سلام به شما دوستان عزيزم
من ديشب يه مورد حاد واسم پيش اومد همسر من فوق العاده آدم حساسيه ، حالا حساسيتش در چه مورده ميگم خدمتتون
ديشب ما مهموني خونه خواهرم بوديم و از اول مهموني من چون مستقيمآ از محل کارم رفته بودم اونجا زياد سر و وضع مرتبي نداشتم و خيلي هم خسته بودم با اين وجود سعي نکردم که خستگيم رو بروز بدم و مرتب با همه صحبت مي کردم . تا اينکه صحبت به هنر پيشه ها رسيد ، و من از اطلاعاتي که قبلا در مورد چند تا از بازيگرا داشتم به همه ارائه دادم . حالا اطلاعات ارائه دادن همان و دعوا و سر و صداي شوهر منم همان ، که به جاي اين مسخره بازيهات و بچه بازيهات بشين کارت و انجام بده و (جلوي همه اينارو مي گفت ) و من فقط مات و مبهوت نگاش مي کردم ... خيلي سريع با همه خداحافظي کرديم و داخل ماشين که نشستيم شروع کردن سر من داد زدن و هوار کشيدن که چرا من که از اين چرت و پرتها خوشم نمياد رو ميگي ، تو به زندگي خصوصي هنر پيشه ها چيکار داري !!!!!! دست از اين خاله زنک بازيهات بردار و متاسفانه چون مسير خونه ما از خواهرم طولانييه تونست هر چي دغ و دلي داره رو سرم خالي کنه و به محض اينکه دم در خونه رسيدم ، در ماشينو باز کرد و به من گفت برو خونه بابات ديگه رنگ منم نمي بيني !!!!
ببينيد دوستان !!! واقعا از ديشب بعد اون ماجرا خيلي فکر کردم که کجاي حرف من ايراد داشت !که اين موضوع رو به اينجا کشوند که قهر کنه و بره و چرا اينقدر حساسيت نشون ميده ، و حساسيتش اصلا واسه چيه ؟
ميدونيد يه مشکله ديگه اي هم که داره اينه هميشه من و جلوي خونواده هامون خورد ميکنه و سعي ميکنه که اعتراضش رو جلوي همه و با خشونت بگه ...
شما بگيد الان بهترين کار تو اين موقعيت چيه ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)