به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 91 [ 16:02]
    تاریخ عضویت
    1391-10-10
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    277
    سطح
    5
    Points: 277, Level: 5
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 71 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    سلام دوستان

    من قبلا تاپیک زدم.اصلا نمیخوام در موردش صجبت کنم.فقط از اوضاع الانم باید بگم که بعد مشکلاتی که پیش اومد برام،خانمم رفت بیمارستان و من نتونستم تجمل کنم و رفتم پیشش.الان چندین و چند روز اون اتفاق بد میگذره..من تقریبا شغلم رو به خاطر عدم حضور از دست دادم و خانمم هم هیچ حرفی برای گفتن نداره.در روز به زور و اصرار من نهایت 5جمله باهم حرف میزنیم.
    من بهش گفتم بخشیدمش،و اصلا نمیخوام در مورد اتفاقات صحبت کنم دیگه(گرچه واقعا از عمق وجودم نتونستم ببخشمش).اما خودش نمی تونه فراموش کنه و این کاملا مشخصه.فعلا گذر زمان هم اوضاع خراب تر کرده.پیشنهاد رفتن پیش مشاور هم قبول نمیکنه.واقعا بریدم.نگاهمم نمیکنه،با تو اتاقشه یا اشپزخونه.جند بار ازش خواستم بیاد بشینیم و برنامه جدیدی برای برای ادامه زندگی و بحران پیش اومده بریزیم(همیشه باهم مدیریت میکردیم مشکلات رو)هیچ واکنشی نشون نمیده.

    نگرانشم،می ترسم دچار بیماری روجی بشه.با خانواده اش هم ارتباط نداره فقط در حد تلفن.اجازه حضورشون هم نمیده.

    اوایل جدا میخوابیدم.اما الان اینکارو نمیکنم.اما کم محلیش و اصرارش خودش باعث شده باز جدا بخوابیم.من خودم رو مشغول نوشتن ترجمه کتابی که مدتی بود میخواستم انجام بدم مشغول کردم،تا بیش از این افکار منفی بهم هجون نیارن.
    اصلا بهش پیشنهاد کردم،از ایران بریم تا مدتی.من هر لحظه بخوام میتونم خارج از ایران کار پیدا کنم.دوستانم هم هستن تا کمکم کنن.نیمدوم شاید دور کردنش از محیط براش بهتر باشه.واقعا نمیدونم کار درست چیه؟!

    1بار روز 2 ام که مجددا برگشیتم خونه ازم خواست بریم توافقی جدا بشیم گرچه دیگه تکرار نکرده.خودم هم بریدم.پبش مشاور هم نمیتونم برم.اصلا وقتی به این فکر میکنم باید بعضی مسادل رو برای مشاور توضیج بدم،از شدت ناراحتی سر گیجه میگیرم.

    مدیر همدری عزیز ممکنه کمکم کنید؟

    ایا لازم بیشتر از این روی بخشیدنش تکیه کنم؟
    اصلا اجازه نمیده لمسش هم بکنم،دوست دارم دستاشو بگیرم و مطمئنش کنم که بخشیدمش اما اجازه نمیده.

    احساس میکنم خودش هم از خودش خجالت میکشه.اخه قبلا خیلی با حیا بود.هنوزم برای من هست

    خانم ها میشه بگید تو این وضعیت چه کاری خانم ها رو دلگرم میکنه؟شاید اگه اقایی از من این سوال میکرد در مورد اقایون،می تونستم کمکش کنم،اما واقعا برخورد با خانم های نیاز به رفتار پیجیده و سنجیده تری داره....میترسم بدتر بشه اوضاع.

    روز های اول به شدت عصبانیتش رو نشون میداد،گوشی موبایلش رو خورد کرد،تابلو مورد علاقه هردومون که خودش کشیده بود نابود کرد.من کاری نداشتم بهش،فقط محیط رو تمیز نگه میداشتم تا اسیب بدنی نبینه.البته یک بار داشت به یکی از وسایل مورد علاقه من آسیب میزد که از دستش گرفتم.الان این رفتار ها تند نداره،اما معمولا گونه هاش خیسه..بی صدا گریه میکنه.چند بار ازش خواستم،خواهش کردم نکنه،اشکاش رو پاک کردم،اما فقط ازم دور میشه.

    این رفتار نشونه چیه؟روانشاس های عزیز؟

    نمیدونم چطور رفتار کنم،که حس منت گذاری و کوچک شده به واسطه بخشیده شدنش توسط من نکنه؟!!
    از طرفی میخوام مطمئنش کنم بخشیدمش،اما میترسم بیان مستقیم غیر مستفیم این موصوع باعث بشه احساس موارد جمبه بالا رو بکنه

  2. 7 کاربر از پست مفید bikas تشکرکرده اند .


  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 مرداد 92 [ 23:09]
    تاریخ عضویت
    1391-10-18
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    358
    سطح
    7
    Points: 358, Level: 7
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 38 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    سلام
    کاشکی آدرس اون تاپیکتون رو هم مینوشتید اینجا

    چون من با چیز های خوندم چیزی دستگیرم نشد که خانمتون چه اشتباهی کرده که شما بخشیدیشون!!!

    موفق باشی

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 مرداد 93 [ 07:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-18
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,080
    سطح
    17
    Points: 1,080, Level: 17
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    152

    تشکرشده 157 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    با اجازه آقای بیکس آدرس تاپیک قبلیشون رو می ذارم اینجا که دوستان بخونن و در جهت مناسب راهنماییشون کنن.
    http://www.hamdardi.net/thread-26916.html

    آقای بیکس بهتون تبریک می گم که تونستین بعد از مدتی به خودتون مسلط بشین و جلوی خسارت های بیشتر رو بگیرین. ان شاالله از این به بعد هم بتونین به خوبی مسائل رو کنترل کنین و به بهترین نحو حل کنین.

    آقای بیکس خیلی راهنمایی کردن و گفتن اینکه توی این شرایط چه کاری بکنین سخته. فقط خواستم بگم که با توجه به تاریخ گذاشتن پست هاتون الان باید حدود دو هفته از اون ماجرا گذشته باشه و شاید هنوز زود باشه که هم خودتون و هم همسرتون از اون شرایط خاص خارج شده باشین. باید صبر داشته باشین. من نظر شخصی خودم رو می گم از دید یک خانم ولی نمی دونم نظرم توی شرایط شما درسته یا نه.

    به نظر من خودتون باشین. سعی نکنین نقش بازی کنین. اون مردی که چند روز پیش اون قدر عصبانی بود یعنی می شه الان کاملا بخشیده باشه و بگه خب همه چی از اول؟ لازم نیست به همسرتون بگین بخشیدم اگر از ته دل نبخشیدین. اگر یه روزی واقعا بخشیدین اون موقع بگین که بخشیدم. بجاش الان گاهی حرف های دلتون رو براش بگین. لازم نیست بگین بیا اینجا بشین و صحبت کنیم. شاید هنوز آمادگیش نباشه. ولی می شه یه موقع فقط یه جمله از حرفای دلتون رو بگین. هم اینکه روزای سختی رو گذروندین. هم اینکه دوست دارین تصمیم درستی بگیرین. هم اینکه دوستش دارین. هم اینکه واقعا انتظارشو نداشتین. یا هر چیزه دیگه که از دلتون بر می آد. گفتنش هم برای خودتون خوبه و هم برای همسرتون. ولی بحث نکنین یا منتظر جواب خاصی نباشین. فقط مثل درد دل. می دونم برای آقایون درد دل کردن سخته ولی برای خانم ها خیلی خوب جواب می ده. صادقانه و بدون پرسش و پاسخ برای همسرتون که فرض کنین یک دوست قدیمیه که بیرون این ماجراست فقط درد دل کنین.

    برخوردتون با دیگران خارج از خونه رو هم مثل همین حالا کاملا محدود کنین و به
    هیچ وجه اجازه ندیدن هیچ حرفی به بیرون منتقل بشه.

    بازم تاکید می کنم شاید نظری که دادم درست نباشه و بهتره منتظر نظر کارشناسی باشین

    دعا می کنم که مشکلتون به خیر و خوبی ختم بشه

  5. 9 کاربر از پست مفید زهرا ۲ تشکرکرده اند .

    زهرا ۲ (یکشنبه 08 بهمن 91)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 بهمن 91 [ 14:30]
    تاریخ عضویت
    1391-10-21
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    91
    سطح
    1
    Points: 91, Level: 1
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    سلام اقای بیکس من هم با شما همدردی میکنم و می فهم که چقدر این موضوع سخته بفهمی که عشقت و همه کست بهت خیانت کرده بذار ین ی کم از این موضوع بگذره گذر زمان همه چیرزرو درس میکنه من فکر می کنم خانمتون الان بابت کاری که در حق شما کرده بسیار شرمگین با هم ی مسافرت برید چیز هایی رو که دوست داره براش فراهم کنید حتمن پیش ی مشاور ببرید موقعیت های ارام بخش برای خودتون و همسرتون فراهم کنید تا نتیجه بده بزارید در مورد این قضیه با خودش کنار بیاد :rolleyes::rolleyes::rolleyes::rolleyes:

  7. 3 کاربر از پست مفید dordaneh تشکرکرده اند .

    Mahdi52 (یکشنبه 24 دی 91)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    جناب bikas
    احوال شما؟
    امیدوارم که این ماجرای دردناک که تو زندگیتون رخ داده با کمترین پیامد ها و تخریبها ، رفع و حل بشه.
    در مورد خانومتون خواهش میکنم نگرانشون نباشید. بذارید به حال خودشون باشن تا دوباره بتونن باهاتون حرف بزنن.همین که بتونید از دور مواظبشون باشید و هواشونو داشته باشید، فعلا کافیه.
    قرار نیست برای ایشون دل بسوزونید. شما الان دارید ترحم میکنید. یعنی در واقع نبخشیدید اما نگرانید و حال خراب ایشون شما دل شما رو به درد میاره.

    خانوما خوب فرق بین ترحم و دلسوزی رو با یه احساس واقعی بخشیدن درک میکنن. اون باورش نمیشه شما بخشیدید، چون در واقع شما نبخشیدید.

    در مورد احساسات خودتون، تعادل رو حفظ کنید. احساساتی برخورد نکید. و نمیگم هم که خصمانه برخورد کنید. بلکه با خودتون روراست باشید و به احساس و منطق خودتون احترام بگذارید. ببینید واقعا میتونید ببخشید و دوباره کنارش زندگی کنید یا اینکه نه. بعد از مدتی سرکوب و طعنه ها رو خواهید داشت. یا اینکه بدتر . اثر این ماجرا روی زندگی شما، شدید تر از این حرفاست.
    صادقانه قضاوت کنید.


    اگر خانوم شما اشتباهی کردن، خب باید پای اشتباهشون بایستند. همین.
    اما گاهی وقتا این اشتباه ، نشون از یه گول خوردنه، یا یه پاپوش که کسی برای زندگی شما دوخته...
    گاهی وقتا این اشتباه قابل ترمیم و گذشت کردنه. قابل بخشیدنه.
    این چیزیه که مهمه.

    هرموقع همسرت در شرایطی بود که کمی حرف بزنه(حالا هرچه قدر طول کشید) ببین نظرش چیه. ببین چه دفاعی میکنه.
    اون موقع میتونی بهتر تصمیم بگیری.
    اما در کل داداش من، اوضاع بغرنجیه و شما حق دارید. غیرت و مردانگی در کنار احساسات شما، زخم خورده و خراشیده شدن. اما به هر حال اینهم یه امتحانه تو زندگی شما. انشالله سربلند باشید.

    نگران خانومتون نباشید. براش دعا کنید که این بحران وحشتناک رو پشت سر بگذاره.

  9. 6 کاربر از پست مفید mehrabooni تشکرکرده اند .

    mehrabooni (یکشنبه 24 دی 91)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    من متوجه خشم خانوم شما نمیشم. ایشون خشمگین هستند به خاطر رفتاری که داشتند یا اینکه این رفتار برملا شده؟ دوست عزیز احتمال اینکه شما دونفر بدون کمک مشاور و روانکاو بتونین این مساله را حل کنین تقریبا غیر ممکنه ، دوستانه به عنوان مردی که تجربه مشابه رو در یکی از دوستانم دیدم بهتون توصیه میکنم روی این قضیه سرپوش نذارین ، شما باید متوجه بشین چه کسر و کمبودی در زندگیتون بوده که همسرتون اینکارو کرده. پیدا کردن دلیل فقط با کمک مشاور ممکنه و لا غیر.

  11. کاربر روبرو از پست مفید samanis تشکرکرده است .

    samanis (یکشنبه 24 دی 91)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 بهمن 91 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    237
    امتیاز
    2,402
    سطح
    29
    Points: 2,402, Level: 29
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    818

    تشکرشده 848 در 197 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    bikas نوشته :
    اوایل جدا میخوابیدم.اما الان اینکارو نمیکنم.اما کم محلیش و اصرارش خودش باعث شده باز جدا بخوابیم.من خودم رو مشغول نوشتن ترجمه کتابی که مدتی بود میخواستم انجام بدم مشغول کردم،تا بیش از این افکار منفی بهم هجون نیارن




    بسیار عالی. سعی کنید تو خونه و کنار همسرتون باشید . از طرفی خیلی دم دستش نباشید و به کارهای خودتون مشغول باشید. ترجمه کتاب فکر بسیار خوبیه. کمک میکنه برای دقایقی غمتونو فراموش کنید. این هم برای خودتون خوبه و هم برای همسرتون.
    نگران نباشید.

  13. 3 کاربر از پست مفید mehrabooni تشکرکرده اند .

    mehrabooni (یکشنبه 24 دی 91)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 91 [ 16:02]
    تاریخ عضویت
    1391-10-10
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    277
    سطح
    5
    Points: 277, Level: 5
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 71 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    شاید درست عنوان نکرده باشم.من اونو بخشیدم،اما هنوز با خودم در این باره کنار نیومدم.

    من متوجه خشم خانوم شما نمیشم. ایشون خشمگین هستند به خاطر رفتاری که داشتند یا اینکه این رفتار برملا.....
    دوست عزیز خانم من ادم مغروری بود،الان غرورش کاملا توسط خودش نابود شده.روز های اول که برگردوندمش خونه،واکنش های که نوشتم رو برای من انجام نمیداد.بلکه کاملا واضح بود که داشت خودشو تنبیه میکرد(نمیدونم اسمشو چی میشه گذاشت،من میگم تنبیه) اون تابلو رو 6 ماه براش زحمت کشیده بود،مطمئنم شکستنش به خاطر من نبود،بلکه داشت خودش رو تنبیه میکرد.
    در مورد مشاور هم من در حال حاضر مشاور تلفنی با یکی از متخصصینش دارم.اما مشاور عزیز فقط بر ادمه رفتار فعلی من تاکیید داره.من میخوام سرعت ترمیم زندگیم رو بالاتر ببرم.به همین خاطر اینجا تاپیک زدم.

    دوست داشتم از دید خانم ها این واکنش ها رو بررسی کنم.

    از دوستانی که پست گذاشتن تشکر میکنم،خوندمشون شاید چند بار....

    البته مشاور با توجه به اینکه من رفتن حضوری پیشش رو قبول نکردم،قبول کرده تلفنی با دریافت هزینه اش راهنمایی کنه.اگر قرار باشه حضوری برم ،فقط 2 نفری میریم.تنها فایده نداره.در ضمن من اصلا دوست ندارم درباره بی وفایی خانمم با کسی حتی مشاور صجبت کنم.به این مشاور تلفنی هم خلاصه گفتم،(البته خودشم تاکیید کرد احتیاج به جزئیات نیست).

  15. 3 کاربر از پست مفید bikas تشکرکرده اند .


  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 شهریور 92 [ 22:38]
    تاریخ عضویت
    1391-10-01
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    783
    سطح
    14
    Points: 783, Level: 14
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    190

    تشکرشده 264 در 100 پست

    Rep Power
    24
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    سلام
    من ازدواج نکردم اما اگر یکی مثل شما اینقدر در برقراری ارتباط پافشاری می کرد فکر کنم من ناخودآگاه نه تنها مشکل خودم را به گردن طرف مقابلم می انداختم و او را مقصر می دانستم دقیقا همین رفتار خانم شما را داشتم.

    به نظر من جای شما و همسرتون عوض شده. به جای اینکه ایشون به سمت شما بیاد شما مدام به سمت ایشون میرید. یه مدت به حال خودشون رهاشون کنید.اجازه بدین بفهمه که چی شده و باید چکار کنه برای ادامه ی زندگی.اگه همسرتون واقعا عذاب وجدان داشته باشه با این کارهاتون عذاب وجدانشو بیشتر میکنید و فکر میکنه دارین با این کارا تحقیرش میکنین.خلاصه میانه روی در کارها بهترین چیز است.شاد باشید

  17. کاربر روبرو از پست مفید یکی مثل شما تشکرکرده است .

    mhroodi (چهارشنبه 27 دی 91)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 مرداد 93 [ 07:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-18
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,080
    سطح
    17
    Points: 1,080, Level: 17
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    152

    تشکرشده 157 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: زندگی مجدد؟هنوز موفق نشدم برگردم به زندگی عادی

    من حس می کنم شما شناخت خوبی در مورد همسرتون دارین و بنابرین می تونین موضوع رو به خوبی تحت کنترل خودتون در بیارین. فقط نباید عجله کنین و در ضمن حل مسئله به ریشه یابی مشکل هم بپردازین


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. نامزدم عصبیه..روز به روز مشکلاتومن بیشتر میشه
    توسط dokhtare_asemoon در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 92, 18:39
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.