سلام دوستان
من قبلا تاپیک زدم.اصلا نمیخوام در موردش صجبت کنم.فقط از اوضاع الانم باید بگم که بعد مشکلاتی که پیش اومد برام،خانمم رفت بیمارستان و من نتونستم تجمل کنم و رفتم پیشش.الان چندین و چند روز اون اتفاق بد میگذره..من تقریبا شغلم رو به خاطر عدم حضور از دست دادم و خانمم هم هیچ حرفی برای گفتن نداره.در روز به زور و اصرار من نهایت 5جمله باهم حرف میزنیم.
من بهش گفتم بخشیدمش،و اصلا نمیخوام در مورد اتفاقات صحبت کنم دیگه(گرچه واقعا از عمق وجودم نتونستم ببخشمش).اما خودش نمی تونه فراموش کنه و این کاملا مشخصه.فعلا گذر زمان هم اوضاع خراب تر کرده.پیشنهاد رفتن پیش مشاور هم قبول نمیکنه.واقعا بریدم.نگاهمم نمیکنه،با تو اتاقشه یا اشپزخونه.جند بار ازش خواستم بیاد بشینیم و برنامه جدیدی برای برای ادامه زندگی و بحران پیش اومده بریزیم(همیشه باهم مدیریت میکردیم مشکلات رو)هیچ واکنشی نشون نمیده.
نگرانشم،می ترسم دچار بیماری روجی بشه.با خانواده اش هم ارتباط نداره فقط در حد تلفن.اجازه حضورشون هم نمیده.
اوایل جدا میخوابیدم.اما الان اینکارو نمیکنم.اما کم محلیش و اصرارش خودش باعث شده باز جدا بخوابیم.من خودم رو مشغول نوشتن ترجمه کتابی که مدتی بود میخواستم انجام بدم مشغول کردم،تا بیش از این افکار منفی بهم هجون نیارن.
اصلا بهش پیشنهاد کردم،از ایران بریم تا مدتی.من هر لحظه بخوام میتونم خارج از ایران کار پیدا کنم.دوستانم هم هستن تا کمکم کنن.نیمدوم شاید دور کردنش از محیط براش بهتر باشه.واقعا نمیدونم کار درست چیه؟!
1بار روز 2 ام که مجددا برگشیتم خونه ازم خواست بریم توافقی جدا بشیم گرچه دیگه تکرار نکرده.خودم هم بریدم.پبش مشاور هم نمیتونم برم.اصلا وقتی به این فکر میکنم باید بعضی مسادل رو برای مشاور توضیج بدم،از شدت ناراحتی سر گیجه میگیرم.
مدیر همدری عزیز ممکنه کمکم کنید؟
ایا لازم بیشتر از این روی بخشیدنش تکیه کنم؟
اصلا اجازه نمیده لمسش هم بکنم،دوست دارم دستاشو بگیرم و مطمئنش کنم که بخشیدمش اما اجازه نمیده.
احساس میکنم خودش هم از خودش خجالت میکشه.اخه قبلا خیلی با حیا بود.هنوزم برای من هست
خانم ها میشه بگید تو این وضعیت چه کاری خانم ها رو دلگرم میکنه؟شاید اگه اقایی از من این سوال میکرد در مورد اقایون،می تونستم کمکش کنم،اما واقعا برخورد با خانم های نیاز به رفتار پیجیده و سنجیده تری داره....میترسم بدتر بشه اوضاع.
روز های اول به شدت عصبانیتش رو نشون میداد،گوشی موبایلش رو خورد کرد،تابلو مورد علاقه هردومون که خودش کشیده بود نابود کرد.من کاری نداشتم بهش،فقط محیط رو تمیز نگه میداشتم تا اسیب بدنی نبینه.البته یک بار داشت به یکی از وسایل مورد علاقه من آسیب میزد که از دستش گرفتم.الان این رفتار ها تند نداره،اما معمولا گونه هاش خیسه..بی صدا گریه میکنه.چند بار ازش خواستم،خواهش کردم نکنه،اشکاش رو پاک کردم،اما فقط ازم دور میشه.
این رفتار نشونه چیه؟روانشاس های عزیز؟
نمیدونم چطور رفتار کنم،که حس منت گذاری و کوچک شده به واسطه بخشیده شدنش توسط من نکنه؟!!
از طرفی میخوام مطمئنش کنم بخشیدمش،اما میترسم بیان مستقیم غیر مستفیم این موصوع باعث بشه احساس موارد جمبه بالا رو بکنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)