سلام
من حدود 4 ساله با پسری آشنا شدم. هر دو به هم علاقه داریم و مشکل جدی با هم نداریم یعنی در گذشته مشکلاتی که برای هر دومون پیش آمده رو حل کردیم و الان شرایط ازدواج خوب را داریم. ولی مشکل ما این هست که پدر و مادرش مرتب تو این چهار سال دنبال بهانه بودند و هستند. با مقاومتهای پسرشان تا بله بوران کشیده شد ولی بر سر کار کردن من بحثهایی خیلی جزیی پیش آمد و من از کارم دفاع کردم. ولی در نهایت بعد از رفتنشان نتیجه این شد که من در نظر پدر و مادرش دختری زبان دراز و آدمی که روی پسرشان نفوذ دارم و در کل این را به طور ناخواسته ثابت کردند که پسرشان زن ذلیل است. من هم این را قبول دارم ولی من آدمی نیستم که بخوام سوءاستفاده کنم. این رو هم خود پسرشون میدونه. حالا حدود 8 ماه از بله بوران کذایی میگذره و هنوز نتیجهای نتونستیم بگیریم. هر دومون شدیدا ناراحتیم. خانوادهاش به هیچ صراطی مستقیم نیستند. نه به حرف کسی گوش میدن. نه به احساسات پسرشون توجه میکنند. راستی این قضیه رو هم بگم. از نظر مالی آنها از ما بالاتر هستند. احساسم این بود که دنبال خانوادة پولدار هستند ولی خودشون این را نفی میکنند. جالب اینکه از خانوادة من خیلی خوششون مییاد ولی منو برای ازدواج با پسرشون مناسب نمیدونن. شما بگید ما چیکار کنیم؟ حسابی گیر کردیم.:(:(
مرسی
علاقه مندی ها (Bookmarks)