سلام
من حدود 2 ساله ازدواج کردم. همسرم استاد یکی از دورس دانشگاهیم بود و از طریق رابطه استاد دانشجو ازدواج کردیم
اوایل ازدواج همه چی عالی بود اما کم کم متوجه شدم شوهرم شدیدا استرسی و عصبیه
سر کوچکترین مسایل استرس بهش دست میده و شدیدا دهن بین میشه
با اولین مشکلی که پیش میاد سریع کنترل اعصابشو از دست میده و هول میشه و به در به دری میفته! من خودم آدم خونسردیم اوایل میتونستم آرومش کنم اما اخیرا خودمم دچاراسترس میشم و استرس به من هم منتقل میشه
جز این متوجه شدم که موقع ازدواج با من خانوادش مخالف بودن. خیلی بیش از حد دخالت میکنن حتی در مورد کیف و لباسی که برام میخره هم نظر میدن! اوایل به حرفای اونا توجهی نمیکرد و اختیار زندگیمون دست خودمون بود اما الان نه! حرف حرفه اوناس
قرار بود ماه دیگه جشن عروسیمون باشه و از عقد دربیایم اما سر انتخاب خونه چون خونه ای که من انتخاب کردم طبقه سومه بی آسانسوره و مادرش نمیتونه بیاد میگه نه!!! و رفته با مادر و خاهراش یه خونه انتخاب کرده که پیلوته!!!!! و حتی دستشویی داخل ساختمون نداره!!! ولی در عوض همکفه!!! و کوتاه هم نمیاد میگه فقط همین میخای بخاه نمیخای نخاه!!! حتی خانوادش با من دعوا کردن که باید برین تو همین خونه حتی نزدیک بود پدرش منو از خونشون بندازه بیرون!!! خلاصه من گفتم نه این خونه نه اون خونه، دنبال یه خونه دیگه میگردیم اما قبول نمیکنه و در اصل خانوادش نمیذارن کوتاه بیاد !!! میگه فقط همین!!!!!! حالا 4 روزه هیچ خبری از هم نداریم و رفته رزرو تالار و کنسل کرده!!! میگه فقط طلاق!!!! باید چکار کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)