به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    marinux
    مهمان

    طلاق در دوران عقد

    سلام
    من در استانه ی جدا شدن از همسرم هستم اما واقعا گیج شدم که چکار باید بکنم
    حدود 2 سال پیش با یکی از هم دانشگاهیام اشنا شدم
    بعد یکسال اشنایی و کلی ابراز عشقی که به من می کرد چون من اهل دوستی نبودم به خواستگاری من اومدن
    من دختر مذهبی هستم اما هم مستقلم هم همیشه توی خانوادم حق انتخاب و ازادی کامل داشتم
    موقع خواستگاری و فبل از عقد با شوهرم یه سری شرط و شروط گذاشتم اونم قبول کرد که قرار شد به عنوان شرط ضمن عقد ذکر بشه
    اما اون موقعی که رفتیم برگه ازمایش بگیریم اقایی که قرار بود عقدمون کنه پرسید شرط ضمن عقد دارین منم گفتم اره هم حق طلاق می خوام هم حق ازادی که نیازی به اجازه ی شوهر نداشته باشم
    شوهرم شروع کرد به التماس کردن که ابرومون جلو فامیل میره و ... اون اقای عاقدم گفت شرط ضمن عقد اعتبار قانونی نداره باید برین محضر اونجا تعهد بده
    شوهرمم قبول کرد گفت هر وقت خواستی می ریم محضر بهت تعهد میدم اما وقتی عقد کردیم زد زیره همه چی!!!
    هم خودش زد زیر همه چی هم خانوادش
    شرط های دیگمون این بود که محل زندگی ما باید نزدیک خانه ی پدریم باشه و مراسم و همه چی در شان خانواده ها باشه و ...
    اما چون ما تعهد کتبی ازشون نگرفتیم خیلی راحت زدن زیر همه چی
    منم به خاطر زندگیم مجبور شدم کنار بیام
    با همه ی این کارها کم کم فهمیدم شوهرم برای بدست اوردن من بیشتر حرفهایی که بهم زده دروغ بوده
    مثلا اینکه به من گفته بود سیگار نمی کشه در حالی که می کشید و همه می دونستن و ازم مخفی می کردن
    و هر وقت هم بهش شک می کردم قسم می خورد که سیگار نمی کشه! حتی دست گذاشت روی قران و قسم خورد که سیگار نمی کشه در حالی که دروغ می گفت!!!! منم بهش گفتم اگه دروغ بگی خدا منو ازت بگیره
    دقیقا هم همین شد خدا دستشونو رو کرد
    الان یکسال از عقدمون می گذره و من هر روز بیشتر از قبل از دروغ گویی خودش و بی احترامی ها و دخالت های خانوادش رنج می برم
    من که به زور عروسشون نشدم کلی اومدن خواستگاری تا خانوادم رضایت دادن اما حالا که عروسشون شدم فکر می کنن چون دارن خرج عروسی پسرشونو می دن صاحب اختیار زندگیشن و هر کاری دلشون می خواد می کنن
    انقدر هم به شوهرم فشار اوردن و اذیتش کردن که این ماههای اخر حسابی عصبی و پرخاشگر شده بود اونم همشو سر من خالی می کرد
    منم که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شده بود به شدت بهش اعتراض کردم
    خلاصه اینکه دعوامون شد این وسط پدر شو هرم زنگ زد و هر چی لایق خودش بود بهم گفت منم گفتم به خدا وا گذارتون کردم
    بازم چون یکسال از عقدم می گذشت دلم نمی خواست همه چی به این راحتی از بین بره به شو هرم زنگ زدم که نذار خانوادت زندگیمونو خراب کنن که شروع کرد به تهدید کردن من که خیلی بهت رحم کنم طلاقت می دم می خوام جهنمی درست کنم که توش تو و خانوادت خون گریه کنید!
    .... بعدشم اومد در خونمون ابروریزی راه انداخت و جلو بابام شروع کرد به سیگار کشیدن و توهین کردن
    من فکر می کنم پدرش بهش گفته بود تهدیدم کنه که من بی خیال مهریه بشم و برم دادخواسته طلاق بدم
    یک ماهه که خبری ازش نداشتم تا دیشب که اس ام اس داد .... دلتنگتم!

    من دیگه هیچ دلیل منطقی برای ادامه دادن با این ادم ندارم اما می دونم اگه بی خیال مهریم بشم می رن همه جا جار می زنن که دختره مشکل داشت طلاقش دادیم
    راستش اصلا پولش برام مهم نیست اما انقدر اذیتم کردن که دلم نمی خواد همه چی به کامشون پیش بره
    از یه طرف دیگه ام خیلی اسیب روحی دیدم اصلا دلم نمی خواد بپذیرم شوهرم باهام این کارارو کرده .... من بهش اعتماد کردم چطور با من اینکارو کرد
    دارم داغون می شم .... واقعا هیچ دلیل منطقی واسه این اتفاقها پیدا نمی کنم جز قسم دروغی که خورد و شرش دامنگیر شد
    من الان باید چکار کنم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 فروردین 92 [ 18:14]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    118
    سطح
    2
    Points: 118, Level: 2
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "مارینوکس" عزیز
    دوران نامزدی و عقد دوران خوشی و عاشقی کردنه. اگر این دوران به این منوال بگذره چندان امیدی نیست پس از رفتن زیر بک سقف همه چیز خوب پیش بره مگر اینکه بخواد معجزه ای بشه. اینکه ایشون زیر برخی از تعهدها زدن رو میشه باهاش کنار اومد اما دروغ های آنچنانی و بی احترامی رو نمیشه در زندگی نادیده گرفت به خصوص اگر در خانواده ای بزرگ شده باشید که خوب و صمیمی هستید و از حمایت پدرتون برخوردار باشید. هرچند کنار اومدن با این مسئله بسیار دشواره. اما به فکر تمام لحظاتی باشید که سوخته و شما می تونستید یک زندگی آروم داشته باشید. برای جبران این لحظات دیر نیست.
    به نظر من شما از موضع دریافت مهریه کوتاه نیاید. یا اونها راضی میشن و یا اینکه لااقل چون حرف مردم براتون مهمه در نهایت میگن جونشو آزاد کرد. اما به سادگی ازش نگذرید. فارغ از بحث پول این خسارتیه برای زندگی شما. چون ممکن بود تو همین مدت خواستگارایی به مراتب بهتر به سراغ شما بیان.
    در ضمن توصیه می کنم دلایل این رفتارها رو از ایشون بپرسید. شاید نکته مهمی باشه که شما بی اطلاعید.

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-1-02
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,373
    سطح
    29
    Points: 2,373, Level: 29
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حق طلاق رو واسه چی میخواستید؟

  4. #4
    marinux
    مهمان
    ممنونم از راهنمایی تون
    امروز رفتم پیش مشاور که چکار کنم همه چی رو تعریف کردم
    مشاور هم بهم گفت به هیچ وجه به این رابطه ادامه نده الان جدا بشی بهتر از فرداست ... همه ی حرفهامو که بررسی کرد بهم گفت پس نقش شوهرت توی زندگیت چی بوده؟ این اقا حتی به اندازه ی یه چوب خشک هم نبوده توی زندگیت
    خودم که فکر کردم دیدم حق با مشاورمه شوهر من واسه هیچی حق انتخاب نداشت و این ضعف خودشو می خواست به منم تحمیل کنه به منم می گفت بیا بشین بابام تکلیفتو روشن کنه!!!
    البته مشاورم بهم گفت از مهریم نصفشو می تونم بگیرم و اینکه کلا قانون شده همه ی مهریه ها هر چقدر هم که باشه 110 سکه پرداخت می شه پس مال منم می شه 55 تا و اینکه واسه همینشم باید 1 تا 2 سال بدوم دنبالشو کلی هم خرج وکیل بدم و خیلی هم اذیت می شم
    پس حق ما خانومها تو زندگی چیه؟ چرا یکی انقدر راحت می تونه بیاد با زندگی و ابروی یه دختر بازی کنه!!!

    امروزم شوهرم یه ایمیل بهم زده بود حاوی یه شعری که خودش گفته بود .... کلا مفهومش این بود که می دونم بر می گردی!! یعنی حتی به خودش زحمت نداده بود یه معذرت خواهی خشک و خالی بکنه
    یه شعر بچه گانه رو راهکار حل تمام مشکلات تشخیص داده!!!
    خیلی حالم بده .... خیلی ... من واقعا اسیب روحی دیدم .. چرا انقدر راحت می تو نن با زندگی یه ادم بازی کنن تازه قانونم با اونا باشه

  5. #5
    marinux
    مهمان
    نقل قول نوشته اصلی توسط mozab نمایش پست ها
    حق طلاق رو واسه چی میخواستید؟
    من چند نفر رو دیده بودم که شو هراشون یه مشکلات روانی داشتن که تو خونه حبسشون می کردن و حق هیچ کاری نداشتن یا یکیشون شوهرش به همه چی شک داشت اما چون حق طلاق نداشتن هیچ کاری نمی تونستن بکنن مهرشونم کم بود شوهر ه هم طلاق نمی داد
    واسه همین نمی خواستم مثل اونا باشم
    تا با یکی زندگی نکنی نمی تونی بشناسیش در نتیجه پیش گیری بهتر از درمانه

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط marinux نمایش پست ها
    ممنونم از راهنمایی تون
    امروز رفتم پیش مشاور که چکار کنم همه چی رو تعریف کردم
    مشاور هم بهم گفت به هیچ وجه به این رابطه ادامه نده الان جدا بشی بهتر از فرداست ... همه ی حرفهامو که بررسی کرد بهم گفت پس نقش شوهرت توی زندگیت چی بوده؟ این اقا حتی به اندازه ی یه چوب خشک هم نبوده توی زندگیت
    خودم که فکر کردم دیدم حق با مشاورمه شوهر من واسه هیچی حق انتخاب نداشت و این ضعف خودشو می خواست به منم تحمیل کنه به منم می گفت بیا بشین بابام تکلیفتو روشن کنه!!!
    البته مشاورم بهم گفت از مهریم نصفشو می تونم بگیرم و اینکه کلا قانون شده همه ی مهریه ها هر چقدر هم که باشه 110 سکه پرداخت می شه پس مال منم می شه 55 تا و اینکه واسه همینشم باید 1 تا 2 سال بدوم دنبالشو کلی هم خرج وکیل بدم و خیلی هم اذیت می شم
    پس حق ما خانومها تو زندگی چیه؟ چرا یکی انقدر راحت می تونه بیاد با زندگی و ابروی یه دختر بازی کنه!!!

    امروزم شوهرم یه ایمیل بهم زده بود حاوی یه شعری که خودش گفته بود .... کلا مفهومش این بود که می دونم بر می گردی!! یعنی حتی به خودش زحمت نداده بود یه معذرت خواهی خشک و خالی بکنه
    یه شعر بچه گانه رو راهکار حل تمام مشکلات تشخیص داده!!!
    خیلی حالم بده .... خیلی ... من واقعا اسیب روحی دیدم .. چرا انقدر راحت می تو نن با زندگی یه ادم بازی کنن تازه قانونم با اونا باشه
    خیلی خوبه که رفتید پیش مشاور و مشاور هم به نظر میاد کاملا حرف صحیحی به شما زده. توصیه من اینه که به خاطر 55 سکه خودتون رو درگیر مشکلات و دردسرها نکنید چون آرامش روان و وقت شما در دوران جوونی بیشتر از اینها ارزش داره، اگه تصمیمتون جدایی است هرچه زودتر جدا بشین و ایشون رو برای همیشه از زندگیتون بیرون کنین.

    برای بهبود شرایط روانی و درمان این آسیب ها هم با همون مشاور یا یک روانشناس مشورت کنید تا بهتون کمک کنند. تا چند ماه آینده خیلی بهتر خواهید شد.

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط marinux نمایش پست ها
    من چند نفر رو دیده بودم که شو هراشون یه مشکلات روانی داشتن که تو خونه حبسشون می کردن و حق هیچ کاری نداشتن یا یکیشون شوهرش به همه چی شک داشت اما چون حق طلاق نداشتن هیچ کاری نمی تونستن بکنن مهرشونم کم بود شوهر ه هم طلاق نمی داد
    واسه همین نمی خواستم مثل اونا باشم
    تا با یکی زندگی نکنی نمی تونی بشناسیش در نتیجه پیش گیری بهتر از درمانه
    وسواس رو هم پی درمانش باشید حتما، اینکه ترس از اتفاق بقیه برای شما
    مورد های زیادی هست مهریه رو گرفتن و دنبال طلاق افتادن
    2 طرفه فکر کنید

    در ضمن حتما پیش یه مشاور دیگه هم برید

  8. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (یکشنبه 01 اردیبهشت 92)

  9. #8
    marinux
    مهمان
    نقل قول نوشته اصلی توسط داود.ت نمایش پست ها
    وسواس رو هم پی درمانش باشید حتما، اینکه ترس از اتفاق بقیه برای شما
    مورد های زیادی هست مهریه رو گرفتن و دنبال طلاق افتادن
    2 طرفه فکر کنید

    در ضمن حتما پیش یه مشاور دیگه هم برید


    نمی دونم من وسواس دارم یا نه اما الان وضع جامعه رو ببینید
    زنان داران پا به پای مردها درس می خوانند کار می کنند و پیشرفت می کنند اما ایا به همون اندازه ای که حق و حقوق به مردان داده شده به زنان هم داده شده؟
    من دختر مذهبی هستم می دونم اگه خداوند یه دستوری داده به صلاح جامعه بوده اما همون خدا خیلی دستورهای دیگه هم برای حمایت از زنان داده که اگه کسی حرفی ازش بزنه وجه ی خوبی نداره مثلا همین حق که زن مسئول انجام کارهای منزل نیست اما توی جامعه اگه زنی بگه من کار خونه انجام نمی دم با چه جور رفتارهایی مواجه میشه؟
    شروط ضمن عقد هم حق قانونی یه زنه اما ما زنها اگه راجع بهش بخواهیم اقدامی بکنیم با چه واکنش هایی رو برو می شویم؟ اولین فکری که می کنن اینه که ما برنامه ریزی خاصی برای گرفتن مهریه داریم!
    حتی مهریه هم حقیه که از شیر مادر به زن حلال تره اما اگه یه زنی مهرشو بخواد واقعا با چه واکنش هایی روبرو می شه؟
    الان خود من چون کتبا از خانواده ی همسرم تعهد نگرفتم خیلی راحت زدن زیر همه چی!!
    حتی کوچکترین حقم که منزلمون نزدیک خانه ی پدرم باشه یا خریدها که در شان خانوادم باشه و .... را که روز خواستگاری پذیرفته بودن را نادیده گرفتن

    دو طرفه فکر کردن کار خوبیه اما نه تو شرایطی که ادم با کسانی روبرو شده که هم خیلی راحت می زنن زیر همه ی قولاشون هم خیلی راحت دروغ می گویند!! اگه ما هم با این ادما مثل خودشون رفتار کرده بودیم هیچ وقت این دوران یکسال طول نمی کشید
    ولی حتما پیش مشاور دیگری هم می روم به هر حال همه یکجور فکر نمی کنند

  10. #9
    marinux
    مهمان
    امروز یکی از دوستام بهم می گفت فکر کردی اگه طلاق بگیری و بری با یکی دیگه ازدواج کنی اوضاع بهتر می شه؟
    همه ی مردها واسه پوشاندن خطایی که کردن دروغ می گن!! همه ی خانواده ها هم همین شکلی اند! تا وقتی پسره دستش جلو باباش درازه همین آشه و همین کاسه!
    واقعا همین طوریه؟ یعنی یه مرد نمی فهمه با دروغ گفتن به زنش چه ضربه ای بهش می زنه؟ اعتماد زنشو از بین می بره و حس خیانت رو درونش ایجاد می کنه
    یعنی هر پسری که خرج عروسیش رو باباش بده باباش اجازه داره هر طور دلش خواست به زنش بی احترامی بکنه بعدشم حق داره واسه زنش تعیین تکلیف کنه؟
    یعنی همه ی خانواده ی شوهر ها حق دارن به عروسشون و خانوادش بی احترامی بکنن؟
    این طبیعیه؟؟؟؟؟
    پس چرا ما توی خانواده هامون یه همچین رفتارهایی رو نمی بینیم؟

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اسفند 92 [ 09:57]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    1,090
    سطح
    17
    Points: 1,090, Level: 17
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 158 در 82 پست

    Rep Power
    25
    Array
    be nazare man jooneto nejat bede in agha va khanevadash arzeshe jangidan nadaran inghad tohino tahghir arzesh dare be nazare khodetun


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.