به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 58
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    خشونت شدید شوهرم 2

    سلام دوستان.
    بالاخره یه کارشناس به تاپیک من سر زد ولی گویا طولانی شده بود و بسته شد.
    اما من احساس کردم توصیه دوستان به من خیللی کمک میکنه برای همین دوباره ارسال کردم.

    میخواستم به سؤال شما پاسخ بدم saharjavid گرامی.
    همسرم به لحاظ جنسی ناتوان نیست اما تمایل زیادی نشون نمیده ( میگه نمیخوام اذیتت کنم ) اما در این زمینه به هیچ وجه اهل خشونت نیست. تحت هر شرایطی باشه من رو مجبور نمیکنه. یعنی احساس من همیشه به احساس خودش مقدم بوده. در مجموع در این زمینه مشکلی نداریم اما شده 1 ماه هم درخواستی نداشته و در پاسخ به من فقط گفته "نیاز ندارم".
    اما از اون دسته از آقایون نیست که با این عمل تخلیه روانی میشن و بعدش میشه باهاشون حرف زد. اگه از چیزی عصبی باشه حتی بعد از رابطه هم عصبیه...
    امیدوارم توضیحاتم کافی باشه.

    ضمنا نسبت به این موضوع حساسیت بیش از حد داره و اگه احساس کنه به اندازه کافی کارامد نیست در حد کسی که متوجه شده سرطان داره از هم میپاشه... و فکر میکنم دلیل اجتنابش از رابطه مداوم هم ترس از همین موضوعه.
    با اینکه خیلی سعی کردم براش توضیح بدم یه مرد کاملا سالم هم به دلیل خستگی یا استرس یا فشار ممکنه دچار این حالت بشه اما شدیدا تو فکر میره و همین باعث میشه من هربار دعا کنم از خودش راضی باشه تا به اون شکل داغون نشه و چند روز به خاطر این موضوع عصبی و درگیر نباشه
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  2. 2 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    ahrmb (سه شنبه 03 بهمن 91)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    گل آرای عزیز من تاپیک قبلیت رو خوندم. نظر دادن برای منی که کارشناس نیستم از روی نوشته های یک طرف قضیه کار ساده ای نیست. اما از نوشته های شما اینطور بر می آید که شما و همسیرتان در ارتباط گیری با هم دچار یک سیکل معیوب هستید.

    1- شما در برخورد با همسرتون همیشه از روش منفعلانه (انواع مختلف آن) و یا پرخاشگر استفاده کردید و همسرتان نیز همینطور و هر دو از یک ارتباط سالم محروم ماندید.

    2- موقعیت هایی که که عنوان کردید ، موقعیت هایی است که همسر من هم در ان موقعیت ها عصبی می شود. خوب اما شما گفتید هنوز مطمئن نیستید که آیا می خواهید کمکی به ادامه این زندگی بکنید یا نه و باز رفتار منفعلانه رو ترجیح دادید (اینکه صبر کنید بدون هیچ اقدامی برای تغییر رفتار خودتان).


    3- شاید بهتر باشد در این مدت که صبر می کنید یک صبر مفید داشته باشید و یک تحلیل خوب از زندگیتان داشته باشید. در این تحلیل به دنبال مقصر نباشید. به دنبال این باشید که
    الف- چگونه ارامش خودتان را در شرایط بحرانی حفظ کنید
    ب- چگونه ترس را از خود دور کنید
    ج- رفتار های سازنده و تقویت کنند در زندگیتان را تشخیص دهید و یاد بگیرید
    ح- نحوه ارتباط گیری صحیح با دیگران و رفتار جرات مندانه را بیاموزید (این بند و بند الف خیلی مهم است چه بخواهید زندگی مشترکتان را ادامه دهید و چه بخواهید برای جدایی تصمیم بگیرید)

    4- در نوشته هایتان عللی را برای عصبانیت های همسرتان پیدا کردید که دلایل درستی بودند. (احساس تایید نشدن از طرف همسر ، احساس ضعیف بودن در ارضای همسر، احساس ظلم کردن و ... )به نظر من بیشتر بگردید. چون دلایل دیگری نیز هستند که گاهی در ظاهر نمایان نمی شوند. اگر تصمیمتتان در اخر این بود که به زندگیتان یک فرصت دیگر بدهیید به نظرم موقعیت هایی که منجر به خشونت همسرتان می شود را باید به درستی و به دقت تشخیص دهید.

    امیدوارم موفق باشید.

  4. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (سه شنبه 03 بهمن 91)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    سلام دوستان
    خیلی ذهنم مشغوله ... کسی هم نیست بهم کمک کنه...
    امروز همسرم با یه شماره ناشناس زنگ زد و غافلگیرم کرد. خواهش کرد قطع نکنم. گفت اگه 1% هم جا داره که طلاق نگیریم... من هر شرطی رو که بذاری میپذیرم...اگه هم طلاق میخوای میام توافقی جدا شیم...
    خیلی ذهنم درگیره.
    خیلی زیاد. نمیتونم تصمیم بگیرم.
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    عزیزم الان برای تصمیم گیری به خودت فشار نیار. فعلا سعی کن ارامش خودت رو بر گردونی. وقتی ارامش داشته باشی خیلی بهتر فکر می کنی و در پیش عمل.

    اگر من جای شما بودم حالا که تا اینجا اومدم سعی می کردم بدون ترس با همسرم صحبت کنم. البته همین هایی که به ما گفتی اما موثرتر.

    اینکه از چه قسمتهایی از زندگیت راضی هستی. در این مورد ها سعی کن همسرت رو فاعل قرار بدی. اما بعد در مورد قسمتهایی از زندگیت که رضایت نداری صحبت کن اما همسرت رو فاعل قرار نده. یعنی اگر مثلا از درگیری فیزیکی که همسرت انجام میده ناراحتی، و این باعث شده ترس از برگشت داشته باشی و یا تردید در ادامه زندگی، می تونی بگی که من در ادامه زندگی تردید دارم به دلیل اینکه می ترسم از لحاظ فیزیکی اسیب ببینم (دقت کن نمی گی چون می ترسم تو به من اسیب برسونی ). و یا اینکه من دوست دارم بتونیم با هم بدون ترس و به طور موثر و صمیمی صحبت کنیم اما تا حالا نتونستیم و این منو دچار تردید بیشتری می کنه. و بعد اگر خواستی شرطی بذاری شرطی بذار که بتونه این ترس و تردید رو برطرف کنه و نه یک شرط بی ربط. مثلا شرط اینکه تحت نظر یک مشاور و یا در صورت نیاز یک روانپزشک برای مدتی باشید تا بتونید روش صحیح ارتباط و گفتگو و رفتار با هم رو یاد بگیرید.

    بازم شاید بهتر باشه کمی ازش زمان بخری شاید بتونی شرط بهتری بذاری و یا بهتر فکر کنی و یا کارشناسای تالار کمکت کنند. شاید هم بهتر باشه بری و از یک مشاور کمک فکری بگیری.

    البته در مورد ضمانت اجرایی شرط هات هم شاید بهتر باشه فکر کنی .

  7. 6 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (شنبه 16 دی 91)

  8. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    حالا که هر شرطی رو می پذیره شرط مراجعه به روانپزشک یا شناس برای تایید سلامت یا درمان قرار بده.

  9. 4 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (جمعه 15 دی 91)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    ممنون از راهنماییتون...

    من خیلی غافلگیر شدم. برای همین فقط تونستم بهش بگم فکر نمیکنم با هیچ شرطی درست بشه ولی اگه هم بخوام شرطی تعیین کنم دو هفته زمان میخوام. ولی حس کردم خوشبین شد و گفت مرسی پس بهم خبر بده و ...
    خونوادم ناراحت شدن گفتن چرا امیدوارش کردی؟ اون دلش تنگ شده میخواد به هر قیمتی برگردی... به این زودی متوجه اشتباهاتش که نشده که زنگ زده اینا رو گفته!!! 1 ماه که زمان نیست...باید چندین ماه ارتباطتو قطع کنی تا عمق فاجعه رو درک کنه...بفهمه چه خبره! تغییر کنه...عصبانیتش از بین بره...توهم ببخشیش و دلتنگ بشی...الان برین زیر یه سقف که دوباره دعوا و همون آش و همون کاسه...بعد از اونم به وکیلت ضمانت قانونی میده که در صورتی که خطاشو تکرار کرد حق داری جدا بشی...یه مدرک محکمه پسند واسه دادگاه که اگه بازهم اذیتت کرد حداقل واسه طلاق اذیت نشی...بعد از اون هم نمیفرستیمت بری تهران سر خونه زندگیت...میمونی پیش ما...حداقل 1 سال رفت و امد کنه تا ببینیم تغییر کرده!!! مطمئن که شدیم بعد اگه دوست داشتی برگرد تهران پیشش.

    قبلا از شوهرم ضمانت خواسته بودم اما گفت قول مردونه میدم اما محضری نه! گفت مدرک بدم که راحت بری جدا شی؟
    اگه مجبور بشه ضمانت میده اما با کینه و بغض. چی جوری بهش بفهمونم ضمانت رو به عنوان مدرک واسه راحت جدا شدن نمیخوام! قصدم ادامه زندگیه ولی باید تضمینی باشه....

    راجع به دوری هم نمیدونم نظر خونوادم درسته یا نه ... فکر خوبیه... دوست دارم بفهمه تاوان کارایی که کرده سنگینه...ولی با توجه به عاطفی بودنش میترسم تاثیرات بدتری بذاره

    امیدوارم دوستان همفکری کنن تا بهترین تصمیم رو بگیرم...خیلی گیجم...حس میکنم نمیشناسمش....میترسم همه اینا نقشه باشه تا منو گیر بیاره و تلافی همه این روزا رو دربیاره...
    خدا کنه کارشناس های محترم هم بالاخره یه سری بزنن و بگن چه تصمیمی درست ترینه؟
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  11. 4 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    ahrmb (جمعه 15 دی 91)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    273
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    سلام

    به نظرت خودت دور بودن تاثيري تو رفتار همسرت و كاهش رفتارهاي تهاجميش مي گذاره؟

    آيا تعهد محضري مي تونه باعث بشه كسي كه دچار يه آسيب روحي هست، روحش ترميم بشه؟ مي تونه باعث بشه كه همسرت در شرايط مختلف به خشمش غلبه كنه ؟

    اگه جوابت به اين سوالا مثبت هست خب اين شرطا رو بگذار

    ولي اگه فكر ميكني بعد از يك سال رفت و آمد همسرت و تعهد محضري باز اگه برگردي تو اون خونه همين وضعيته واسه چي مي خواي يكسال از عمرت رو هدر بدي؟

    با شوهرت شرط كن كه تا دو سال زير نظر مشاور (روانشناس و روانپزشك) باشين و بخاطر اين مساله تعهد محضري بگير كه اگه خلف وعده كرد حق طلاق با شما باشه. و لازمه بيان اين شرط هم اين هست كه شما طوري با همسرت صحبت كني كه فكر نكن يه بيمار رواني هستند بلكه مشكل رو همونطور عنوان كن كه دلجوي عزيز گفتند.

    مي توني يه فرصت 3 يا 6 ماهه هم در نظر بگيري و از نتيجه مشاوره و صحبت روانشناس و روانپزشك و تاثيرش روي همسرت مطمئن بشي و بعد برگردي تهران.

    اميدوارم بهترين تصميم رو بگيري

  13. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (جمعه 15 دی 91)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    سلام.
    اینکه هردو به مشاوره حضوری بریم همیشه تو ذهن خودم بوده و هست و قطعا یکی از شرط های من همینه. اما دور بودن و تحمل شرایط سخت حداقل باعث میشه بفهمه من چقدر ناراحتم و به راحتی نمیبخشمش! من هیچ وقت به این شکل تحت شرایط سخت نذاشتمش که به این رفتار عادت کرد...ولی به قول شما 1 سال نه...کمتر...مثلا چند ماه.
    همسرم 33 سالشه و من ترجیح میدم موضوع رو با من و با مشاوره وکیلم حل کنیم. اما خواهرهام اصرار دارن که کل خونواده و فامیل من و اونا جمع بشن در حضور همه خورد بشه بعد تعهد هم بده....
    به نظرم اگه قراره تعهدی هم باشه بین خودمون باشه و حتی شرط مشاوره رو هم کاملا شخصی بهش بگم....اگه اونجوری که خواهرام میخوان بشه میاد...قول هم میده...ولی بعدش هم خودش داغونه هم منو داغون میکنه که مجبور به چه کاراییش کردم...
    از طرفی هم خواهرام میگن اگه تنها و سرخود عمل کنی نه تنها حساب کار دستش نمیاد بلکه پس فردا که دوباره مشکلی پیش اومد حق نداری به خونوادت بگی....دیگه کاریت نداریم.
    بدجوری موندم چکار کنم. یه بار به حرفشون گوش ندادم میترسم باز هم گوش ندم و ....
    ولی عقلم میگه اگه 1% هم امکانش هست این زندگی ادامه پیدا کنه بهتره که بیشتر از این موضوع تو جمع باز نشه

    میدونم این مشکل من با خونوادم و خواهرهای گرامیمه و ربطی به اختلاف زن و مرد و تالار نداره...ولی خواستم بگم از 6 جهت تحت فشارم و نمیدونم چی درسته چی غلط...

    تعهد محضری هیچ تاثیری رو بهبود اخلاق و روحیات همسرم نمیذاره...فقط با مشاوره حضوری اونم طولانی مدت حل میشه...اما واسه این اصرار دارم باشه که اگر به هر دلیلی همسرم همکاری نکرد و دوباره منو تحت فشار گذاشت بتونم به راحتی جدا بشم.
    اگرنه خودم با اینکه فعلا "مرد زندگیم" رو دوست ندارم اما "خود زندگیم" رو دوست دارم و به خاطر اینم که شده نهایت تلاشم رو میکنم که از این آخرین فرصت برای هردومون نهایت بهره رو ببرم.
    فقط این وسط خواهرام روانیییییم کردن. اولا که روزی 100 بار بهم یاداوری میکنن ما که از اول گفتییییییم این به درد
    نمیخوره.....ثانیا تکلیفشون با خودشون هم مشخص نیست چه برسه با من...وقتی که ازدواج کردم واسه عقدم نیومدن...بعد از ازدواج که خواستیم باهاشون خوب باشیم و فراموش بشه...یا اینقدر سرسنگین بودن که وقتی خونشون بودیم هر 5 دقیقه 5 روز بود انگار و مثل دوتا ... با ما رفتار میکردن.... یا اگه هم خوب بودن شوخی شوخی تیکه هم مینداختن...هروقت هم مامانم تعریفی از شوهرم میکرد خواهر بزرگم میگفت حالا آینده رو هم میبینیم که بچه به بغل برمیگرده!!! و همیشه ورد زبونش بود که سرنوشت اینا بی بروبرگرد جدائیه!!! و وقتی فهمید وکیل گرفتم گریه میکرد که چرا اینجوری شد؟....یا یکی دیگه تو روی شوهرم داد زد من اگه طلاق گلی رو ازت نگیرم فلانی نیستم...بعد شاکی شد که شوهر این آدم نیس به من اینو گفته و از این حرفا...
    خلاصه کلام که تا وقتی با شوهرم خوب بودم تو روم میگفتن این خوشی دووم نداره و تو اگه بچه دار هم بشی چون فامیلیه معلول میشه...و اینقدر که گفتن بالاخره به اینجا کشید...حالا که کشیده فقط سرزنشم میکنن و میگن بشین نتیجه کارتو ببین! تو مجردی هام سر ازدواجم هم همین بلاها رو سرم آوردن که من جونم به لبم رسید و با همین ازدواج کردم. الانم اصرار دارن همه جمع شن که در حضور همه شوهرم دستش رو بشه!!! و له که شد بعد برین سر خونه زندگی...به بقی اش هم فکر نمیکنن.اینقدر از روز اول بین اینا و شوهرم کشیده شدم که گاهی آرزو میکنم برررررررررم ته دنیا تنها زندگی کنم راحت شم. کلافه شدم.
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  15. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    ahrmb (یکشنبه 17 دی 91)

  16. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آذر 95 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-16
    نوشته ها
    394
    امتیاز
    4,863
    سطح
    44
    Points: 4,863, Level: 44
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    906

    تشکرشده 891 در 308 پست

    Rep Power
    51
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    کل فامیل جمع بشن که همسرتون تعهد بده؟ به نظر شما جز تحقیر ایشون فایده ای داره؟! من احساس می کنم خواهرهای شما احساسی دارند نظر می دن. شما راهکارهای دلجو دلتنگ رو به کار بگیرید بهترینه.

    خواهرهای شما بیشتر دنبال اثبات خودشونند تا بهبود زندگی شما!

  17. 7 کاربر از پست مفید mehran21 تشکرکرده اند .

    mehran21 (جمعه 15 دی 91)

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array

    RE: خشونت شدید شوهرم 2

    آره موافقم. متاسفانه کاملا موافقم...خواهرام به فکر اثبات خودشونن بهبود زندگی من هم براشون مهمه اما 100% مطمئن هستن که اگه جدا بشم زندگیم بهتر میشه. ولی اگه قرار باشه شوهرم جلو همه کاملا خوردبشه و بعد حق طلاق رو هم به من بده که دیگه زندگی کردن معنایی نداره؟
    من فقط با وکیلم حرف میزنم تا واسه آینده تضمین داشته باشم و حتی به شوهرم میگم بین خودمون میمونه. اما خودم شخصا همین 2 راه رو میذارم. یا طلاق توافقی یا تعهد محضری.
    اما مطمئنم اگه دومی رو انتخاب کنه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنم.
    کاش از شاخه سرسبز حیات ،

    گل اندوه مرا می چیدی ...

    "فروغ فرخزاد"

  19. 2 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    ahrmb (جمعه 15 دی 91)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.