من با اجازه براتون کامل توضیح میدم تا اگه دلتون خواست کمکم کنید / از سن 14 سالگی دچار میگرن و افسردگی شدم و چون سنم کم بود نتونستم خودمو پیدا کنم / خیلی مطالعه داشتم / دنبال عرفان و عشق و خیلی چیزای دیگه رفتم / چشمم رو که باز کردم دیدم من کاملا از جامعه بریدم و رفتم تو یه اتاق در بسته با پرده های همیشه کشیده / الانم از همون اتاق دارم براتون مینویسم / من خودمو زندانی کردم و نمیتونم از این زندان بیام بیرون / سعی میکنم ولی نمیشه و نمیتونم / من مشهور بودم به ( من میتونم ) / من ورزشکار در سطح نیمه حرفه ای بودم / 17 سالم بود رفتم دانشگاه / بقول دوستام همیشه یه قدم جلو بودم / هر کی هرکاری داشت با من مشورت میکرد / خیلی ها ازم راضی بودن و هنوزم هستن / آدم چشم پاک و دل پاکی بودم و هستم / با اون سن کم شده بودم محرم اسرار و درد دلهای اطرافیانم / زندگی داشت خوب پیش میرفت و من هم با وجود افسردگی و درد شدید میگرن داشتم خوب زندگی میکردم و مشکلات خانوادگی خاصی ندارم / من یه مدت نشستم و در مورد فقر و بدبختی هایی که دیگران تو جامعه ما دارن فکر کردم و ماجرای این اتاق در بسته ( زندان ) دست سازم و خودکشی از اینجا شروع شد / من موندم و یه عالمه آدم که میخواستن همیشه اول باشن / اول از لحاظ اقتصادی / اول از لحاظ قدرت و مقام / اول از لحاظ محبوبیت و مشهور بودن / میخواستن تو همچی اول باشن و هیچ اهمیتی برای همنوع خودشون و افراد جامعه شون قائل نبودن / شروع کردم به مبارزه با اونا / هر چقدر اونا دنبال پول و مقام و . . . بودن من هم برعکس سعی کردم این مسائلو به کل از ذهنم پاک کنم و دل نبندم به پول و مقام و خیلی چیزای دیگه / خوشبختانه موفق هم شدم / این موفقیت باعث شد من که من ببینم / من میبینم و نمیتونم چشمامو ببندم / بخاطر همینه برا خودم زندان ساختم / من میبینم یه پسر 5 ساله کنار خیابون تو چله زمستون نشسته و بخاطر روزی فقط هزار تومن ( هزینه یه ساعت اینترنت ما ) داره واکس میزنه و شب هزار تومنو میبره خرج دوای پدر معتاد میکنه / من میبینم زنی رو که بخاطر نون شب هر روز میره زیر دست هر نامردی / من میبینم پسر 15 ساله ای رو که معتاد شده / من میبینم دختری رو که از دست خانوادش فرار کرده تو پارک و بازیچه دست بعضی ها شده / من میبینم طرف صبح از خواب پا میشه میکشه و سرنوشت 70 ملیون نفرو منویسه / من میبینم روزانه هزارها آدم زیر بمب و گلوله میمیرن / من میبینم دکتری رو که مثل آدمای از پشت کوه اومده رفتار میکنه / من میبینم ماموری رو که رشوه میگیره و دزدا رو رها میکنه تو جامعه / و ملیونها من میبینم دیگه که داره اتفاق میوفته / من میبینم من میبینم من میبینم / همه میبینیم / کور که نیستیم / ولی من اینجور چیزا اذیتم میکنه و نمیتونم دوام بیارم و نمیتونم بی تفاوت باشم و راحت از کنارش رد شم / این مسائل باعث شد که من تصمیم به فرار از خودم ( خودکشی ) بگیرم و این کارو هم کردم ولی نمردم و جون سالم به در بردم / حالا که دوباره نفس میکشم احتیاج به کمک دارم و نمیتونم تصمیم بگیرم و هی به سرم میزنه دوباره خودکشی کنم / بابا آخه منم آدمم و میخوام زندگی کنم / من ازتون میخوام کمکم کنید و خودتونو بزارید جای منو تصمیم بگیرید و به من بگید / میخوام زندگی کنم . . .
پیش خیلی از روانپزشک ها هم رفتم میگن برو زندگی کن ولی راه حلی برا این کار ندارن و فقط میگن برو زندگی کن / من اگه میتونستم زندگی کنم که به این روز نمیوفتادم . همین و . . . / من منتظر شما میمونم / میدونم شما میتونید کمک کنید / چون هم سن و سال هستیم و از مشکلات هم با خبریم
علاقه مندی ها (Bookmarks)