به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 60
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-1-03
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,228
    سطح
    28
    Points: 2,228, Level: 28
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    133

    تشکرشده 132 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Exclamation شوهرم؛ دوست دختر دارد

    سلام. من 32ساله، همسرم 39 ساله. هردو تحصیل کرده هستیم. دو ساله ازدواج کردیم. شوهرم بهم بی توجه شده بود که بهش شک کردم. گوشیشو که نگاه کردم فهمیدم با دو، سه نفر همزمان رابطه داره. وقتی موضوعو بهش گفتم اول عصبانی شد که چرا بدون اجازه به وسایلش دست زدم، بعد همه چیو انکار کرد. چند روزی رابطه بهتر شده بود که دوباره فهمیدم رابطه رو ادامه میده. وقتی ازش توضیح خواسبتم دعوامون شد و روز دوم عید ماشینو برداشت رفت کرمان منزل مادرش.
    حقیر و بیچاره شدم. ما تصمیم داشتیم به زودی بچه دار بشیم. بجبورم به همه فامیلام دروغ بگم که چرا عید شوهرم خونه نیست.
    از موضعش هم پایین نمیاد. دیگه علنا میگه با سه چهار نفر دوستم

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام خانومی

    خوبی؟

    چطور باهم اشنا شدید؟

    این تغییرات ناگهانی چرا در همسرت اتفاق افتاده؟

    از قبل اختلاف خاصی نداشتید؟

    یک چیزی این وسط هست که انگار همسر شما رو وقیح میکنه و تشویقش میکنه به این کار.این چه چیزی میتونه باشه؟

    اگر همسر شما یک انسان سالم باشه و مشکلی هم در زندگیش نباشه به نظرت میره سمت این موارد یا خیر؟

    نگران نباش.

    باید ریشه یابی کنی.این خیلی خوبه که همسرت فعلا خونه نیست.چ.ن با این اوضاع اگر میموند حتما کارتون به دعوا و کتک کاری میکشید.

    چک کردن گوشی همسرت کار درستی نبوده و برای مطرح کردنش باید مراتبی رو طی میکردی تا اینجوری نشه.حالا دیگه شده

    از وقتی رفته تماسی نگرفته؟
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  3. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Lnaz (شنبه 03 فروردین 92), فرهنگ 27 (شنبه 03 فروردین 92), کامران (یکشنبه 04 فروردین 92), پدربزرگ (سه شنبه 06 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-1-03
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,228
    سطح
    28
    Points: 2,228, Level: 28
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    133

    تشکرشده 132 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خیلی از طلاق میترسم. همسرم اینو میدونه. الان کسی که مجبوره بگه ببخشید و بگه برگرد منم. خیلی ریلکس میگه نمیخوام تعطیلاتمو خراب کنم بعد از عید میام تکلیفتو روشن می‌کنم. شماره مم گذاشته تو بلک لیست که جوابمو نده. مادرشم میگه تو پسرمو از خونه خودش انداختی بیرون. ولی اصلا این نبود. خودش وسایلشو جمع کرد رفت. باورم نمیشه عید برام اینجوری شروع شده. حالم داره از زندگی به هم میخوره. همه میگن اینقدر خودتو کوچیک نکن. خودش سرش میخوره به سنگ برمیگرده. طاقت ندارم ازش دور باشم
    دارم به خودکشی فکر میکنم

    - - - Updated - - -

    ما تو محل کار آشنا شدیم. همسرم خیلی ادعای روشنفکری و سلامت عقل و روحش میشه. همیشه همه کاسه کوزه ها سر من میشکنه. به اون دختری که به شوهرم اس میداد زنگ زدم میگه خانوم اشتباه شده!!!
    اشتباه شده که تو به شوهر من اس دادی فلانی دلم برای بغل مهربونت تنگ شده؟
    دیگه دیوار حاشا تا کجا بلنده؟ اون یکی شماره‌ها هم خاموشن... حالم داره به هم میخوره از این همه دروغ! میدونم قضیه خیلی مهمتر از این حرفاست. چند بار هم بهش گفته بودم اگه میخوای شیطونی کنی یه جوری بکن که من نفهمم. نه این که اس‌ام‌اس هاتو نگه داری. 5 تا اس‌ام‌اس تو یه هفته چه جوری پشت سر هم اشتباه میاد؟
    اول می‍گفت شک بیخود کردی. دیگه اینقدر خودمو زدم و جیغ زدم گفت همینه که هست من زن روانی نمیخوام پا شد رفت. حالا هم میگه درست حدس زدی. من بهت خیانت میکنم

  5. کاربر روبرو از پست مفید Lnaz تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اردیبهشت 92 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    274
    سطح
    5
    Points: 274, Level: 5
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 48 در 26 پست

    حالت من
    Badhal
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به هر حال تو این مدت زندگی حتما اخلاقش و روحیاتش براتون مشخص شده
    شرایط سختیه ولی ناراحتی و گریه و خودزنی مشکلی حل نمی کنه!
    رابطتون با هم چطوره؟؟ به نظر خودتون تو زندگیش چی کم بوده که رفته طرفه کسای دیگه؟؟؟

  7. 2 کاربر از پست مفید alaviali028 تشکرکرده اند .

    میشل (شنبه 03 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    الناز عزیزم

    دقت کن کسی که مرتکب خطا و اشتباه شده همسرته.اصلا نباید خودت رو کوچیک کنی و بهش زنگ بزنی.اون اخلاق شما رو میدونه به خاطر همین شماره شما رو گذاشته تو بلک لیست.
    اصلا باهاش تماس نگیر.باید ناراحتی تورو از بابت این موضوع درک کنه.وگرنه براش عادی میشه و دیگه شاید تا اخر عمر این روابط رو کنار نذاره.

    همسر منم خیلی طلاق طلاق میکرد.دری به تخته میخورد راهی دادگاه میشد.حتی کیف مدارکش رو هم اماده میذاشت دم در ورودی !(البته چند وقتیه فهمیدم این دققیا کاریه که خواهرش هم با شوهرش میکنه ).تا اینکه دیدم اینجوری نمیتونم زندگی کنم.از وحشت طلاق....شب و روزم یکی شده بود

    تا اینکه یکبار برای همیشه محکم ایستادم و گفتم دیگه جلوت رو نمیگیرم.اگر دوست داری برو.و هرکاری که فکر میکنی درسته انجام بده.و اون شد که الان 6 الی 7 ماهیه دیگه این کار رو نمیکنه.چون دید کارش برای من بی ارزش شده.

    تو هم مثل اون ریلکس باش.بهش بگو منم موافقم واصلا نباید تعطیلاتمون رو خراب کنیم.اینجوری که الناز جان شما رفتار میکنی داری غیر مستقیم به همسرت میگی کارت درست بوده و منم که مقصرم.

    نکن این کار رو.این راها رو من قبلا رفتم.همش منتهی میشه به بن بست.یه هربه ای که مردها خیلی ازش علیه ما زنها استفاده میکنن همین تحریک حس حسادت و حساسیت زنانه ما و رها کردن ما در اون شرایط بحرانیه

    شما سن و سال کمی نداری.باید درست زندگی کنی.اینکه با این حرفهای شدیدا عاطفی و غیر منطقی که نمیتونم ازش دور باشم و ....نمیشه زندگی کرد.

    اگر نمیتونی دوریش رو تحمل کنی باید دوست دختر داشتنش رو تحمل کنی.میتونی؟اگر میتونی بهش بگو اشتباه کردی و دیگه به روابطش با زنهای دیگه کاری نداری و معذرت خواهی کن و بگو برگرده خونه
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  9. 11 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 04 فروردین 92), fahimeh.a (یکشنبه 23 خرداد 95), reihane_b (چهارشنبه 07 فروردین 92), shabe niloofari (یکشنبه 04 فروردین 92), فرهنگ 27 (شنبه 03 فروردین 92), کامران (یکشنبه 04 فروردین 92), یکی مثل شما (دوشنبه 05 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92), ساحل 63 (دوشنبه 08 مهر 92), شیدا. (شنبه 03 فروردین 92)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Lnaz نمایش پست ها
    سلام. من 32ساله، همسرم 39 ساله. هردو تحصیل کرده هستیم. دو ساله ازدواج کردیم. شوهرم بهم بی توجه شده بود که بهش شک کردم. گوشیشو که نگاه کردم فهمیدم با دو، سه نفر همزمان رابطه داره. وقتی موضوعو بهش گفتم اول عصبانی شد که چرا بدون اجازه به وسایلش دست زدم، بعد همه چیو انکار کرد. چند روزی رابطه بهتر شده بود که دوباره فهمیدم رابطه رو ادامه میده. وقتی ازش توضیح خواسبتم دعوامون شد و روز دوم عید ماشینو برداشت رفت کرمان منزل مادرش.
    حقیر و بیچاره شدم. ما تصمیم داشتیم به زودی بچه دار بشیم. بجبورم به همه فامیلام دروغ بگم که چرا عید شوهرم خونه نیست.
    از موضعش هم پایین نمیاد. دیگه علنا میگه با سه چهار نفر دوستم
    دوست عزیز، تو چرا حقیر و بیچاره شدی؟ ایشون اشتباه کرده، بی وفایی کرده، تو که اصلا کار اشتباهی نکردی! هر مشکلی هست از ایشونه.

    ایشون در 37 سالگی با شما ازدواج کرد. تو چقدر اطلاع داشتی از گذشته روابط ایشون با خانم ها؟ آیا قبلا هم اینطور بود؟

    این مسئله، مسئله حساسیه و شاید در یک زندگی از خیانت و خشونت چیزی ناراحت کننده تر و نگران کننده تر نداشته باشیم. به یک مشاور مراجعه کن و شرایط زندگی و همینطور خصوصیات ایشون قبل از ازدواج رو براش توضیح بده تا بتونه این کار همسرت رو علت یابی کنه، شاید نیاز باشه با همسرت هم صحبت کنه. وقتی علت ها رو پیدا کنین خیلی خوب می تونین تصمیم بگیرین در آینده چکار باید انجام بدین یا چطور این مشکل رو رفع کنین و مطمئن بشین دیگه پدید نمیاد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Lnaz نمایش پست ها
    من خیلی از طلاق میترسم. همسرم اینو میدونه. الان کسی که مجبوره بگه ببخشید و بگه برگرد منم. خیلی ریلکس میگه نمیخوام تعطیلاتمو خراب کنم بعد از عید میام تکلیفتو روشن می‌کنم. شماره مم گذاشته تو بلک لیست که جوابمو نده. مادرشم میگه تو پسرمو از خونه خودش انداختی بیرون. ولی اصلا این نبود. خودش وسایلشو جمع کرد رفت. باورم نمیشه عید برام اینجوری شروع شده. حالم داره از زندگی به هم میخوره. همه میگن اینقدر خودتو کوچیک نکن. خودش سرش میخوره به سنگ برمیگرده. طاقت ندارم ازش دور باشم
    دارم به خودکشی فکر میکنم
    چند نکته:

    1. از همه مهمتر، کاری به حرف های "همه" نداشته باش. "همه" نه متخصص روابط انسان ها هستند، نه مشاور ازدواج و خانواده هستند، نه تجربیات کافی از چنین شرایطی دارند. بگذارید "همه" هرچیزی دلشون می خواد بگن، ولی تو کار صحیح و منطقی رو انجام بده.
    زندگی خوب یک شکل ثابت ندارد، بلکه یک فرآیند است. یک جهت است، نه یک مقصد.

    کارل راجرز
    ویرایش توسط فرشته مهربان : سه شنبه 06 فروردین 92 در ساعت 03:16

  11. 12 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    barani (شنبه 03 فروردین 92), fahimeh.a (یکشنبه 23 خرداد 95), Lnaz (شنبه 03 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 07 فروردین 92), roze sepid (شنبه 03 فروردین 92), فرهنگ 27 (شنبه 03 فروردین 92), کامران (یکشنبه 04 فروردین 92), گیلدا (پنجشنبه 22 فروردین 92), یکی مثل شما (دوشنبه 05 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92), شیدا. (شنبه 03 فروردین 92)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-1-03
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,228
    سطح
    28
    Points: 2,228, Level: 28
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    133

    تشکرشده 132 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من احساس میکنم بزرگترین اشتباه من اینه که میدونه چقدر زندگیمو دوست دارم و خیلی راحت داره برای از میدون به در کردن من از این حربه استفاده می کنه. من الان میخوام شوهرم برگرده خونه فقط. بشینیم دو کلمه حرف بزنیم ببینم مشکل از کجاست؟
    بدبختی اینه که خیلی وقیح شده. ارتباط ما الان فقط اس‌ام‌اسه. چون نمیذاره بهش زنگ بزنم.
    قبل از آشنایی و ازدواج ایشون هم اهل دوستی بوده. من الان میبینم چقدر ساده از کنار این قضیه رد شدم...
    از صبح شاید پنجاه تا اس‌ام‌اس زدم قربون صدقش رفتم، فحشش دادم، تهدیدش کردم، هر کاری کردم یه جواب به من نداده!
    کار صحیح و منطقی الان چیه؟ به خدا اگه میدونستم همون کارو میکردم.

    - - - Updated - - -

    تو زندگیمون واسه اون چیزی کم نبوده هیچ زیادم بوده. به خدا هرکی منو از نزدیک میشناسه و مشکلمو بهش گفتم از تعجب شاخ در آورده. آخه همه منو به خوشگلی و خانومی و خونه داری تو کل فامیل قبول دارند.
    خیلی دلم میخواد بدونم اون دخترای ایکبیری که با شوهر من دوست شدند چی دارن که من ازش دریغ کردم یا ندارم؟
    الان یه ساعته دارم تو اس‌ام‌‌اس فحشش میدم خالی نمیشم.
    حالم دیگه از اون تن و بدنی که دخترهای خیابونی رو بغل میکنه به هم میخوره

  13. 5 کاربر از پست مفید Lnaz تشکرکرده اند .

    barani (شنبه 03 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 07 فروردین 92), roze sepid (شنبه 03 فروردین 92), کامران (یکشنبه 04 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92)

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Lnaz نمایش پست ها
    کار صحیح و منطقی الان چیه؟ به خدا اگه میدونستم همون کارو میکردم.
    الناز! عزیزم! الان کار منطقی اینه که *هیچ* اقدامی نکنی.

    هیچ اقدامی تا وقتی که کاملا آروم و مسلط به اوضاع بشی.

    البته کارهایی که از زمان دیدن اس ام اس ها تا الان انجام دادی، قابل درکه. داری دقیقا مثل یه آدم آشفته عمل میکنی.

    پرت شدی توی یه دریاچه! قابل درکه که مثل هر غریق دیگری دست و پا بزنی. اما حقیقت اینه که این دست و پا زدن باعث غرق شدنت میشه. آروم باش و هیچ حرکتی نکن.

    چند روز بدون اس ام اس، بدون هیج تماسی.

    تماس هات رو قطع می کنی؟

    اگه آره، با همدیگه راه نجات رو پیدا میکنیم. یه جواب قاطع میخوام، که پاش وایسی! جوابمو که دادی، بقیه حرفامو میزنم.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  15. 10 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    barani (یکشنبه 04 فروردین 92), del (شنبه 10 فروردین 92), fahimeh.a (یکشنبه 23 خرداد 95), Lnaz (یکشنبه 04 فروردین 92), mohammad6599 (سه شنبه 08 مرداد 92), فرشته مهربان (سه شنبه 06 فروردین 92), کامران (یکشنبه 04 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92), دختر مهربون (یکشنبه 04 فروردین 92), شیدا. (شنبه 03 فروردین 92)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    الناز عزیزم، من تجربه زندگی مشترک ندارم و شاید درست نتونم خودمو در شرایط مشابه شما قرار بدم . اما به نظر من بهتره دست از این گله و شکایت بردارید و تا زمانی که همسرتون از مسافرت میاد به خودتون برسید و خوش باشید.
    فعلا هم نه اس‌ام‌اس بدید نه زنگ بزنید. اون کسی که خیانت کرده شوهر شماست، اگه میخواد برگرده و الناز عزیز اونو ببخشه باید رفتارشو درست کنه. بهش فرصت بدید تا به خودش بیاد و متوجه اشتباهش بشه

  17. 6 کاربر از پست مفید sara.s تشکرکرده اند .

    barani (یکشنبه 04 فروردین 92), Lnaz (یکشنبه 04 فروردین 92), کامران (یکشنبه 04 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 08 فروردین 92), شیدا. (شنبه 03 فروردین 92)

  18. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    الناز جان،

    می دونم الان دلت می خواد باهاش حرف بزنی، ازش بپرسی چرا؟ دلت می خواد بدونی چی شده. خیلی سوالها توی ذهنت هست. اون دخترها کی هستند و چیکار میکنند و چرا همسرت جذبشون شده؟ هر کدوم از این سوالهات هم که جواب داده بشه، ده تا سوال دیگه جاش را می گیره. کجا همدیگه را دیدند؟ کی شروع شد؟ چند بار ملاقات داشتند؟ چی گفتند؟ اون شب که من منتظر بودم بیاد بریم دکتر و می گفت سرکار است، اونجا بود؟ اون روز که زنگ زدم و ......... هزار تا سوال این مدلی. تمومی هم نداره.
    هیچ کس هم بهتر از خود همسرت نمی تونه تو این موقع کمکت کنه. حتی برای گریه کردن، برای شکوه کردن، دلت می خواد از خودش به خودش شکایت کنی تا به مادرش یا دوستت یا هر کس دیگه ای.
    ذهن شما را می تونم خوب بخونم، چون یک زنم.

    اما ذهن اون آقا را نمی تونم. فقط می دونم که با تجربه من و ماجراهای خیانتی که توی همدردی و جاهای دیگه خوندم، مردها این جور مواقع اول انکار می کنند و به شما می گن دچار توهم شدی یا حسودی یا فضولی یا ...
    مرحله بعد پذیرش همراه با دروغهای عجیب غریب است و بعد هم اینکه عموما فرار می کنند. یک جایی که شما را نبینند. هر چی زن تو این موقع احتیاج داره که شوهرش (همون فردخطاکار دروغگو) کنارش باشه و نیاز داره اون کمکش کنه، مرد فرار می کنه.


    حالا الناز باید چیکار کنه؟
    بهترین کار این است که شما هم ارتباطت را قطع کنی. می دونم خییییلی نیاز داری که با خودش، خود خودش، حرف بزنی. اما الان وقتش نیست. اگر می خوای مساله را حل کنی، با این دنبالش دویدن ها زشتی کارش در نظرش کمتر می شه، با تکرار حرفهایی که به شما می زنه قبح کارش برای خودش هم از بین می ره و باورش می شه که چیزی نبوده، از دیدن گریه و ناله و خواری شما حس بدی بهش دست می ده که حتی ممکن از علاقه اش نسبت به شما کم کنه و چیزی که باعث می شه به حرفت گوش کنه یا بعضا همراهی کنه، ترحم باشه، نه علاقه به شما یا قبول اشتباه خودش.

    مطمئنا نمی خوای که با ترجم به سمتت بیاد. نیازی نداری به ترحم. پس سکوت کن. حالا که رفته، شما هم چند روزی تماس نگیر. کاری به کارش نداشته باش.
    خیلی سخته. خیلی سخته. اما باید بتونی.
    چند روز تماس نگیر. هیچ مدلی.
    اگر تماس گرفت و آمادگی صحبت منطقی نداشتی، بگو الان نمی تونم صحبت کنم.
    الان براش یک ای میل بزن و بگو که تو هم موافقی که تعطیلاتتون را خراب نکنید. حالا که تو رفتی مسافرت خونه مامانت و من را هم با خودت نبردی، من هم این چند روز تعطیلی را می رم خونه مامانم. اگر زودتر از پایان تعطیلات خواستی برگردی، خبرم کن که بیام خونه.
    برو خونه مادرت و تمام سعی ات را بکن که به اعصابت مسلط باشی. در مورد خیانت تاپیکها را پیدا کن بخون. افکارت را متمرکز کن و نکات مهم را یادداشت کن.
    یه ساعتی از روز را به موسیقی گوش کردن، پیاده روی، نشستن در جمع خانواده و مهمونی رفتن و ... بگذرون. به زور این کارها را بکن. سخته. اما باید بتونی.

    چند روز که بگذره یک کمممممممم بهتر می تونی تصمیم بگیری. همسرت هم وقتی از تو خبری نباشه، نگران می شه و بیشتر متوجه زشتی کارش می شه.

    درضمن در مورد این موضوع فعلا با کسی صحبت نکن. فامیل، خانواده و ...
    با مشاور صحبت کن.
    ای میل + اس ام اس رفتنت را حتما بزن و نگهش دار. شاید شاید شاید بخاطر ترک منزل و ... کار به مراحل قانونی برسه یا همسرتون بیاد قفل در را عوض کنه و هزاران شاید شاید دیگه. بهتر هست که کمی احتیاط کنید. انشالله که به این مراحل نمی رسه.

    - - - Updated - - -

    الناز همه متفق القول دارن می گن تماس نگیر. سخته. ولی این راه درستشه.

  19. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    barani (یکشنبه 04 فروردین 92), del (شنبه 10 فروردین 92), fahimeh.a (یکشنبه 23 خرداد 95), Lnaz (یکشنبه 04 فروردین 92), کامران (یکشنبه 04 فروردین 92), میشل (شنبه 03 فروردین 92)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.