به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 87 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-5-13
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,785
    سطح
    38
    Points: 3,785, Level: 38
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیدونم چکار کنم؟

    سلام
    بقیه داستان زندگیم اینکه:
    فقط هفته اول عقدمون خوب بود و احساس خوبی داشتم ولی از هفته بعد بهانه گیری های بچهگانه ی شوهرم شروع شد البته این روبگم که شوهرم 3 ماه از من کوچکتر . اگه کمی نسبت بهش بی توجهی میکردم تمام روز اخلاقش یه جور دیگه میشد وبهانه های الکی وبچه گانه میگرفت .از همون روزا احساس میکردم توی قفسم هیچ رفتاریش رونمی تونستم پیش بینی کنم در اوج خوشی یکهو جن زده میشد به حدی که حتا پیشنهاد رفتن نزد روانپزشک هم بهش دادم ! وقتی اعتراض میکردم که خوشی های دوران عقد رو با این رفتارهات خراب نکن در جوابم میگفت که من فوق العاده تورو دوست دارم نمی تونم ببینم که تو نسبت به من بی تفاوت باشی این در صورتی بود که خانواده ام از من شاکی بودند که چرا دیگه ما ها رو تحویل نمیگیری و چسبیدی به شوهرت . کارامریه سربازی اش هم هر چی پیگیری می کرد درست بشو نبود . 6 ماه طول کشید تا کار سربازی اش درست شد البته با رنج و بدبختی هایی که من همه اش رو تحمل کردم و پا به پاش توی سرمای پاییز از این شهر به اون شهر همراهش رفتم تا کار امری اش جور بشه.درحالی که خانواده ام به شهر دیگه ای نقل مکان کرده بودند امریه اش برای شهر قبلی یعنی محل سکونت خانواده همسرم درست شد.توی این 6 ماه هزار جور دعوا بین ما اتفاق افتاد دعوا بر سر چیزهای خیلی کوچیک هر دومون میدونستیم که دعواهامون بچه گانه است ولی باز روز بعد فراموش میکردیم ولی با این وجود هر روز ابراز علاقه اش به من بیشتر میشد از عشق دوست داشتنم مینشست گریه میکرد روزی 15-10 تا اس ام اس از سر کارش واسم می فرستاد هزار با ر زنگ و تک زنگ میزد از سر کار مستقیم واسه دیدنم می امد ولی من هر روز بیشتر از روز قبل سردرگم تر میشدم که اگه دوستم داره پس این رفتارهای عجیبش واسه چیه با خودم می گفتم بچه اس بزرگ میشه !ولی نمی شد یه رفتارش که درست میشد یه رفتار دیگه شروع میشد خیلی مواظب حرف زدن ورفتارم بودم ولی باز یه چیز دیگه بوجود می امد هر روزمون به دعواهای مسخره می گذشت اینو بگم که من هم خیلی زود جوش می ارم وعصبی میشم.

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 87 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-5-13
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,785
    سطح
    38
    Points: 3,785, Level: 38
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    ببخشید از اینکه اینهمه حرف مزنم دل پری دارم
    الان 7 ماه میشه که از امری شوهرم میگذره البته دور از من و توی شهر قبلیمون و محل سکونت خانوادش .انتقالی هم بهش نمیدن کارش هم به خاطر سربازی اش از دست داد چشممون به دست پدر و مادرشه که صد روز یک بار یه پول ناچیز به پسرشون نه من بدن با توجه به داشن مال و املاک . مادر شوهرم یه زن خونسرد و مکاره همه کارهاش رو با خونسرد انجام میده نفوذ فوق العاده روی بچه هاش داره همه کارشون باید به مادرشون اطلاع بدن حتی دختر شوهر کرده اش و دوتا بچه دارش شوهر من هم جلوی مادرش که زبونش قفله هر چی مادرش میگه باید بشه . نمیشه گفت که مادرش همه کارس ولی نقش زیادی داره حتی واسه بیرون رفتن ما هم تصمیم میگیره . عروسی که قرار بود 2ماه بعد از عقد باشه به زندگی توی زیر زمین پدر شوهر و با یه مسافرت ختم میخواد بشه به ظاهر شوهرم عزیز کرده مادرشه ولی چه عزیزی که فقط حمالی خونشون رو بکنه و نه نگه !نمی دونم چرا پسرا وقتی زن میگیرند عزیز مادر میشن ؟ که نباید از کنار مادرشون تکون بخورند. حتی جلوی مادرش یه حرف محبت آمیز نمیتونیم بزنیم حسودیش میشه و شوهرم رو میفرسته دنباله نخود سیاه.با توجه به اینکه شوهرم فوق العاده به من ابراز علاقه میکنه ولی از ترس اینکه امریه اش مشکل دار نشه حاضر نیست انتقالی بگیره هر روز ما به جر و دعوا میگذره حاضرم قسم بخورم که یه روزمون به خوشی نگذشته اهل قهر کردن نیست اعصابم داغون شده من ناراحتی میکنم از این وضعیت ولی شوهرم میگه درست میشه این بحثهای دوران عقده تموم میشه و قربون صدقه ام میره دیوانه شدم این چه جور عشقیه که هر روز به دعوا میگذره.در حالی که همه میگن شوهرت خیلی دوستت داره و پسر خوبیه نمیدنم چکار کنم. اخیرا میترسم که بعد از عقد هم این جوری باشه. میترسم جدایی جواب آخر باشه . تو رو خدا راهنماییم کنید.

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 مرداد 87 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1387-2-15
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,676
    سطح
    38
    Points: 3,676, Level: 38
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    به نظر من تنها چیزی که نباید الان بهش فکر کنی جداییه.سعی کن زندگیتو کاملا مستقل شروع کنی.خیلی از مشکلاتت کاملا شبیه مشکلات منه.حتی سرباز بودن شوهرت.مثل اینکه هر چی عشق بیشتر باشه دعواهاشم بیشتره.البته فکر میکنم دلیل اصلی دوری باشه.باید تحمل کرد و البته میدونیم که همیشه خانوما باید صبورانه تر عمل کنند.سعی کن توی دعواها اونی که کمتر میگه و بیشتر میشنوه تو باشی.حتی اگه شوهرت به زبون هم نیاره قدر کارتو میدونه.و بالاخره بابت این کارات موقع ابراز محبت کردنش ازت تشکر میکنه.
    همیشه یادت باشه جدایی آخرین راهه اما تنها راه نیست.
    هوای مادر شوهرتم داشته باش.یادت باشه اگه پسری بعد از حداقل 20 سال زندگی با پدر و مادرش به محض زن گرفتن اونا رو فراموش کنه خیلی زود زنشم میتونه فراموش کنه.محبت چه برای دختر چه برای پسر موقع ازدواج بین خانمش و خانوادش نصف میشه.اگه به نصفه خودت راضی باشی نه کسیو ناراحت میکنی و نه خودت غصه میخوری

  4. کاربر روبرو از پست مفید شکیلا تشکرکرده است .

    شکیلا (دوشنبه 21 مرداد 87)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 87 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-5-13
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,785
    سطح
    38
    Points: 3,785, Level: 38
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    شکیلا جون مرسی از راهنماییت
    یه مشکل دیگه که این وسط هست نمی دونم من خیلی حساسم یا اینکه من و شوهرم باهم تفاهم نداریم؟
    من اخیرا خیلی عصبی شدم به حدی که به قرصهای آرام بخش رو اوردم نمی دونم چطور بر اعصابم مسلط باشم احساس میکنم عصبانیتم داره همه زندگیم رو داغون میکنه.
    خواهش میکنم راهنماییم کنید نمیدونم چطور بر اعصابم مسلط باشم نمی دونم چرا من زود جد جوش می ارم دوستدارم در برابر مشکلاتم صبور باشم و با شوهرم به ارومی حرف بزنم
    تو رو خدا کمکم کنید زندگیم به خاطر رفتارهای من داره از هم می پاشه.

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آبان 87 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1387-2-24
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,593
    سطح
    37
    Points: 3,593, Level: 37
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    با سلام
    دوست من در ابتدا بپذیر و یاد بگیر با مشکلات مبارزه کنی نه فرار از مشکلات بیشتر افرادی که در تنگاهای زناشویی به جدایی فکر می کنند اینان بیشتر از مشکلات فرار کردن نه مبارزه و در مراحل بعدی زندگی هم دچار مشکل هستند شما این طور نباشید بهتر راه حل را باید سعی کنی خودت در زندگیت پیدا کنی اکثر مشکلات زناشویی فقط به دست خود زن و مرد حل میشود و نکته دوم و مهم اینه که همیشه حلا مشکلات زمان است در کذشت زمان یک سری چیزها از ابو اتیش میافته و منطقی تر میشه البته من متوجه نشدم شما و همسرتون چند سالتونه ولی همیشه در زندگی مروز و گذشت زمان پختگی میاره مقاوم باش به خدا توکل کن و مهرو محبت را در زندگی سرلوحه قرار بده بیش از هر چیز بهش اهمیت ده و نگدار محبت و گرمی را در غیر از خانه پیدا کند . موفق باشید

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 87 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-5-13
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,785
    سطح
    38
    Points: 3,785, Level: 38
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زندگی من درست بشو نیست .چکار کنم؟

    چرا هیچ کس منوتحویل نمی گیره
    خیلی دلم گرفته نمی دونم تاوان چه کاری رو دارم پس میدم
    شوهرم 2 روز بهم زنگ نزد دیشب زنگ زد چند بار جوابش ندادم ولی کاش اصلا جوابش نمی دادم چون باز هم دعوامون شد باز هم همون بحثهای الکی .
    خسته شدم نمی دونم چکار کنم
    چرا هیچکس منو راهنمایی نمیکنه تنها دلخوشیم همین سایته که یکم آروم شم گویا اینجا هم شانس ندارم اگه مزاحمم از اینجا برم؟؟؟[/b]

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 87 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1387-5-20
    نوشته ها
    245
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 82 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    خانم داری احساسی برخورد می کنی یکم واقع بین و منطقی باش ببخشید این جوری می گم خاله بازی که نمی کنید دارید زندگی می کنید امروز که تموم شد تموم شده دیگه بر نمی گرده فعلا سعی کن در مقابل حرفهای شوهرت طرف اون رو بگیر حتی اگه حق با توئه تا کمتر بحث تون بشه (راستی نگفتی سر چه مسائلی دعوا و بحث می کنید؟) بیشتر با خودت خلوت کن سعی کن مشکلاتت رو روی یه کاغذ بنویسی و بعد برای هر کدوم یه راه حل پیدا کنی اگه این راه حلها کارگر نبود یه باره دیگه اینقدر این کارها رو ادامه بده تا مشکلاتت حل بشه شاید کاره سختی باشه و مطوئن باش جواب میده شک نکن به قول خودت مادر شوهرت خونسرده و مکار خوب دختره خوب تو هم از او یاد بگیر ایشون رو الگو خودت قرار بده تا شوهرت بهت نزدیکتر بشه بجای این قرصهای آرامبخش هم سعی کن در مواقع عصبانیت ورزش کنی و هنگاه خستگی و بی حوصلگی و در اوج تنهایی قرآن رو بخونی نمازت رو ترک نکن شبهایی که خوابت نمی بره نماز شب بخون هم باعث نزدیکی بیشترت به خدا میشه و هم آرومت می کنه
    در پناه حق

  9. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 اردیبهشت 88 [ 11:11]
    تاریخ عضویت
    1387-2-23
    نوشته ها
    363
    امتیاز
    5,286
    سطح
    46
    Points: 5,286, Level: 46
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    209

    تشکرشده 211 در 131 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    دوست عزیز چرا زود ناراحت می شی مطالب اینجا اونقدر زیاده که باید یه ذره صبر داشته باشی تا بقیه مطلب تو رو ببینن!
    می فهمم چی می گی من هم بعد از 9 سال زندگی وضعی مشابه تو رو دارم !
    یه کم صبر داشته باش .این مدت که از هم دور هستین یه کم به خودت توجه کن ببین چی از این زندگی می خوای .خودت رو آروم کن تا موقع ارتباط با همسرت زود عصبانی نشی!
    ببخش من الان خودم هم اوضاع خوبی ندارم نمی تونم خوب راهنمایتت کنم فقط می تونم بگم درکت می کنم!

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 87 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-5-13
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,785
    سطح
    38
    Points: 3,785, Level: 38
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    مرسی از راهنماییهاتون
    راستش من توی مواقعی که احساس میکنم خیلی داغونم نماز می خونم ولی بس که سر نماز گریه میکنم دیگه نا واسم نمی مونه و دل پر از غم میشه احساس میکنم روز به روز پیر تر میشم نمیدونم چرا زندگیم اینجوری ریخت به هم . چرا اینقدر به خدا التماس میکنم گشایشی نیست حتی یه ریزه باور میکنید که چقدر شوهرم رو دوست دارم خیلی دوست دارم 1 ثانیه که با هم حرف میزنیم دعوا راه نیفته اما نمی دونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 مرداد 87 [ 00:26]
    تاریخ عضویت
    1387-2-15
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,676
    سطح
    38
    Points: 3,676, Level: 38
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمیدونم چکار کنم؟

    خانم اینقدر ناراحت نباش زندگی همه بالا و پایین داره.تو سختیات یاد خوشیات هم بیهفت.نماز خوندن واسه خسته شدن و از نا افتادن نیست.واسه قوت گرفتنه گریه بکن که خالی بشی ولی بعد فکر کن و تصمیم بگیر.یادت باشه در نبرد بین روزهای سخت و انسانهای سخت این انسانهای سخت هستند که میمانند نه روزهای سخت.
    وقتی دنبال راه حل میگردی نگو خدایا من مشکل بزرگی دارم همیشه بگو مشکل من خدای بزرگی دارم باور کن خیلی آرومتر میشی.
    سراغ آرام بخش نرو خانوم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.