به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 اردیبهشت 93 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-09
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,944
    سطح
    26
    Points: 1,944, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    دعوا با مادرشوهر

    متاسفانه بعد از 5سال زندگی مشترک، با خانواده شوهرم به شکل وحشتناکی مشکل پیدا کردم، آسیب روحی شدیدی بهم وارد شده و مدام گریه ام میگیره.
    2سال خارج از کشور زندگی می کنم و به شدت تنها
    مدت 1ساله خواهر خودم (6سالک کوچکتر از من) و خواهر همسرم (3سال کوچکتر) و برای ادامه تحصیل به خارج آوردیم، یه کشور دیگه، منتها هر دو در یک رشته و یه محل مشغول به تحصیل شدند. و هر دو هم اتاق!!!! و ...عمده مشکلات ما از پارسال استارت خورد.
    من از قبل ارتباط نزدیکی با خواهرشوهرم نداشتم، کلا امواجش، گفتارش، حرکاتش من رو همیشه طرد می کرد. متاسفانه این حالت بین خواهرم و اون دختر از همون لحظه اول هم خونه شدن شکل گرفت و بعد 2ماه منجر به درگیری شدیدی بینشون شد، طوریکه حتی میخواسته خواهرم رو کتک بزنه. این شد که خواهرم شبونه خونه اش رو عوض کرد و رفت. بعد مدتی مجدد خواهر شوهرم راه دوستی و باز میکنه و مرتب خونه خواهرم تشریف فرما میشن، هر شب ... تو مدت 5-6 ماهی که دور از هم زندگی می کردن، خوب ارتباطشون دوستانه تر بود تا اینکه اون دختر زیر پای خواهرم نشست که برای صرفه جویی مالی بریم اتاق مشترک بگیریم، از خواهرم انکار و از اون اصرار که ما دیگه دعوامون نمیشه، اخلاقت اومده دستم، دلت پاکه ... دیگه میشناسمت و بالاخره رامش کرد.
    مشکلات اون دو نفر مرتب به من منتقل میشد، خواهرم به شدت کلافه بود و واسم درد دل می کرد. خواهرشوهرم به شدت آدم عصبی، رک و حسودیه و تمامی حرکات خواهرم رو زیر ذره بین خودش داشت. از اینکه من تو درسا به خواهرم کمک می کردم زجر می کشید، جوریکه دائم بهش می گفت نمره هات مال خودت نیست (خرش گنده!!!)، من خودم این نمره ها رو میگیرم... از اینکه خواهرم با دیگرون زود جوش میخورد و بقیه بهش توجه داشتن، می ترکید. خواهرم رو به خاطر اعصاب آرومش زیر باد انتقاد می گرفت. و تناقضات ریز اخلاقی دیگه که هر دو کاملا روی اعصاب هم بودن. واین تنشها به من منتقل میشد. اوایل رابطشون خیلی وساطت می کردم ولی در دراز مدت دیگه خسته شدم و بی خیال و فقط حرص می خوردم.
    3ماه پیش سر جریان امتحان خواهرم و بررسی امکان تقلب کردنش، درگیر بحث با خواهرشوهرم شدم. داشتم با تلفن با خواهرم صحبت می کردم که چه کار کن چه کار نکن، اون هم 2-3 تا جمله از خواهر شوهرم نقل کرد ... من هم در جواب خیلی خونسرد گفتم گوش نکن بهش. و اون دختر صدای منو شنید و غوغایی راه انداخت ... که چقدر تو بدذاتی... وایه همین خیر نمیبینی تو کارات ... برو ذاتت و عوض کن.
    من هم عصبانی شدم و باهاش وارد بحث ... بحث به کینه های قدیمی کشیده شد و من هم اون نکته های منفی که تو این 5 سال از خوانوادش تو دلم بود به زبون آوردم و این شد که از خواهز شوهرم یک کوه آتشفشان ساختم. چند روز بعدش اومدن مسافرت خونمون واسه 2 هفته و در اولین برخورد توی ترمینال خیلی سرد سلام کردیم، کل اون شب رو من یاهاش سرسنگین بودم و این شد که آتش خشمش شعله ور .... فردای اون شب دعوای شدیدی بینمون شکل گرفت و 2روز ادامه داشت. شوهر بیچارم هیچ دخالت نکرد و فقط به جیغ و فریاد زدنها و بد و بی راه بار من کردنها گوش می کرد. بالاخره من کوتاه اومدم و عذرخواهی کردم و جو رو به ظاهر آروم. و متاسفانه خواهرشوهرم رو گستاختر.... طی این 2-3 ماه دائم خواهرم رو تهدید می کرد که پدر جفتتون و در میارم، پام به ایران برسه ... 1بار هم خواهشانه ازش خواستم که به هم وقت بدیم و دست از تهدید برداره، این تهدیدها ممکنه زندگی مشترک من و برادرت رو که خیلی برام مهمه به هم بریزه، و اون اعتراف کرد که آره معلومه برادرم رو خیلی دوست داری ولی من تهدیدی واسه شما نیستم.
    2ماهی به همین منوال دوری و بی سر و صدا و بی خبری گذشت. تا هفته پیش که جنگ جهانی بین خواهرها اتفاق افتاد. و پای من و شوهرم وسط کشیده شد. به خاطر فحاشی های خواهرش به من، به شدت عصبانی شدم و شوهرم و تهدید کردم، اون بیچاره هم فقط با یک داد به خواهرش گفت بس کن.
    اون شب تمام شد و فرداش مادرشوهرم زنگ زد به من و با طرح سوال در موزد خواهرها، یک دفعه هار شد، هی جیغ میزد و به من فحش می داد... پسرم باید طلاقتو بده... و من هم در حالت شوک به فحشاش گوش می کردم. به همسرم هم بسیار فحاشی کرد و بهش گفت که بی غیرته و به خانوادش خیانت کرده و دیگه همچین پسری نداره.
    نگو که اون دختر تهدیش رو عملی کرد، به خانوادش تماس میگیره و با جیغ و گریه و زاری از راه دور وقایع رو با ضریب غلو 100 در عرض نیم ساعت تعریف . که 1 ساله خون به جگر شده و من و خواهرم نابودش کردیم، از اتفاقاتی که تو خونه من افتاده بود گرفته تا بر ملا کردن تمامی رازهای خواهرم که در زمان دوستیشون براش گفته بود و از ما انسانهای کثیفی ساخت ... و پدر و ماردم رو لعن و نفرین به خاطر تربیت ما ...
    1هفته اس خواب و خوراک حروم شده بهم.... این اولین باری بود که همچین اتفاقی بین من و مادرهمسرم افتاد. و فهمیدم بسیار زن عصبی، وحشی و بد دهنی می تونه باشه ... یک بیمار روانی ... خیلی ترسوندم ... تمام بدنم داشت میلرزید... اگه دم دستم بود مطمئنم کتکم می زد.
    بعد 2روز قطع رابطه به همسرم زنگ زد و سر این مسائل خیلی با هم بحث کردن و بیچاره شوهرم که هم میخواست مادرش و آروم کنه و هم واقعیات رو در دفاع از من بازگو کنه...
    و من موندم و ضربه روحی بدی که بهم وارد شده ... دائم فحش ها و نفرینهاشون میاد تو ذهنم .... و شوهر بیچارم که غصه من و میخوره ...
    نمی دونم باید این رابطه رو من درست کنم، اصلا باید درستش کرد؟

  2. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    جمعه 29 شهریور 92 [ 20:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    982
    سطح
    16
    Points: 982, Level: 16
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 135 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دروود
    اشتباه شما این بود که خودتو درگیر دعواهای خواهرت و خواهر شوهرت کردی باید فقط برای هر دو نقش سنگ صبوری رو بازی می کردی یعنی فقط به حرفاشون گوش میدادی و خودتو کنترل می کردی و جانب داری از کسی نمی کردی .
    اگر هم خواهر شوهرت چیزی بی ربطی می گفت در مورد خواهرت باید اهمیت نمیدادی وقتی می دید حساسیتی نشون نمیدی به کارای اشتباهش پی می برد و از کاراش شرمنده می شد.
    الانم دیر نشده برای اینکه خانومی خودتو به مادر شوهذت نشون بدی هر چی بهت گفت چیزی نگو سکوت تو باعث شرمندگی مادر شوهرت میشه و خلاف حرفای خواهر شوهرتو هم نشون میده.
    با شوهرت سعی کن طبیعی رفتار کنی و سعی کن در مورد این ماجرا ها کمتر حرف بزنی چرا که کش دار شدن ماجرا و مرورش باعث درگیری با شوهرت هم میشه.
    گذشت زمان همه چیز را بهتر می کنه. اگه میشه خواهرت با خواهر شوهرت تو یه خونه نباشن به نفع همه است.
    سعی کن با مهربانی همه چیز تموم بشه و خواهر شوهرتو مثل خواهر خودت ببخشی و ان شا ا.. در اینده نزدیک خواهرای خوبی برای هم باشی.
    این چیزا در زندگی خیلی با ماهیتی متفاوت ممکنه پیش بیاد اون کسی برنده است که به زندگیش لطمه نزه.
    بدررود

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 اردیبهشت 93 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-09
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,944
    سطح
    26
    Points: 1,944, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوست عزیز
    خواهرها که از هم جدا شدند ... منتها پس لرزه هاش در زندگی ما مونده و هست
    گاهی آدم راه درست رو میدونه ولی اجرا کردنش واقعا تبحر میخواد...
    از مادرشوهرم کینه خاصی به دلم نیست ... هرچند که خیلی زشت و بی ادبانه وارد قضیه شد... اون آدم کینه ای و لجباز و غدیه... کسی رو بخواد حذف کنه راحت حذف میکنه.... تو این 5سال روابطمون بر پایه احترام بود...
    متاسفانه اشتباهات زیر و ناخواسته می تونه فاجعه درست کنه...

  4. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    جمعه 29 شهریور 92 [ 20:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    982
    سطح
    16
    Points: 982, Level: 16
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 135 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دروود
    واقعا همین طوره. راه درست مشخصه و اجرا کردنش سخت.
    اما اگه همه می تونستن تو زمان عصبانیت حرفی به طرف مقابلشون نزنن خیلی از مشکلات حل می شد و جلوی خیلی از مشکلات نیز گرفته میشه.
    الان بهترین کار صبره . یه وقت نکنه پیغامی چیزی برای کسی بفرستی و ماجرا رو وخیم تر کنی یا در مورد رفتار های نامناسب خواهر و مادر شوهرت با کسی صحبت کنی و به گوششون برسه.
    با محبت کردن همه اروم می شن .
    به خدا توکل کن
    بدروود

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 اردیبهشت 93 [ 23:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-09
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    1,944
    سطح
    26
    Points: 1,944, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همراهیت

  6. #6
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    جمعه 29 شهریور 92 [ 20:28]
    تاریخ عضویت
    1391-6-26
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    982
    سطح
    16
    Points: 982, Level: 16
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 135 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دروود
    قابلی نداشت عزیزم. ان شا ا... زندگیت که به وقف مرادت شد خبرشو به بچه های تالار هم بدی.
    بدروود


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.