به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array

    حساسیت های من به خانواده ی شوهرم که خواب و خوراک رو ازم گرفته

    سلام

    من حدود 6 ماه میشه که ازدواج کردم . یک سال هم عقد بودیم . من 22 و شوهرم 23 سالشه . من دانشجوام و ایشون کارمند

    نمیدونم از کجا و چجوری بگم اما خیلی خیلی با خونوادش مشکل دارم

    مشکل که میگم منظورم از لحاظ ارتباطی نیست . از نظر ارتباطی باهاشون خوبم و صمیمی تا حدی که گاهی از این همه صمیمیت خودم حالم بهم میخوره.

    خونواده ی شوهرم یه خونواده ی مذهبی مدرن(!) هستن . و تاحد زیادی خرافاتی . با زبونشون همه کاری میکنن . اما من از یه خونواده ساده و بی تکلفم . اگه از چیزی بدم بیاد نمیتونم وانمود کنم که ازش خوشم میاد . اگه از کسی ناراحت باشم نمیتونم قربون صدقش برم . اما اونا دقیقا نقطه مقابل منن

    نمیدونم چرا اما از تمام کاراشون حرصم میگیره . از اینکه شوهرم هرروز بره خونه خواهرش سر بزنه لجم در میاد از اینکه توو بازار بهم میگه واسه خواهر شوهرت اینو عیدی بخر لجم میگیره . دوس ندارم تا این حد خونوادشو دوس داشته باشه

    شبا موقع خواب همه فکرم اونا و رفتاراشونه . دلم نمیخواد عیدا با اونا بریم عید دیدنی دلم نمیخواد هرجا میریم با اونا باشیم . دوس دارم مستقل باشیم . دوتایی باهم بریم بگردیم . میترسم بهش پیشنهاد رفتن گردش و سفر بدم اونم بگه با خونوادش بریم .

    میدونم احساسام غلطن اما هرکاری میکنم نمیتونم احساسات بدم رو از بین ببرم

    من از آدمای دو رنگ و دو رو به شدت بدم میومد که سرم اومد

    چی کار کنم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    می دونم چی می گی. می دونم اوضاعت چطوریه. احساست رو می فهمم. ببین من کارشناس نیستم ولی در مورد حرفی که می زنم کاملا مطمئنم.
    خب پس می گم! :
    1. خانواده ی شوهرت رو لازم داری ! یه روزی میاد که به بودن و حمایت اون ها احتیاج پیدا می کنی.
    2. یکی دو سال اول زندگی نوع ارتباطت با خانواده شوهرت به شدت روی زندگیت تا آخر عمر تاثیر می ذاره.
    3. مجبور نیستی دوستشون داشته باشی ولی مجبوری تظاهر کنی که دوستشون داری.
    4. هیچ وقت هیچ وقت حداقل همین دو سال اول رو هر اتفاقی هم که افتاد پشت سر مامانش به شوهرت چیزی نگو. هیچ وقت از مامانش بد نگو.
    5. باید یه کاری کنی که شوهرت بهت اعتماد کنه. وقتی اعتماد کرد اونوقت بعد از سه چهار سال ... شایدم بیشتر بستگی داره به روحیات شوهرت و خوانوادش و میزان وابستگی اش و ... اونوقت نوبت توست !!!
    6. وقتی کم کم تو رو جایگزین خانوادش کرد، انوقت تو تعیین می کنی که روابط چطوری باشه. طول می کشه زمان لازم داره. باید صبور باشی.
    7. اگر الان مجبورت می کنی یه کاری رو بکنی مثلا برای خواهرش عیدی بخری طوری رفتار کن انگار که خودت از روی علاقه داری این کارو می کنی.
    8. باید به جایی برسی که اون باور کنه تو خانوادش رو دوست داری ولی اونها به اندازه ی تو خوب و مهربون نیستن ! کم کم به سمت تو میاد.
    9. اعصاب خودت رو با رفتارهای خانوادش خورد نکن. تمام تمرکزت رو بذار روی شوهرت. اونه که تعیین کننده است.
    10. فعلن تا جایی که می تونی به شوهرت نزدیک شو، محبت کن. و در مقابل خونوادش نرمش نشون بده و یا سکوت کن.

  3. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (دوشنبه 07 اسفند 91)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    11. همشون همین طورند. خانواده شوهر رو می گم. اغلبشون دورو هستند. و این بدترین حالت نیست عزیزم! بدترین حالت اینه که یه رو باشن ! یعنی علنن درباره ی تو و زندگیتون بد بگن ! همین که ظاهر رو حفظ می کنن خودش خیلی مهمه.
    12. نذار رودربایستی های اول زندگی بین تو و خانواده شوهرت از بین بره. خیلی باهاشون صمیمی نشو. کمتر حرف بزن. توقع نداشته باش دوستت داشته باشن ! هیچ توقعی ازشون نداشته باش !!

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    13. یه کم قربون صدقه ی مادرشوهرت برو ! آسمون به زمین نمیاد که !
    14. مهم مهم مهم : بین مادر و پدر و خواهر و برادر یه تفاوت اساسی وجود داره. راجع به پدر و مادرش بیشتر احتیاط کن. به خواهر و برادرش خیلی اهمیت نده. چون آدما معمولا وابستگی بیشتری به مادر و پدرشون دارن تا خواهر و برادر. از اون طرف هم معمولا مادر و پدر بدی پسرشون رو نمی خوان. ولی خواهر و برادر ممکنه از روی حسادت یا ... یه روز بدی زندگیتون رو بخوان.

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    15. عید سال اول حتمن حتمن حتمن با خانواده شوهرت باش. خواستن برن مهمونی خواستن برن مسافرت خواستن برن بمیرن ! ولی موقع سال تحویل سر سفره هفت سین خونه ی دو نفری خودتون باشین.
    16. اول زندگیته دختر جون! الان حساسیت ها زیاده. نگو نرو خونه ی خواهرت. اگه می تونی خودت هم پاشو باهاش برو خونه ی خواهرش! هر روز برو ! بگو منم دلم برای خواهرت تنگ میشه ! یا اینکه صبور باش. با سیاست. کم کم.
    .
    .
    .
    17. کاش یکی اینا رو اون اول زندگی به منم می گفت :(

  7. 3 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    etemade shekaste (سه شنبه 08 اسفند 91), Samin28 (دوشنبه 27 خرداد 98), داود.ت (چهارشنبه 09 اسفند 91)

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    ممنون از همدلیت

    من باهاشون خیلی خوبم هیچ وقت پیش شوهرم ازشون بد نگفتم و نمیگم درصورتی که شوهرم بارها ازخونوادم بد گفته

    اون بیشتر از اینکه با مامانش خوب باشه عاشق خواهرشه و میخواد منم مثل اون باشم اگرچه اینو مستقیم نمیگه اما از انتظاراتی که داره مشخصه .

    مامانش دیروز زنگ زده بهم میگه اگه میخوای واسه خواهرش هدیه تولد بخری و عیدی از فلان ظروفی که فلان جاست بخر . رفتیم بخریم اگه آزادش میذاشتم گرونترینش رو بر میداشت درصورتی که اگه من ازش بخوام چیزی واسه خونمون بخره قبول نمیکنه.

    زندگیش همش رو پایه ی دودوتاچهارتا میگذره . اگه حسابش بجای چهارتا شد 5تا دیگه اون روز نمیشه باهاش حرف زد

    از من انتظار داره برای هزینه ی آلبوم عروسیمون بهش بگم نگران نباش طلاهام رو میفروشم !

    اصلن متوجه چیزی نیست . خیلی دل شکسته ام از توقعات بی جا و الکیش

  9. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    عید سال قبل با اونا بودم . بدون برنامه ریزی و رزرو جا رفتیم یزد اونجا به زور یه اتاق گیر اوردیم هممون (خواهرش و شوهر خواهرش و مامانش اینا و ما ) تو یه اتاق بودیم خب اونجوری من راحت نبودم .

    بعدشم هرجایی دوس داشتم بریم به اونا میگفت اگه اونا نمیومدن میگفت زشته ما خودمون دوتایی بریم یا میگفت پول ندارم . اعتراض منم فایده نداشت

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 خرداد 92 [ 01:11]
    تاریخ عضویت
    1391-8-07
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    117

    تشکرشده 257 در 108 پست

    Rep Power
    25
    Array
    تازه اول زندگیتونه اینجوری ناراحت شدین؟:)
    شما باید تا آخر عمر در کنار هم زندگی کنین باید صبرتونو ببرین بالاتر
    باید به وضعیت روحی و مالی همسرتون هم توجه کنین
    آیا از نظر مالی مستقله یا از روحی به خانوادش وابستست
    اگه از نظر مالی مستقل نیست که باید حق داره بنده خدا. شما هم باید برای زندگیتون صبر کنین تا از نظر مالی اوضاعش درست بشه
    از نظر روحیم همینطور ، باید یواش یواش از نظر روحی هم مستقل بشه
    چون هر دو جوانین و تازه ازدواج کردین مطمئنا هم شما و هم ایشون به خانواده ها وابسته هستید
    در کل هم استقلال در امور مالی و هم کم شدن وابستگی ها نیاز به زمان داره و شما میتونین با صبر شرایط رو اونجوری که میخاین شکل بدین
    درباره مسافرت دو نفره هم اگه از نظر مالی مشکل ندارین در یک موقعیت خوب و در ارامش با همسرتون حرف بزنین و بگین که دلتون میخاد به یک مسافرت دو نفره رمانتیک برین(از این حرفا دیگه).خانوما که از این حرفا خوب باید بلد باشن.البته آقایونم باید بلد باشن :دی
    در کل وضعیت همسرتونو در نظر بگیرین و باهاش صحبت کنین.کسی از صحبت کردن تا حالا ضرر نکرده.البته به شیوه صحبت کردن بستگی داره
    سعی کنین دیدگاهتون رو به خانواده شوهرتون هم عوض کنین.چون یک عمر میخاین با شوهرتون زندگی کنین و شوهرتون هم خانوادشو دوست داره و شما نباید بینشون فاصله بندازین همینطور خانواده خودتون.بهتره سعیتون هم شما و هم همسرتون این باشه که خانواده روابط صمیمانه تری با هم داشته باشن

  11. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم دوست دارم یه نکته مهم رو بهت بگم مردی که با خانواده خودش خوب برخورد می کنه و خانوادش براش همیشه عزیزن در مقابل همسرش هم چنین رفتاری داره و همیشه براش عزیزی اما اونایی که تا ازدواج می کنن با خانوادشون رفتار صحیحی ندارن و اونا رو دیگه تحویل نمی گیرن متاسفانه بعد از چند وقت زنشون هم تازگیشو از دست می ده اینو مطمئن باش و از این نظر خوشحال باش که همیشه براش عزیز می مونی


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حساسیت زنانه
    توسط بادبادک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 تیر 96, 00:05
  2. حساسیت به مادر شوهرم
    توسط parnian1 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 تیر 93, 13:35
  3. چشم چرانی همسرم یا حساسیت من
    توسط بانوی اسفند در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 06 تیر 93, 12:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.