:28سالمه نزدیک یک ساله عقدکردم ولی هنوز نتونستم کاری کنم شوهرم رو به خودم وابسته کنم
وقتی میرم خونشون زیاد بهم توجه نمیکنه توتمام این مدت حتی یه بارهم منو تفریح یامسافرت نبرده بارها ازش خاستم ولی همیشه از زیر مسئولیت هاش شونه خالی میکنه نه خریدی نه تفریحی نه هدیه ای نه توجهی
بارها براش زمینه روفراهم کردم بهش گفتم اگه مشکلی بامن داری بگوولی میگه من مشکلی ندارم انتظار نداشته باش تو این مدت کم واست بمیرم آخه ماازدواجمون سنتی بوده
اون یه آدم درونگراست تویه خونواده سنتی بزرگ شده اخلاقش عالیه <واسه دیگران(نه من)دل میسوزونه> باهمه غیر من میگه میخنده ولی بامن زیاد سرحرف رو باز نمیکنه مگه سوالی بپرسم اگه هم شوخی کنم فقط میخنده ادامه نمیده همش سرش تو تلویزیونه
راستی من خودم آدم متعادلی هسته درتمام زمینه ها اعتدال رو رعایت میکنم اهل دعواکردن وبهانه گیری نیستم خیلی ملاحظه طرف مقابلم رو میکنم[*]چطوربفهمم دوسم داره
چکار کنم کشته مردم بشه منوتفریح ببره هرچند ساده وکم هزینه
علاقه مندی ها (Bookmarks)