به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اسفند 91 [ 21:46]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    12
    سطح
    1
    Points: 12, Level: 1
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دقیقا موقعی که میخواستیم عقد کنیم همه جیز به هم خورد

    با سلام خدمت همه عزیزان دختر 28 ساله هستم مدت 4 سال با یه اقا دوست بودم اون الان 32 سالشه تو این مدت دعوا زیاد کرزیم که من فکر میکنم 70 درصد من مقصر بودم اما با همه اینها ما تصمیم گرفتیم عقد کنیم و باباش از شهرشون اومد جایی که ما هستیم روز خواستگاری رقیقا تا شبش من خونه اونا بودم حتی گل و شیرینی خواشتگاریم هم خودم انتخاب کردم چون میخواستم به سلیقه خودم باشه من بعذ خئاستگاری جند روز همش تا عصرخونه اونا بودم تا اینکه عصر روزیکه میخواستن بیان خونمون واسه حواب و قرار بله برون با نامزدم بحثمون شد اونم کفت نمیام خلاصه شب اوندنو من بازم بحثو ادامه دادم اخرش اون گفت نمیخوام این وسط دعوای شدیدی بین ما پیش اومد تو جند روز حتی پای خانوارشم وسط اومد من هرجی دلم خاست بهشون گفتم حالا الان باز برگشتیم به اصرار من والی الان د.دلم نمیدونم جگار کنم اون میگه اینا یادم نمیره ولی من میخوام خوب بشم از این به بعد ولی بازم دودلم لطفا راهنماییم کنین

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام

    دوست گرامی منشا دعوا و اختلاف های شما در این چند سال، و به خصوص در شب بله برون چه بود؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اسفند 91 [ 21:46]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    12
    سطح
    1
    Points: 12, Level: 1
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اون میگه زیاذ بهش میچسبم میگه چه دلیلی داره تو دقیقا تا شب بله برون خونه نا باشی بعد با خودمون بیای خونتون میگه من مردم باید کارامو بکنم میگه از ازدواح باهات میترسم میترسم ازدواح کنیم محدودم کنی هرحا برم بچسبی بهم مثل کیفم بخوای هعمش باهام باشی .ترک هستن اونا یه حورین مثلا خونه داداشش بودیم با اینکه همش 2 بار نرفته بودم باباش برگشت بهم کفت وقتی میای اینجا کار کن مشین نگاه کن با خانما برو اشپزخونه .منم ناراحت شدم گفتم من نه عادت دارم خونه کسی کار کنم نه هم توقع دارم کسی خونم کار کنه کلا دودل شدم دارم دیونه میشم نمیدونم جیگار کنم

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    29
    Array
    خب ایشون فضای مردونه اش رو میخواد که طبیعیه و شما نباید طوری رفتار کنید که ایشون فکر کنه محدود شده و این در ازدواج هم مهمه ولی اگه ایشون بیش از حد نگران این مسئله است احتمالا نشان دهنده عدم آمادگی فکری ایشون برای زندگی مشترکه. حرف های پدر ایشون رو هم بشنوید و هیچ کاری نکنید، شما پدر ایشون رو نمی تونید عوض کنید ولی قرار نیست ازش دستور بگیرید. افراد طوری هستند که هستند و کاری از دست شما بر نمیاد. شما نباید خودتون رو با چنین چیزهایی ناراحت کنید.

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    بازگشته عزیز
    شما رفتار خودتو تایید میکنی؟؟ فک نمیکنی کارهایی که کردی واقعا خلاف عرفه؟ من که اصلا کاراتو درک نمیکنم و واقعا تا حالا همچین چیزیم ندیدم که دختر قبل خواستگاری خونه پسر باشه و بعدش! خب طبیعیه که وقتی شما انقد همه حدوحدودا رو از بین بردی اونا هم همچین برخوردی داشته باشن. هنوز هیچی نشده انقد روتون جلو هم باز شد که هرجی دلت خواست بهش گفتی؟؟ من که حق میدم به اون آقا پشیمون بشه. یه تجدید نظر اساسی توی رفتارت بکن

  6. 5 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    romina22 (پنجشنبه 24 اسفند 91), taraneh89 (شنبه 19 اسفند 91), فرهنگ 27 (شنبه 19 اسفند 91), پاییزان (شنبه 19 اسفند 91), صبا_2009 (شنبه 19 اسفند 91)

  7. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام بازگشته عزيز

    ميشه از رسم و رسوم خانوادتون بگين؟ مثلا رسم دارين دختر قبل از خواستگاري بره خونه پسر بمونه؟؟!!!!!!!!!!

    يا هنوز بله برون نشه اونجا باشه و با اونا بياد؟؟ نظر پدر و مادرتون چيه؟؟

    رسم دارين قبل از عقد يا بله برون خونه بستگان درجه يك خواستگار برين؟؟؟

    گل و شيريني خواستگاري مگه قراره چقدر بمونه كه حتما خودتون بايد نظر ميدادين؟

    اين آقا تو دوران دوستي بهتون پيشنهاد ازدواج دادن يا شما بيشتر تمايل به ازدواج داشتين؟؟؟ (رابطه جسمي هم داشتين؟)

    اگر جزو رسم رسوماتتون نيست كه اينقدر دختر خونه ي خانواده خواستگار بره؛ توجيه تون واسه اين همه اونجا موندن چيه؟ دليل خاصي داشتين؟


  8. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    she (شنبه 26 اسفند 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 خرداد 95, 21:17
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 01:23
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 06 آذر 89, 16:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.