غصه عزیز
به همدردی خوش آمدی
قصه غصه هاتو خوندم و متأثر شدم . چه خوب که خانواده ای حمایتگر داری و کمک کردن وارد یک زندگی پر مخاطره نشوی و خدا هم خیلی هواتو داره که نشانه هایی برای فهمیدن حقایقی مهم برات قرار داد . و چه خوب که در رابطه با این همکار اجازه سوء استفاده ندادی که او هم از روی لج تحقیرت می کند تا وابسته تر شوی
عزیزم معلومه باید حالت بد باشه ، باید این همه رنج بکشی . وقتی هیچ بستر زدایی نمی کنی ، وقتی تن به تحقیر می دهی ، وقتی منفعل برخورد می کنی و عزت نفست را نادیده می گیری ، معلومه این بلاها سرت میاد .
نگران نباش اگر بخواهی می توانی از این غصه رهایی یابی .
برای اینکه بیشتر از این آسیب نبینی از این رابطه بیرون بیا و تمام موقعیتهای ارتباطی را ببند . و بستر زدایی کم ، یعنی از اون محیط کاری بیرون بیا و خط تماست را نیز تغییر بده و شماره او را هم از بین ببر و اوقاتت را با برنامه های مفید پر کن .
این آقا که قید و بند ندارد حتی اگر به خواستگاری شما هم بیاید ازدواج با او ریسک هست چون شما را در موضع تحقیر قرار داده و ریسک خیانت در او بالا هست و شما هم نمی توانی معترض باشی و زندگی همراه با تحقیر با وی خواهی داشت .
بعد از بستر زدایی هروقت به یاد ایشون می افتی از تکنیک توقف فکر استفاده کن .
تا زمانی که در دسترس او هستی و او را می بینی و امکان مواجهه و ارتباط هست نزد صدها مشاور و حتی روانپزشک هم بروی به نتیجه نخواهی رسید . بعد از بستر زدایی و قطع رابطه حضوری مشاوره برو برای کسب ارامش و احیاء عزت نفس و اعتماد به نفس و خود شناسی بیشتر و اموختن مهارتهای ارتباطی تا برای بار دیگر گرفتار اینجور روابط نشوی .
مواظب خودت باش عزیز
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)