یه تغییر بزرگتو زندگیم ایجاد کردم که البته همشو مدیون آقای sci عزیز و دوستای گلم هستم و اون هم اینه که تقریبا از یه زن افسرده و دائم الخواب تبدیل به آدمی شدم که مثل بقیه آدمهای معمولی شبه میخوابم و صبح بیدارم(قبلا برعکس بودم)الان ترم 5 کلاس زبانم و هر ترم بالاترین نمره رو گرفتمدیگه مثل قبل روزی چند بار به خودکشی فکر نمیکنم و قرصهامم گذاشتم کناردیگه از اس ام اس دادنهای شبونه شوهرم دنیا سرم خراب نمیشه(یذره از شکم کم شده البته یذره)چند وقت پیش برا شوهرم دفتر چه قشنگی درست کردمو توش با عکس و نقاشی و جملات خنده دار ازش تشکر کردم بابت همه زحمتهاش و انتهای اون دفتر چند تا از دلخوریهامو نوشتم.بهش گفتم که ناراحتم که دیگه دوستم نداره و بهم بی توجه شده ازینکه دیگه باهام رابطه فیزیکی نداره عذاب میکشم و اونم چند صفحه اخر دفترچه رو برام پر کرد و نوشت فشار زیادی تو زندگی رو شونه هاشه چون بدون کمک کسی داره بار زندگی رو بدوش میکشه ...دلش میخواسته ادامه تحصیل بده اما نتونسته .میخواد زندگی در خور شان من برام بسازه واسه همین روز وشب کار میکنه(من خونه پدرم تو رفاه کامل بودن و وضعیت اقتصادی خونوادم خیلی بالاتر از خانواده همسرمه اما برا من اصلا این چیزها مهم نبود ونیست)برا نوشت دوست داره باهام رابطه جنسی داشته باشه اما چون من چند بار تو دعواهامون سر قضیه چشم چرونیهاش و اس ام اس دادنهاش بهش گفتم هوس بازه بهش برخورده و دیگه نمیتونه بهم نزدیک شه(البته من بعد از خوندن این نوشته هاش یه عالمه گریه کردمو خودم دو بار برا رابطه پیشقدم شدم و بعد ازون خودش کماکان مثل قدیم شد)نمیدونم چرا؟اخرشم بهم گفت میدونم که توی تمام زندگی به خاطر من از همه چیت گذشتی و میگذری منم میخوام تو رو خوشحال کنم واسه همین اینهمه سعی میکنمنوشتن اون دفترچه معجزه کرد البته فقط یه هفته دوباره زندگی به روال عادیش برگشتنمیدونم چطوری بهش بگم اگه بخاطر من اینهمه کار میکنی چه فایده من تو خونه بزرگ و زیبا زندگی کنم اما کنار هم شاد نباشیم...چه فایده که حتی حوصله حرف زدن با من هم نداشته باشی؟سرتونو درد نمیارم الان ازتون میخوام کمکم کنید و بهم بگین بعد اینکه خودمو ازون وضعیت رکود وبیحالی دراوردم چطوری با شوهرم ارتباط دائم (نه فقط یک هفته داشته باشم)ظاهرا باید هرروز دفترچه درست کنم؟؟در مورد مسائل جنسیمون چیکار کنم چون یبار یه حرفی زدم همش من باید پیشقدم بشم؟اونهم تا حالا یه عالمه بد وبیراه بهم گفته اما من بخشیدمشو همشو فراموش کردم ومجازاتش نکردمیکی بهم بگه سیاست زنونه یعنی چی بلد نیستمبابت نوشته های پراکنده ام عذرخواهی میکنم.ذهنم خیلی اشفته اس

  2. 4 کاربر از پست مفید gelareh تشکرکرده اند .

    sci (شنبه 10 فروردین 92), باران بهاری11 (سه شنبه 13 فروردین 92), سرافراز (شنبه 10 فروردین 92), صاعد (شنبه 10 فروردین 92)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام گلاره جان
    همین که این همه اقدام مثبت و با ارزش انجام دادی کلی مهمه.همین که توسنتی اون حس دورنی همسرت رو کمی قلقلک بدی یعنی کار بزرگی کردی

    نه..لازم نیست هربار یه دفترچه درست کنی...اینجوری اون دفترچه دیگه خاصیت جذابیتش رو از دست میده و تکراری میشه ...

    در مورد اینکه همسرت رو بخشیدی و ....
    و توقع داری اونم ببخشتت..این مسئله در ادمها نسیبه....نباید توقع داشته باشی همسرت دقیقا مثل شما عمل کته.همسر منم مثل همسر شماست.اگر من خطایی کنم نمیبخشه اما اگر خودش خطایی کنه و در جبران اشتباهش حتی یه لبخند کوچیک بزنه همه چیز رو فراموش میکنم.
    بالاخره مرد و زن روحیاتشون باهم فرق داره.

    شما همیشه سعی کن اراسته باشی و ببینی همسرت از چه پوششی در منزل و چه نوع ارایشی خوشش میاد...شما بستر رو فراهم کن..اون خودش جذب میشه...ایرادی هم نیست شما چند بار پیش قدم بشی...نه از لحلظ شرعی...نه عرفی ایراد نداره که هیچ..کلی هم از نظر روانشناسی این کار برای مرد جایگاه خوبی داره

    من یه تاپیک داشتم در مورد سیاستهای زنانه.

    یه نگاهی بهش بنداز شاید کمکت کنه
    http://www.hamdardi.net/thread-23387.html

    اقای دهنوی رو که میشناسی...ایشون میگفت یکی از نشانه های پایبند بودن مرد به همسرش و زندگیش اینه که تلاش میکنه و کار میکنه.پس اگر همسرت کار میکنه با گفتن جملاتی مثل چه فایده و ....اصلا روحیه اش رو خراب نکن و ارزش زحماتش رو زیر سوال نبر.

    همسر من کارش برنامه نویسیه.و ممدام پای سیستم و کامپیوتره.یکبار به شوخی بهش گفتم دستت درد نکنه که با هر کلیکی که میکنی برای ما نون حلال درمیاری.باورت نمیشه همسرت تا 5 دقیقه داشت دستهای منو به خاطر این جمله بوس میکرد.!!!

    با خودم گفتم ای دل غافل ! اخه مریم دیوونه ! چرا این جمله رو تو این 5 سال نگفته بودی !؟

    کلمه ها و جملات اثراتشون خیلی زیاده اما مردها بیشتر دوست دارن عملی ببینن و زنها دوست دارن بشنون.مثلا اگر مردی ببینه زنش براش چایی تازه دم میاره وقتی از سرکار میاد خیلی به دلش میشینه...اما زنها اگر مردها یه تعارف هم بکنن و اصل اون کار رو انجام ندن بازم لذت میبرن.

    قبل از سیاست زنانه سعی کن شخصیت مردها و به خصوص همسرت رو بشناسی و نقاط ضعف و قوتش رو پیدا کنی.

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  4. 8 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 11 فروردین 92), gelareh (شنبه 10 فروردین 92), mohammad6599 (سه شنبه 20 فروردین 92), rozaneh (شنبه 10 فروردین 92), shabe niloofari (شنبه 10 فروردین 92), باران بهاری11 (سه شنبه 13 فروردین 92), سرافراز (جمعه 09 فروردین 92), صبا_2009 (جمعه 09 فروردین 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    سلام عزیزم... منم خیلی خوشحال شدم که اینهمه تغییر مثبت توی زندگی بوجود آوردی.
    من یک چند نکته کلی میخوام بهت بگم و امیدوارم بهت کمک کنه راه زندگیتو پیدا کنی.
    - اول اینکه تو هیچوقت نمیتونی یک مرد پرکار رو کم کار کنی. اینو بعنوان یک اصل بپذیر و دیگه باهاش نجنگ. زندگی آدمی مثل تو که با یک مرد پرمشغله ازدواج کرده کمی با بقیه زندگی ها فرق می کنه. اگر تلاش کنی مرد پرمشغله ات رو بسوی خودت بکشونی ممکنه خودت راضی بشی اما قطعا اونو ناراضی میکنی.
    -تو باید بجای کمیت، سعی در بالابردن کیفیت لحظات با هم بودن بکنی. شاید اگر این موضوع در زندگی عادی یک زن شوهر معمولی، 3 بار در هفته پیش بیاد اما برای تو 1 بار در هفته یا کمتر فراهم بشه. بنابراین تو باید همون فرصت کوچک رو برای همسرت لذتبخش کنی.
    - باید یادت بمونه که تا حد ممکن غرغر کردن رو به صفر برسونی.
    -لحظات زیبا برای همسرت بوجود بیار اما انتظار نداشته باش هر بار جواب بگیری.مثلا غذای خوشمزه درست کن و میز رمانتیک بچین و شمع روشن کن. یا مثلا یک شب خانواده اش رو شام عوت کن...لباسهای ریبا بپوش و یک گوشه خونه بدون اینکه منظورت به شوهرت باشه برای خودت رقصیدن تمرین کن.
    -درعین حال برنامه های مثبت زندگیتو مثل کلاس رفتنها ادامه بده و این حس مثبت رو بخاطر خودت بخواه نه برای شوهرت. حتی اگه تشویقت نکرد! زندگیتو در همسرت خلاصه نکن و از اون برای خودت دیوار نساز.
    -در مورد رابطه جنسی بهت پیشنهاد میکنم تا یک حدی باهاش جلو بری و بعد دست بکشی. یعنی رابطه رو تا ته نبر و وسطش نصفه کاره برو سراغ یک کار دیگه. حقیقت اینه که درست نیست همیشه تو جلودار باشی. اینجوری غیرمستقیم اونو به سمت خودت بیار.
    - دست از شک کردن بهش بردار و با نگاهت هم اونو متوجه تردیدهات نکن. واقعا واقعا اگر بخواد کاری رو یواشکی بکنه نمی تونه؟ می تونه. پس تو کارتو درست انجام بده نگران بقیه قضایا نباش. حتی بدترین مردها هم بنظر من برای حریم خانوادگیشون احترام قائلند. چه برسه به همسر پرتلاش شما. مثبت فکر کن.
    - فکرتو از تمرکز به شوهرت بردار. به چیزهای دیگه هم فکر کن. به معنی زندگی! سریالهای دنباله دار خارجی ببین. من شنیدم سریال friend سریال طولانی و قشنگیه. دنبال معنای زندگی برو. مثلا من اخیرا یک مستند از استیون هاوکینگ درباره معنی زندگی دیدم که خیلی روی من تاثیر گذاشت.
    - رابطه اتو با خدا نزدیک کن. گاهی عبادت کن. بهترین دوست هرکس خداست. باور نمی کنی چقدر تا حالا درهای بسته رو بروم باز کرده...
    می بینی؟
    خیلی کارها هست که می تونی انجام بدی. پس ناامید نشو گلی...

  6. 5 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    gelareh (شنبه 10 فروردین 92), mohammad6599 (سه شنبه 20 فروردین 92), rozaneh (شنبه 10 فروردین 92), sanjab (جمعه 09 فروردین 92), باران بهاری11 (سه شنبه 13 فروردین 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از مریم و سرافراز عزیزم بابت توجهتون...یه دنیا ممنون
    سعی میکنم به فرمایشاتتون عمل کنم.بابت پراکنده نویسیم هم عذر میخوام
    مشکل الان من اینه که نمیدونم اول باید مشکلات شخصیمو حل کنم یا مشکل زناشوئیمو...میترسم اگه بخوام رو خودم کار کنم و بشم همون گلاره ای که باید باشم زندگیمو ازدست بدم...یا اگه تمام توجهم به رابطم باشه از خودم غافل بمونم من دچار تعارضات پیچیده ای هستم..گاهی بخودم میگم باید یکسره خوبی کنم و صبور باشم تا این دوران سپری بشه گاهی هم میگم فقط یبار زندم و دیگهاین روزها برنمیگردن...من همیه شوهرمو به خودم ترجیح دادم و بخاطر این موضوع گاهی از خودم میرنجم مثلا همین چند روز پیش تولد شوهرم بود و من تمام پولی رو که پدر و مادرم بهم عیدی دادن برای شوهرم کادو گوشی موبایل خریدم و الان اگه بخوام برا خودم چیزی بخرم هیچ پولی ندارم و باید از شوهرم بخوام....از خودم ناراحت میشم به خودم میگم اون که قدر نمیدونه چرا اینکار ها رو میکنم؟گاهی هم کاملا برعکس تصمیم میگیرم بهش محبت کلامی کنم..بغلش کنم..حرفهای خوب بزنم(چون من همیشه فقط با کارهام علاقمو نشون میدم مثل همین مثال کادو)اما یاد بلاهایی که سرم آورده میفتمو پشیمون میشم..یاد تحقیرهاش...یاد اینکه چند بار روم دست بلند کرده...چقد بهم دروغ گفته..چقد جای خالی منو با سایت و کانالهای ناجور پرکرده و.....
    میدونید چی میگم این تعارضات دیوونم کرده...از خودم غافل شدم 31 سالمه و خجالت میکشم اگه کسی ازم بپرسه چیکار میکنی بگم هیچی یه زن خونه دار و وابسته به شوهرم...چون از خودم خیلی توقع داشتم همین الانم از خیلی دوستهام عقبم..من تو خونه ای بزرگ شدم که مادرم و تمام زنهای فامیلمون شاغل بودن حتی مادربزرگمم شاغل بوده...برام سخته که آویزون شوهرم باشم شوهرم هم اینو میدونه گاهی تو دعوا بهم سرکوفت میزنه که عرضه کار ندارم...
    الان نمیدونم باید وقتم رو برای ساختن خودم بذارم که رشد کنم یا اول رابطمو درست کنم؟میترسم پرداختن به یکی باعث ازبین رفتن اون یکی بشه....

  8. کاربر روبرو از پست مفید gelareh تشکرکرده است .

    سرافراز (شنبه 10 فروردین 92)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    گلاره جان
    تو توانایی اینو داری که هم راستای رسیدگی به همسرت به خودت هم برسی.

    قبلش یادت باشه با خودت دیگه رودروایسی نداشته باش.دوست داری کادو بخری..بخر...دوست هم نداری نخر...
    همین حس پشیمانیت از خرید کادو مطمئن باش به همسرت هم منتقل میشه.....اینجا اون گناهی نداره.مقصر شمایی ...
    ضمن اینکه سعی کن تعادل رو رعایت کنی.

    دلیل نداره شمایی که یک زن خونه داری بری و برای همسرت یه گوشی بخری.مگر مهم گران بودن هدیه است؟میتونی براش یه تیشرت شیک بخری.هم یادش بودی و هم همه پولت رو از دست ندادی.

    یک سوال هم ازت دارم.لطفا در ارسال بعدیت جواب بده:

    تا کی میخواهی به گذشته و اختلافات با همسرت فکر کنی؟این افکار منفی چه کمکی بهت میکنه؟


    حد تعادل رو نگه دار.اگر بیش از حد محبت کنی و برای همسرت کادوی گرون بگیری نه تنها با این شرایط کار درستی نیست بلکه ممکنه اوضاع رو برای خودت بدتر کنی.چون تو الان یه درگیری ذهنی با خودت داری.و تا حلش نکنی نمیتونی و نباید بیش از حد برای همسرت خرج کنی یا چیزی بخری

    چرا اینجوری فکر میکنی؟اینکه تو یه زن خونه دار و وابسته به شوهرتی بده...

    گلاره جان افکارت تا حدودی مسموم هستن.

    من زنهایی رو میشناسم ب تحصیلات عالیه ترجیح میدن در اختیار همسر و خانوادشون باشن.به جای اینکه ساعتها در ادارات با ارباب رجوع سر و کله بزنن و شب خسته و کوفته برسن خونه.

    این خاصیت زنه که باید از یکسری موارد وابسته باشه به همسرش.اینو هم خدا گفته و هم قران و همسرت هم وظیفشه.

    نمیدونم چرا شاغل بودن رو میذاری به حساب یک امتیاز...بدن زن طوری ساخته نشده که هم بتونه به خوبی امور منزل رو بگردونه و هم کار خارج از منزل انجام بده.بالاخره یه جایی کم میاره.
    وظیفه زن کار کردن خارج از منزل نیست.به خصوص برای شمایی که با وجود خانه دار بودنت همسرت منحرف شده و به سمت سایتها و کانالهای انچنانی رفته.
    حالا فکر کن شاغل باشی و ماهی یک میلیون هم درامد داشته باشی.صبح 6 بری و عصر هم 6 برگردی خونه.

    فکر میکنی اوضاع چطور میشه؟

    تو اویززون شوهرت نیستی...تو کنارشی....محل رفع نیازهاشی...حضور تو اونو دلگرم میکنه.اون به امید تو تلاش میکنه.اگر تو به همسرت وابسته ای مطمئن باش اونم بخت وابسته است.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  10. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (شنبه 10 فروردین 92)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    86
    Array
    سلام گلاره عزیز.
    مریم و سرافراز حرفهای زیبا و مهمی رو زدند. من و همسرم هم تقریباً زندگیمون مثل زندگی شماست. از مریم عزیز به خاطر دید بازش ممنونم مریم حرف خوبی رو اشاره کرد اینکه تا کی میخواهی به گذشته و اختلافات با همسرت فکر کنی؟این افکار منفی چه کمکی بهت میکنه؟
    گذشته دیگه گذشته بر هم نمی گرده . شما ضربه روحی بدی از طرف همسرت خوردی اما خداییش آفرین که داری به سر و سامون دادن به زندگیت فکر میکنی این خودش یک مزیته . وقتی شما روی خودت کار کنی خود بخود روابطت با همسرت هم بهبود پیدا میکنه.همسر من هم کارشناسی ارشد داره اما توی خونه است و خونه داری میکنه و از بچه مون مراقبت میکنه. گرچه خیلی وقتا فکر میکنم اگه واسش کار مناسبی پیدا میشد و اگه سر کار بود خوب کمک خیلی بزرگی توی این همه مخارج بود ولی بعضی اوقات که برخورد با خانمها رو توی محیط کارم و بقیه جاها میبینم میگم خوشحالم که همسرم کار نمیکنه. و این وظیفه منه که زندگی رو تامین کنم. ما مردها بیشتر از هر چیزی به لبخند شما نیاز داریم به حس تایید شما. به اینکه از طرف شما تایید بشیم نه سرزنش. ولی لبخند همسر خیلی مهمه وقتی همسرم به من میخنده انگار تمام خستگی هام از دوشم بر داشته میشه اما وقتی سر چیزها و مسائل بی ارزش باهام بحث میکنه کلی از انرژی مو میگیره و خوب افسرده ترم میکنه. بدی دخترای امروز(حالا نه همشون) اینه که قبل از اینکه زن بودنو و همسر بودنو یاد بگیرن وارد یک رابطه زناشویی میشن تا به اهداف و آرزوهاشون توی اون زندگی برسن و یادشون میره زندگی زناشویی یعنی چی فکر میکنن از خونه پدر و محدودیت هاش آزاد میشن و دیگه همه چی اونجوری که فکر میکنن باید پیش بره و اگه توی زندگی اون طور نشه از زندگی شون هم ناراضی خواهند بود . راستش امیدوارم به کسی برنخوره اما من معتقدم بیشتر دخترهای جامعه امروز ما هنوز بچگی نکردن و بچگیشون و کارای دخترونشونو تموم نکردن وارد یک زندگی مشترک میشن و میخوان همون طور که توی دختر بودنشون رفتار میکردن اینجا هم رفتار کنن باور کنین جواب نمیده حالا نقش یک زن و خانم خونه و مادر خونه رو خواهند داشت نه اون دختر احساساتی خونه پدر که تا بهش میگفتن بالای چشمت ابرویه قهر میکرد و بهش برمی خورد و ... بله زندگی سخت تر از این حرفاست صبر میخواد و اراده واسه ساختنش . اما گلاره عزیز ساختن رو باید از خودت شروع کنی تا حالا خوب اومدی جلو اما بهتره روی خودت تمرکز بیشتری کنی. توی روابط جنسی همیشه آغازگر نباش بذار گاهی هم همسرت این مسئولیت رو به دوش بکشه. ضمن اینکه ما مردها گاهی به خاطر برخی دغدغه های فکری کلا یه مدت از این فاز روابط جنسی میاییم بیرون طوری که اصلا بهش فکر هم نمیکنیم و گاهی همسرامون فکر میکنن از اونا زده شدیم در حالیکه اینطور نیست . زندگی خیلی پیچیدست و کوچکترین گیرها و بحث ها سر کوچکترین و کم اهمیت ترین مسائل درد های کهنه و قدیمی رو باز و آشکار میکنه و اوضاع بدتر میشه. هیچ وقت گذشته همسرتونو به یادش نیارید لبخند زدن براش رو فراموش نکنید . راستی چند ساله زندگی میکنید چرا بچه دار نشدید می دونی وقتی بچه میاد تو زندگی مردها محکم تر و جدی تر به زندگی میچسبن و تقریباً دیگه فکر جدایی تا میاد به ذهنشون دیگه میگن من حالا یک بچه دارم و در قبالش مسئولم بچه مادر میخواد پدر می خواد هر دوتاشونو با هم میخواد. حداقل من که اینطوری بودم . در مورد کادر خریدن هم لازم نبود یک گوشی بخری یه جوراب یه غذای خوشمزه با یک بوسه یا حتی فقط یک شاخه گل هم کافیه گاهی هیچ چیز نیاز نیست فقط لبخند همسره و اینکه به یاد آدمه از دنیا بیشتر ارزش داره. شاد باشی . توی این سال جدید بهترین هارو برات آرزومندم.
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  12. 4 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    ferial (سه شنبه 13 فروردین 92), gelareh (دوشنبه 12 فروردین 92), sanjab (شنبه 10 فروردین 92), سرافراز (شنبه 10 فروردین 92)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم عزیز نمیدونم چطوری باید قدردان محبتت باشم.اینکه برام وقت میذاری و جوابمو میدی برام یه دنیا ارزشمند و ارامش بخشه در جواب سوالت(یک سوال هم ازت دارم.لطفا در ارسال بعدیت جواب بده:

    تا کی میخواهی به گذشته و اختلافات با همسرت فکر کنی؟این افکار منفی چه کمکی بهت میکنه؟)
    با خودم فکر کردم و دیدم حق با شماست..خودمم دوست ندارم اینجوری فکر کنم اما فکر دیگه.....گاهی افکار منفی بدجوری بهم هجوم میارن.اما بخودم قول دادم با تمام تلاشم و توجه به فرمایشات شما دوستهای مهربونم دوباره از اول شروع کنم...از صمیم قلبم برات ارزو دارم تو زندگیت به هر چی میخوای برسی....


    - - - Updated - - -

    روزنه گرامی خیلی خیلی ممنونم...واقعا نیاز داشتم حرفهای یک مرد رو بشنم اینو جدی میگم بارها از زبونه خانمها یا تو کتابهام حرفهای مشابه شما به گوشم خورده بود اما شنیدنش از جانب یه اقا حتما دلیل بر درست بودن اون حرفهاست...
    همونطور که شما گفتین من هیچ وقت همسری کردن رو یاد نگرفتم.شوهرم هم تو خونه ای بزرگ شده که ابدا ابدا ابدا یاد نگرفته شوهر بودن یعنی چی؟بهش گاهی حق میدم وقتی چیزیو یاد نگرفته چطور باید اجراش کنه....اما فرق من با اون اینه که من دوست دارم تمام سعی ام رو بکنم که یاد بگیرم زن خوب بودن یعنی چی....قدیمها که میتونستیم با هم حرف بزنیم بهش میگفتم ببین اگه یه زن فقط اشپزی کنه.خونه رو تمیز نگه داره و خوب به امورات منزل برسه زن خوبیه؟مسلم که نه مرد هم همینه قرار نیس فقط پول دربیاره و دیگه هیچ کاری به زنش نداشته باشه....من حتی ازش میپرسیدم که چکاری برات بکنم بگو از کدوم رفتارام ناراحت میشی که ترکشون کنم...کدوم حرفو کجا نزنم که دلخور نشی اما شوهرم هیچ وقت جواب درست و حسابی بهم نداد...همش میگفت خودت میدونی....همین اندک شناخت رو هم من تو دعواهامون بدست آوردم.اما وقتی میبینم اون برا بهبود رابطمون حاضر به همکاری نیس اذیت میشم...وقتی در کمال ارامش ازش میخوام جلو دیگرون فلان حرفو بهم نگه و باز هم همون کارهارو تکرار میکنه میرنجم....اگه بدونم غیر عمد اینکارها رو انجام میدم دلخور نمیشم اما با شناختی که ازش دارم میدونم عامدانه این کارها رو میکنه...
    در مورد بچه هم تا وقتی زندگیم سر و سامون پیدا نکنه فکرشم به ذهنم نمیاد...جالبه تنها موضوعی که من و شوهرم سرش تفاهم داریم همینه اونهم بچه نمیخواد همیشه غیر مستقیم میگه اعصابشو ندارم.به اندازه کافی مشغله دارم.بچه چیه فلانی بیکار بوده خودشو انداخته تو دردسر......اما خدا نکنه بچه فامیلی رو ببینه چنان دلش ضعف میره و سر به سر اون بچه ها میذاره که منم تعجب میکنم...والله ما که سر از کار این مردها در نیاوردیم
    بهرجهت یه دنیا ممنونم.....شاد باشید و کنار همسر و فرزند گلتون سلامت

  14. 2 کاربر از پست مفید gelareh تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 10 فروردین 92), rozaneh (یکشنبه 11 فروردین 92)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    گلاره جان بازم سلام

    ببین عزیزم.کنترل افکارت دست کیه؟کی میتونه به شما در کنترل افکارت کمک کنه؟هیچکس...فقط خودت.

    خانومی

    من با خانواده شوهرم اختلاف خیلی داشتم و هنوزم دارم.وقتی فکر میکنم که از خرید عروسی و حلقه گرفته تا الان چقدر خون به دل من کردن دلم واقعا میگیره...(تو پرانتز بهت بگم من میخواستم همه چیم ساده باشه اما خانواده همسرم میگفتن تو با انتخاب حلقه ظریف و تالار ارزون و ...ابروی مارو جلوی فامیل بردی !!!!)

    یه زمانی مثل شما همش فکر میکردم...به ظلمهایی که کردن...به جاهایی که همسرم چشمش رو میبست و.....اما دیدم دارم تبدیل میشم به یه ادم روانی که باید روزی چقدر قرص اعصاب بخوره.
    دیدم کی داره از بین میره؟خودم

    به خاطر چی؟به خاطر افکارم

    الان خیلی بهتر شدم و فکرم رو جهت میدم.
    انقدر راحت نگو فکره دیگه....هجوم میاره و ...

    نباید بیاره اصلا ابدا.فکر نکن کار کردن رو ی خودت نیاز به مشقت داره.نه.همین که جلوی این فکرهارو بگیری خودش خیلی خیلی کار مهمیه.و میشه یک شروع خوب.

    وقتی میبنی داره افکار بد بهت هجوم میاره مطمئن باش قطعا شیطان داره بهت نزدیک میشه.چند تا صلوات بلند بفرست.آبی بخور.

    و یا به چند ت خاطره خوب که با همسرت...دوستت...خانوادت و ..داری فکر کن.

    منم برات دعا میکنم که زودتر مشکلاتت حل بشه و بشی همون گلاره محکم و قوی.

    موفق باشی خواهر خوبم
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  16. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    gelareh (یکشنبه 11 فروردین 92)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم مریم عزیزم امیدوارم در ازای لطفی که تو این تالار به سایرین میکنی بهتریها رو از خدا دریافت کنی....تمام سعی ام رو میکنم....بازم ممنونم.شاد باشی
    اگه سایر دوستان که تجربه مشابه من داشتن و دارن کمکم کنن ممنون میشم راهنمائیم کنن.

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 92 [ 02:49]
    تاریخ عضویت
    1391-6-27
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 140 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه کسی لطف کرد و اومد بهم سر زد کمکم کنه و لطفا بهم بگه برا غلبه بر تنبلی چه راهکارهای واقعی و کاربردی هست...من متاسفانه بیشتر از 3 تا 4روز نمیتونم به برنامه هام عمل کنم و سریع میذارمش کنار...همه مدل برنامه ریزی هم امتحان کردم ساده...پیچیده و.... نمیدونم مشکل از کجاست و چرا انقد زود دلزده میشم و بجای اینکه تلاش کنم و به برنامه هام عمل کنم ترجیح میدم بخوابم.........این مشکلم حتی رو رابطم هم تاثیرگذار بوده مثلا هر وقت تصمیم گرفتم رو خودم کار کنم و طی مثلا 6 ماه آینده به همسرم نزدیکتر شم بعد از یه هفته هدفمو فراموش میکنم...اگه کسی تونسته تا حالا به تنبلیش غلبه کنه خواهش میکنم کمکم کنه...


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  3. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06
  4. ویتامین‌های روح .....
    توسط ویدا@ در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 16 شهریور 92, 14:32
  5. ورای ویتامین های عشق
    توسط shfa در انجمن سخنان نغز و جملات قصار بزرگان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 آبان 87, 12:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.